جمعبندی از
مسعود بهبودی
فاشیسم با فوندامنتالیسم
فرق دارد:
۱
فوندامنتالیسم برادر خوانده فاشیسم است.
۲
فوندامنتالیسم مقولات بنیادی فاشیسم را تئولوژیزه (فقهی) می کند.
۳
فوندامنتالیسم فرم مقولات بنیادی فاشیسم را تغییر می دهد و مذهبی اش می کند:
الف
در نتیجه،
نژاد به امت
ب
راسیسم به امتیسم
پ
جنگ های راسیستی به جنگ های مذهبی
ت
برتری نژادی به برتری مذهبی
ث
پیشوایان (نخبگان) به انبیاء، ائمه (امامان)، اولیاء، فقها، شیوخ
بدل می شوند.
۴
اگر این زباله ها را مسلمان تلقی کنیم
باید کوکلوس کلان ها را هم
مسیحی
و
فوندامنتالیست های بی رحم اسرائیل را
یهودی
و
اجامر پولپوت را
مارکسیست
محسوب داریم.
۵
این درست آن چیزی است که
طبقه حاکمه انگل و استثمارگر
آرزو می کند و به خلایق قالب می کند.
مش هاوکینگ
۱
تکنولوژی نیست که جامعه بشری را به طویله و جنگل و جهنم و جماران مبدل می سازد.
۲
چیست؟
۳
تکنولوژی
بهترین دستاورد تمدن و فرهنگ بشری است
۴
علم و فن مهمترین نیروهای مولده اند.
۵
تکنولوژی مهمترین خادم بشریت است.
۶
تو کجایی تا شود خر چاکرت
ای محتشم؟
نيل آرمسترانگ
(فضانورد)
من آدم حساسی نيستم
وقتی خانه و والدينم را ترک كردم گريه نكردم
وقتی گربه ام مُرد گريه نكردم
وقتی در ناسا كار پيدا كردم گريه نكردم
و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گريه نكردم !!
اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم بغضم گرفت ...
با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی میکردم.
از آن فاصله رنگ و نژاد و مليتی نبود.
ما بوديم و یک خانه ی گِرد آبی، با خودم گفتم انسان ها سرِ چه می جنگند ؟!
انگشت شصتم را به سمت زمین گرفتم
و کره زمین با آن عظمت پشت انگشت شصتم پنهان شد
و من با تمام وجود اشک ریختم ...!!
ویرایش:
انگشت شست.
۱
پس بگو عمو سام
خری را به قمری فرستاده است
که
هنوز نمی داند
که
جنگ بر سر چیست.
۲
یانکستان واقعا طویله است.
۳
طویله تر از طویله جماران است.
۴
وای به حال ایرانی هایی که به یانکستان مهاجرت کرده اند.
۵
تفاوت و تضاد خرد کل اندیش (فلسفه) با علوم منفرد
مثلا فیزیک و کیهان شناسی و غیره
همین جا ست.
مش آرمسترنگ
۶
خرد کل اندیش
چشم آدمی را باز می کند
آن سان که او چیزهایی را می بیند که علامه های علوم منفرد نمی توانند ببینند.
۷
نعمت بی همتایی است
فلسفه بی همه چیزان مولد همه چیز.
۸
حتی در خانواده مادری ـ پدری تو
جنگ جریان دارد:
میان ننه ات و بابات
میان همشیره هایت
میان تو و برادرانت
میان گربه ات و گربه همسایه ات
۹
جنگ در کره سرگردان زمین
جنگ طبقاتی است
که
در صور و سطوح مختلف
گاه خشن و خونین
گه با ملایمت و مسالمت
گاه بی سر و صدا
گه
پر خروش و گوشخراش
صورت می گیرد.
۱۰
جنگ در کره زمین
بر سر «نان» است.
۱۱
به همین دلیل
همبود بشری دوشقه شده است:
جنگ برده با ارباب
رعیت با فئودال
پرولتر با بورژوا
بر سر نان است.
۱۲
هدف از جنگ ربودن نان سفره همنوع است.
۱۳
جورج ابن جورج حتی تلفظ اسم صدام را بلد نبود
ولی همدم طبقاتی سیاه پوستش
استاد دانش کاهی به نام خانم رایس
می دانست که کجا ها طلای سیاه یافت می شود.
۱۴
طلا های رنگارنگ ( زرد و سیاه و سبز و ...) فرم های مختلف بسط و تعمیم مقوله نان اند.
۱۵
و نان با جان رابطه دیالک تیکی دارد.
نه.
۱
شنا کردن در جهت مخالف جریان واقعی رود
نشانه خریت است.
۲
ماهی های موسوم به لکس در پایان عمر
برای تکثیر نوع
به این کار کمرشکن و مرگ آور مبادرت می ورزند و آش و لاش و لاشه می شوند.
۳
نسل بعدی ماهی ها با تغذیه از لاشه آنها رشد می کنند.
۴
دلیل خریت بودن شنا در جهت مخالف رود را باید در قانونی به نام دیالک تیک جبر و اختیار جست:
۵
اختیار و یا آزادی آدمی به اندازه شناخت او از جبر و یا ضرورت و یا قانونمندی های عینی هستی و یا سمت و سوی جریان رود است.
۶
شناخت قوانین و قانونمندی های عیینی هستی
نه برای زیرپا نهادن آنها
نه برای شنا کردن بر خلاف سمت و سوی مکشوفه جریان رود
بلکه برای شنا کردن در همان جهت است.
۷
مثال
توانا بود هر که دانا بود
به نظر حکیم سرخ طوس
پیش شرط توانایی
دانایی است و نه خریت و خردستیزی.
۸
به زبان حکیم سرخ روس
بدون تئوری علمی و انقلابی
جنبش انقلابی محال است.
۹
پیش شرط تغییر شرایط عینی
شناخت پیشاپیش آن شرایط است.
۱۰
اگر کسی تن به تمرین تفکر مفهومی و آموزش تئوری علمی و انقلابی درندهد،
در بهترین حالت
خر است.
سایه در شعر سعدی
جمال دوست چندان سایه انداخت
که سعدی ناپدید است از حقارت
خورشید زیر سایه زلف چو شام او ست
طوبی غلام قد صنوبرخرام او ست
دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود
سایه ای در دلم انداخت که صد جا بگرفت
پارس
در سایه اقبال اتابک
ایمن
لیکن از ناله مرغان چمن غوغا بود
تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
گذر از دست رقیبان
نتوان کرد به کویت
مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
نپندارم که سعدی را بیازاری و بگذاری
که بعد از سایه لطفت ندارد در جهان جایی
من آن خاک وفادار ام که از من بوی مهر آید
و گر بادم برد چون شعر (مو)
هر جزئی به اقصایی
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر