۱۳۹۶ تیر ۲۵, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۴۸۳)

 
جمعبندی از 
مسعود بهبودی
 
 
طنز آخرالزمانی:
فرار مغزها.

۱
انگار در طویله جماران
مغز ریخته زیر دست و پا

۲
مغز کجاست ای بی خبران.

۳
خلایق توان خواندن و نوشتن حتی ندارند.

۴
دی شیخ بی چراغ
همی گشت گرد شهر
کز گاو و خر ملولم و انسانم آرزو ست.

همره اگر شتاب کند در سفر،
تو بیست
دل بر کسی نبند که دلبسته ی تو نیست.
سعدی

ویرایش:
بایست
 (به ایست، توقف کن) 
نوشته می شود
بیست خوانده می شود.

۱
سعدی در این بیت
دل بستگی را به معنی توقع داشتن از کسی
انتظار ملاحظه داشتن از کسی
به کار می برد
و
نه به معنی دل باختن به کسی.

۲
دل بسته و باز نمی شود.

۳
دل از دست آدم می رود:
دل می رود ز دستم
صاحبدلان خدا را.
 (حافظ)

۴
دل ربوده می شود.

۵
دست خود آدم نیست که دل به کسی ببندد و یا دل از کسی باز کند.

حریف
از صميم قلب متاسفم كه ادم هاى خوب با ذاتى خوش اين دنيا را ترك مي كنند
از صميم قلب متاسفم كه ادمهاى دانشمند و محققى كه بدرد ادمها مى رسند نيز از اين دنيا ميروند

۱
آدم های خوب
با ذاوات خوش کذایی
کیانند

۲
حریف با چه معیاری به کشف آدم های خوب
با ذاوات خوش
نایل آمده است؟

۳
مشخصات آنها از چه قرار اند؟

۴
خود حریف هم جزو آنها ست؟
اگر نیست، بد ذات است؟

۵
تعیین کننده ذوات خوب و بد کیست؟

ناصر حامدی

هنوز گر چه صدایت غریب و غمگین است
بلند حرف بزن، گوش شهر سنگین است

بلند حرف بزن ماه بی‌ قرینه،
ولی
مراقب سخنت باش، شب خبرچین است

مراقب سخنت باش و کم بگو از عشق
شنیده‌ ام که مجازات عشق سنگین است

اگر به نام تو دستی به آسمان برخاست
گمان مبر که دعا می کنند، نفرین است.

به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش
که تلخ با تو
ـ عزیزم ـ
هنوز شیرین است

مرا به خوب شدن وعده می‌ دهی
امّا
شنیده‌ ام همه‌ ی وعده‌ ها دروغین است

به حال و روز بد پیش از این
چه می‌ نالی؟
چه ماجرا که به تقدیرمان پس از این است.

پایان
ورایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادیان بزرگ
ـ یهودیت و مسیحیت و اسلام ـ
برای وصل کردن تشکیل نشده اند، برای فصل کردن تشکیل شده اند:

۱
یهودیت را مسیحیت نفی دیالک تیکی کرده است و مسیحیت را اسلام

۲
نفی دیالک تیکی یعنی حذف جنبه های مرده، کهنه، پوسیده و فرسوده ی چیز مورد نظر
و
حفظ و توسعه جنبه های مثبت و حیاتمند و زنده آن.

۳
ادیان روح جامعه بی روح اند
و
روحانیت (روشنفکران) معماران روح جامعه اند.

۴
بدون روح
جامعه
جسد و جنازه می شود
و
نمی تواند ادامه حیات دهد.

۴
نیاز مردم به مذهب است که موجب ادامه حیات آن می شود.

۵
برای نفی دیالک تیکی مذهب بطور کلی
جامعه باید روح مند گردد
از بی روحی بدر آید
و
به روح علمی و انقلابی نوینی مسلح شود.

۶
یعنی به تسلیحات مارکسیسم ـ لنینیسم مسلح شود.

۷
فقط در آن صورت
مذهب و هر ایده ئولوژی خرافی و ارتجاعی دیگر
بطور معین نفی می شود
و
مردم از روح وارونه و پا در هوا (مذهب و غیره) بی نیاز می گردند.

۸
اجامر دین ستیز فاشیست و آنارشیست و فوندامنتالیست و نیچه ئیست و غیره
که بدیلی برای مذهب ندارند،
جای خالی مذهب را با مواد مخدر و الکل و سکس و انتحار و ترور و توحش و بربریت پر می کنند.
۹
اعضای جامعه بشری بدین طریق
خرد زدایی
تمدن زدایی
فرهنگ زدایی
می شوند.

۱۰
در آن صورت ۶ میلیون نفر از اعضای جامعه را به بهانه های مختلف زجرکش می کنند

۱۱
جنگ های خونین راه می اندازنده و ۶۰ میلیون نفر را شقه شقه می کنند

۱۲
در این صورت اعضای جامعه آدمیت زدایی می شوند.
جنده واره و لات واره و لاشخور واره می شوند.
بی همه چیز به معنی مادی و روحی و روانی می شوند.

۱۳
بدین طریق
زندگی فرم جندگی به خود می گیرد.
جامعه
جنده خانه، جنگل و یا جهنم می شود.

جنایات ابوبکر بغدادی با جنایات محمد چی تفاوت دارد؟
این نابغه خدا دنیا را به گند کشانده؟
حریف

همین سخن حریف
بحث انگیز است.

۱
حضرت محمد ۱۴۰۰ سال قبل
گذار از جامعه اشتراکی اولیه به جامعه طبقاتی برده داری (و فئودالی ) را رهبری کرده است.

۲
نظام برده داری در همه جای جهان مثلا در روم باستان بمراتب خشن تر و خونین تر از عربستان برقرار شده است.

۳
جنگ های عظیم جهانی روم باستان کجا و غزوات حضرت محمد کجا؟

۴
داعش مقاومت سنی های بی شعور عراق است.

۵
ستون فقرات داعش نظامیان صدام اند.

۶
داعش و طالبان و حزب الله و بوکوحرام و القاعده و غیره
به همان اندازه
به  
حضرت محمد
مربوط اند
که
پولپوت
به حضرت مارکس و انگلس و لنین
مربوط بوده است.

حرف ما این است:
نفی هر چیزی باید معین باشد.
(هگل)

۱
از موضع فاشیسم و آنارشیسم و هر کثافت دیگر هم می توان اسلام را به چالش کشید
بی انکه حتی از اسلام و هر چیز دیگر کمترین خبری داشت.

۲
این زباله ها
اصلا شعور ندارند.
حرف زدن اصلا بلد نیستند.

۳
ضد خلقی اند.

۴
خردستیز و خرتر از خر اند.

۴
اینها
بدیل بهتری برای اسلام ندارند.

۵
چون اینها بدیل بهتری برای سیستم حاکم ندارند
به جنگ مذهب و دین و آن و این می روند.

۶
دین بهانه است.

۷
قبلا نژاد را بهانه کرده بودند

۸
اینها 
همشیره های بن لادن و ملاعمر و ابوبکر بغدادی و خامنه ای شیره مال شیره ای اند.


۱
مغز خالی یعنی چی، 
مش ولز؟

۲
مغز که خورجین نیست تا پر و خالی باشد.

۳
مغز چیست؟

نه.

۱
من ـ زور او چیز دیگری است.

۲
او خیال می کند که مغز آدمیان انبار اندیشه است.

۳
انبار خودش مملو از اندیشه است و انبار بقیه خالی است.

۴
او و خیلی های دیگر
نمی دانند که مغز چیست؟

۵
از او باید پرسید:
پا
چیست؟

دست
چیست؟

چشم چیست؟

۶
خیلی ها خیال می کنند که قلب
انبار عشق و نفرت و مهر و کین و غیره است.

۷
از آنها هم باید پرسید:
قلب چیست؟

جبران خلیل جبران

پست ترین انسان
کســی است که
راز دوران دوستـی را
به وقت دشمنــی فاش سازد

۱
افشای نقاط ضعف دوست سابق
ربطی به پستی ندارد.

۲
افشای نقاط ضعف دوست سابق
اولا نشانه کوته فکری دوست است که رازش را با دوست در میان می نهد و نمی داند که دوستی هر آن می تواند به دشمنی مبدل شود.

۳
ثانیا نشانه تبدیل دوستی به دشمنی است و دوست کوته اندیش و خودخواه سابق
قصد صدمه زدن به دوست خر سابق دارد.

۴
ثالثا درس آموز است.
چون وقوف به نقاط ضعف خود
بی اعتنا به نیت افشاگر و منتقد
در درازمدت
به نفع فرد مربوطه است:
عدو شود سبب خیر (خروج از خریت)
اگر خدا خواهد.

اندیشه ای را رد کن که نمایندگی شده باشد.

۱
ما نه بی دوستیم و نه ستایشگر دنیای بی دوست و بی دوستی.

۲
دوستی
که
در ورای آیینه دو دلاری باشد،
کیمیا ست.

۳
اعتماد می تواند به رویش خنجری در ستون فقرات آدمی منجر شود.
حرف ما این است

۴
به همین دلیل اجامری که توان خرید آیینه ندارند،
سگ می خرند
و
خیال می کنند که دوست خریده اند

شاید دلیل دفاع از زندگی
نوعی کنجکاوی به کشف دانستن فرداها و امید باشد!
حریف

۱
یکی از دلایل دفاع از زندگی
خوش بینی (اوپتیمیسم) اسرای اردوگاه های مرگ از هر نوع بوده است.

۲
خوش بینی به مظهر خیر و خرد بودن بشریت بوده است.

۳
دل شان می خواست شاهدان عینی زنده
برای پرده برداری از جنایات فاشیسم
پس از شکست فاشیسم
باشند

۴
همان جان بدر بردگان از اردوگاه های مرگ
اکنون آوشویتسی برای مردم فلسطین ساخته اند.

۵
سران و فرزندان همان ها علنا همان کار فاشیسم را استکمال بخشیده اند و تکمیل کرده اند و عملی می سازند.

۶
یعنی سران و فرزندان همان ها از فاشیسم
فوت و فن ستم بر همنوع و تحقیر ضد عقلی و ضد منطقی همنوع را
فراگرفته اند و جامه عمل می پوشانند.

۷
سران و فرزندان همان ها
به جرم گروگان گرفته شدن دو و یا سه سرباز اسرائیلی توسط الاغان حزب الله
جنوب لبنان را به خاورانی مبدل کردند و یک میلیون نفر را بی خانه، بی خانمان و آواره کردند.

۸
همه چیز در هستی در حال تغییر است.
تغییر ناپذیر خریت عادم ها ست.

۹
آره.
یکی از پیش شرط های دفاع از بقا
اوپتیمیسم (خوش بینی فلسفی ـ تاریخی) است.

۱۰
پسیمیسم اما به معنی تجلیل از مرگ است
مثال
برای فاشیست های آلمانی
زندگی لجنی بیش نبوده است.
آنها همه ستایشگران مرگ بوده اند.
نیهلیست عملی (نیچه) بوده اند.

۱۱
دیالک تیک حیرت آوری است:
بهترین مرگ پرستان
بدترین آدمکشان بوده اند و هستند.

۱۲
بخردانه و منطقی باید این باشد که اگر مرگ نعمت الهی است،
اگر مرگ خواهر عشق است (عادولف احمق شاملو)
در این صورت فقط باید خودکشی کرد.
صادق هدایت وار.

۱۳
نعمت مرگ را باید فقط خود از آن خود کرد.
یعنی باید دشمنان خود را زنده گذاشت.
یعنی نباید دشمنان خود را بی رحمانه و سیستماتیک
قتل عام کرد.

۱۳
دلیل این دیالک تیک حیرت انگیز چیست؟

۱۴
حزب الله و القاعده و طالبان و داعش و غیره
 اکنون
همان کار اجامر فاشیسم را انجام می دهند:
هم خودشان انتحار عنگلابی می کنند و هم دگراندیشان و دگرمذهبان را 
یعنی دشمنان خود و خدای خود را
قتل عام می کنند.

۱۵
دفاع از زندگی اما دلیل مهم تری دارد.
چیست؟

حریف
 
من را تنها انتقام نگاه داشته
و
دیدن مرگ دشمنانم
لذت بخش ترین امیدی است که به زندگی دارم

میم
 
این نشانه ساده لوحی است.
در این صورت
اگر دشمنان کسی
قبل از او بمیرند
او دیگر دلیلی برای زندگی نخواهد داشت.

این اندیشه باطلی است.

حریف
بعد از مرگ دشمنان برای ساختن جهانی پراز عدالت و آزادی و برابری به زندگی عشق می ورزیم

میم
نه.

۱
این با منطق حریف در تضاد است.

۲
اگر د لیل کسی در زمینه دفاع از حیات خویش، مرگ دشمن باشد،
پس از مرگ دشمن قاعدتا و منطقا حیات برای او بی دلیل خواهد بود.
بیهوده خواهد بود.

۳
خود این اندیشه احتمالا به اشرافیت برده دار و فئودال تعلق دارد.
بورژوازی وا‍پسین هم همین را نمایندگی می کند.

۴
هلموت کل
ـ صدر اعظم آلمان ـ
برای گرفتن انتقام ار اریش هونکر مبتلا به سرطان
گربه چف را مجبور کرد که بیمار آنتی فاشیست پناهنده به شوروی سابق را
به آلمان امپریالیستی برگرداند و تحویل او دهد تا دادگاهی شود.

کاری که هیتلر با استالین کرده بود.

۵
در این اندیشه حریف
در هر صورت
مبارزه فرم فردی و شخصی به خود می گیرد.
یعنی از محتوای طبقاتی و اجتماعی اش تخلیه می شود.

۶
این طرز تفکر مذمومی است که دور از ما باد.

هارت و پورت
حریف

۱
بحث روی این جمله است:
«من را تنها انتقام نگاه داشته ودیدن مرگ دشمنانم لذت بخش ترین امیدی ست که به زندگی دارم.»

۲
این جمله (اندیشه، نظر)
ـ بی اعتنا به شکم این و آن و بی اعتنا به روانشناسی این و آن و فکر و ذکر و شهامت و جسارت و واقع بینی این و آن
یک میلیون ایراد تجربی و نظری دارد.

۳
این نظر اقلیت برده دار و فئودال و بورژوازی واپسین است.

۴
در این جمله
مبارزه طبقاتی با مبارزه فردی عوضی گرفته می شود.

۵
منافع توده با منافع عاشقان کذایی توده عوضی گرفته می شود.

۶
این نظر توده نیست.

۷
این نظر
به احتمال قوی
نظر سران حزب توده بوده است و درست به همین دلیل
به دلیل همین نظر حریف
هر مخالف شاه را
برای گرفتن انتقام خون شهیدان خویش از شاه
دوست خود تصور کرده اند و بهای گرانی پرداخت کرده اند.

۸
حس انتقام جویی فردی می تواند آدمیان را کر و کور و خر کند.

۹
ضمنا
یکی از ایرادات اولاد حوا و آدم
گیر دادن به صاحب نظر
و
بی اعتنایی به نظر است.

در حالیکه محتوای شناخت در خود نظر است.

۱۰
بحث بر سر اندیشه ای بوده است و نه بر سر محاسن و معایب صاحب نظر از هر طرف.

۱۱
ما اصلا به خود حریف حراف کاری نداریم.

۱۲
نظر او ارتجاعی است.
کوته اندیشانه است.
ایندیویدوئالیتستی (فردگرایی) و اگوئیستی است.
مبتنی بر منگرایی هارت و پورتیستی است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر