جمعبندی از
میم
حجری
۱
فریدون مشیری
وقتی که لوله های بلند توپ
ـ در چار سوی گیتی ـ
در استتار شاخه و برگ درخت ها ست،
این قمری غریب،
روی کدام شاخه بخواند؟
وقتی که دشت ها،
دریای پر تلاطم خون است،
دیگر
نسیم
زورق زرین صبح
را
روی کدام برکه
براند؟
۲
مشت می کوبم
بر
در
پنجه می سایم
بر
پنجره ها
من دچار خفقانم، خفقان
بگذارید، هواری بزنم:
آی...
۳
جهان
بی مهر می ماند که می میرد،
مسیحایی
نگاهی
می شود، ویران
که
می ارزد به دنیایی.
۴
آه،
ای سراب دور،
ما
را
چه می فریبی
با
آن بلور و نور؟
۵
صدای تیر
ربود
از
دهان
کلامم
را
ستاره
پرپر شد.
نسیم
از نفس افتاد.
رنگ ماه
پرید.
دگر
کجا ببرم،
حرف نا تمامم
را؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر