ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
سؤال این بود
که
ابلیس
انعکاس انتزاعی
چیست؟
ابلیس
از
تجرید چه چیزهایی، چه قوایی و چه کسانی
تشکیل شده است؟
فروغ
در همین اشعار سه گانه ی عصیان
به این سؤال ما
جواب می دهد:
۱
آفریدی،
خود،
تو این شیطان ملعون
را
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی
این تو بودی،
این تو بودی
کز یکی شعله
دیوی این سان ساختی، در راه بنشاندی
ابلیس
فرشته ای
است
که
به اراده طبقه حاکمه ـ خدا
دیو
شده است.
فروغ
در این بند شعر
عملا
دیالک تیک فرشته و دیو
را
به خواننده هوشمند شعر می آموزد:
این در طبیعت دیالک تیک است
که
اقطابش به یکدیگر تبدیل می شوند.
فرشته
اصولا و اساسا
به انجام اعمال نیک می پردازد
و
دیو
به انجام اعمال بد.
پس
ابلیس
نتیجه تجرید همه دیوان است.
اگر همه انواع دیوان تجرید شوند،
مفهوم ابلیس تشکیل می شود.
ابلیس
یک مفهوم است.
چیزی مجرد (انتزاعی) است.
به همین دلیل چیزی غیرمادی است.
لامکان و لازمان است.
خدا
هم یک مفهوم است
که
فقط در عالم ارواح (به قول هگل) وجود دارد.
یعنی در ذهن آدمیان وجود دارد
و
نه در خارج از ذهن آدمیان.
در خارج از ذهن آدمیان
دیوان مادی و عینی ـ واقعی وجود دارند.
۲
فروغ در این سه شعر عصیان
طبقه حاکمه ـ خدا (الله)
را
فقط از بابت تبدیل ابلیس فرشته به ابلیس دیو
به چالش نمی کشد،
انتقاد فروغ انتقادی رادیکال و ریشه ای
است.
چون
کسب و کار طبقه حاکمه ـ خدا (الله)
تبدیل فرشته به دیو
است.
خیلی از ملائکه الهی
مأمورین عذاب و زجر و شکنجه انسان ها هستند.
جانی و جلاد اند.
بخش مهمی از آنها چشم و گوش الله اند.
خبرچین و جاسوس و پرونده ساز اند.
قلم به دستان بی شرم اند
که
حرکات و سکنات و حتی افکار و خیالات انسان ها را یاد داشت می کنند
و
برای تک تک میلیاردها انسان پرونده می سازند.
۳
آفریدی،
خود،
تو این شیطان ملعون
را
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی
این تو بودی،
این تو بودی
کز یکی شعله
دیوی این سان ساختی، در راه بنشاندی
طبقه حاکمه ـ خدا
(الله)
برای تبدیل ابلیس فرشته به ابلیس دیو
او
را
عاصی
کرده است.
این به چه معنی است؟
این بدان معنی است
که
طبقه حاکمه ـ خدا
(الله)
ساختار روحی و روانی فرشته ای
را
تخریب کرده است.
به جنونش کشیده است.
آن سان که فرشته تغییر ماهیت داده است و به دیوی تبدیل شده است.
ما در رژیم های تفتیش عقاید
چه در قرون وسطی و چه حتی در حال حاضر
با همین پدیده آشنا می شویم:
با
پدیده ی عاصی کردن اعضای جامعه.
کتابی
تحت عنوان «به نام رز»
توسط مؤلفی ایتالیایی به رشته تحریر در آمده
و
فیلمی از آن با نقشبازی شون کانری ساخته شده
که
تفتیش عقاید در قرون و سطی فئودالی
را
نشان می دهد.
ما
در این فیلم با پدیده عاصی کردن اعضای جامعه آشنا می شویم.
در قرون وسطی ایران
طبقه حاکمه فئودالی ـ روحانی کثافت
منتقدین نظام
را
چنان عاصی می کرد
که
بالای مناره می رفتند
و
پس از اعلام پشیمانی و توبه
خود
را
از
همان بالای مناره به پایین می انداختند.
اجامر جماران و جمکران در طویله عیران
در
سنت طبقه حاکمه ـ خدا (الله)
فرشتگان پارسای توده
را
عاصی کرده اند و به توبه واداشته اند
تا
در
حقانیت خرافات عهد عتیق
کتاب ها بنویسند.
۴
عاصی کردن
در این تئوری فروغ
بسان کیمیای منفی است:
کیمیا
ناقص را به کامل
مس را به زر
دیو را به فرشته
استحاله می بخشد
و
عاصی کردن
درست برعکس
الماس را به زباله
زر را به خاک
فرشته را به دیو
استحاله می بخشد.
۵
مهلتش دادی که تا دنیا به جا باشد
با سرانگشتان شومش، آتش افروزد
فروغ
اکنون
فونکسیون های محوله به ابلیس دیو
را
برمی شمرد:
اولین فونکسیون محوله به ابلیس دیو
آتش افروزی
است.
فروغ
کسب و کار ابلیس
را
توطئه
طبقه حاکمه ـ خدا
(الله)
محسوب می دارد.
ابلیس
در
ابلیس شناسی فروغ
آلت دست الله
است.
ابلیس مأمور طبقه حاکمه - خدا ست.
منظور فروغ از آتش افروزی
خرابکاری و فتنه انگیزی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر