تحلیلی از
مسعود بهبودی
فروغ فرخزاد
در اثری تحت عنوان «عصیان»
تحلیل ارزشمندی از طبقه حاکمه ـ خدا به عمل آورده است.
اشعار سه گانه فروغ فرخزاد
در این اثر او
گنجینه بی نظیری در این زمینه اند.
ما این اشعار سه گانه را قبلا تحلیل و منتشر کرده ایم.
اکنون
آنها را
مشخصا
در رابطه با طبقه ـ حاکمه ـ خدا مورد بازتحلیل قرار می دهیم:
فروغ
فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(۱۹۳۴ ـ ۱۹۶۶)
عصیان
(۱۳۳۶)
فروغ اشعار سه گانه عصیان
را
در
۲۳ سالگی
سروده است.
حجم دانش تئولوژیکی (فقهی) فروغ
علیرغم سن اندکش
هم حیرت انگیز است و هم ستایش انگیز.
سواد فقهی فروغ در حد سواد مجتهد جامع الشرایطی است.
معلوم نیست که این فیلسوف کم سن و سال
چگونه اینهمه دانش فقهی را از آن خود کرده است.
پروین اعتصامی
هم در این زمینه کار فراوان انجام داده است.
کار پروین
اما فاقد کیفیت کار فروغ فیلسوف است.
پروین
قصص قرآن کریم را به شعر کشیده است
که
کار کمی نبوده است.
کار فروغ فیلسوف
اما
حاوی کیفیت فکری خارق العاده ای است.
دریغ
که هر دو جوانمرگ گشته اند.
«عصیان بندگی»
بر لبانم، سایه ای از پرسشی مرموز
در دلم، دردی است بی آرام و هستی سوز
در دلم، دردی است بی آرام و هستی سوز
راز سرگردانی این روح عاصی را
با تو خواهم در میان بگذاردن ، امروز
با تو خواهم در میان بگذاردن ، امروز
معنی تحت اللفظی:
بر
لبانم،
سایه ای از سؤال رمزآمیزی است
و
در
دلم،
درد آرامش نشناس هستی سوزی.
راز سرگردانی روح عاصی ام
را
با
تو
در میان خواهم گذاشت.
۱
بر لبانم، سایه ای از پرسشی مرموز
در دلم، دردی است بی آرام و هستی سوز
در دلم، دردی است بی آرام و هستی سوز
مخاطب فروغ
طبقه حاکمه ـ خدا
ست.
شخص شخیص الله
است.
فروغ
ـ قبل از همه ـ
از وضع و حال خود به سخن آغاز می کند:
او
دیالک تیک درون و برون
را
به شکل دیالک تیک دل و لب بسط و تعمیم می دهد.
دل شاعر عاصی
مملو از درد بی آرام هستی سوزی است.
لبان شاعر عاصی
حاوی سایه سؤال مرموزی (رمزبندی شده ای) اند.
۲
بر لبانم، سایه ای از پرسشی مرموز
در دلم، دردی است بی آرام و هستی سوز
در دلم، دردی است بی آرام و هستی سوز
می توان
ضمنا
گفت
که
فروغ
دیالک تیک نمود و بود
دیالک تیک پدیده و ماهیت
را
دیالک تیک ظاهر و ذات
را
به شکل دیالک تیک لب و دل بسط و تعمیم می دهد.
در
دیالک تیک پدیده و ماهیت
نقش تعیین کننده از آن ماهیت (دل) است.
بنابرین،
می توان گفت که درد بی آرام هستی سوز در دل
منشاء سایه ی سؤال مرموز بر لبان او ست.
سایه سؤال مرموز
بروز درد درون است.
۳
راز سرگردانی این روح عاصی را
با تو خواهم در میان بگذاردن ، امروز
فروغ در این بیت شعر،
خود را روح عاصی محسوب می دارد.
روح عاصی سرگردان.
روح عاصی سرگردانی که به راز سرگردانی اش آگاه است.
به همین دلیل
راز سرگردانی اش
را
با
طبقه حاکمه ـ خدا
(الله)
در میان می نهد.
۴
بر لبانم، سایه ای از پرسشی مرموز
در دلم، دردی است بی آرام و هستی سوز
راز سرگردانی این روح عاصی رادر دلم، دردی است بی آرام و هستی سوز
با تو خواهم در میان بگذاردن ، امروز
ما در این شعر فروغ
با دیالک تیک انسان و خدا سر و کار خواهیم داشت.
فروغ ۲۳ ساله
به احتمال قوی غافل از ماهیت خدا ست.
فروغ ظاهرا نمی داند که خدا مفهومی بیش نیست.
به همان سان که درخت و یا دختر مفهومی بیش نیست.
مفاهیم
فقط در عالم ارواح
یعنی در ذهن آدمیان وجود دارند.
در خارج از ذهن
ذات آنها وجود دارد.
سرو و صنوبر وجود دارند.
سلمه و صغری وجود دارند.
۵
بر لبانم، سایه ای از پرسشی مرموز
در دلم، دردی است بی آرام و هستی سوز
راز سرگردانی این روح عاصی رادر دلم، دردی است بی آرام و هستی سوز
با تو خواهم در میان بگذاردن ، امروز
فروغ
انتظار پاسخ از خدا ندارد.
قصد فروغ به چالش فکری کشیدن خدا ست.
قصد فروغ
افشای اسرار است.
ادامه دارد.
انتظار پاسخ از خدا ندارد.
قصد فروغ به چالش فکری کشیدن خدا ست.
قصد فروغ
افشای اسرار است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر