جمعبندی از
مسعود بهبودی
حقیقت
ـ همیشه ـ
با خرد می افتد و با خرد برمی خیزد.
حقیقت
ـ همیشه ـ
جانبدار است.
جانبدار پیشرفت اجتماعی
است.
به همین دلیل
ارتجاع
ـ همیشه ـ
بر حقیقت سرپوش نهاده می شود.
حقیقت خنثی و بی طرف وجود ندارد
حریف
کم نیستند،
کسانی
که
ـ هر روزه ـ
ـ چه بسا پا برهنه ـ
در راه اند.
کم نیستند،
کسانی
که
ـ بدون دریافت پشیزی ـ
چیز هایی را ارزانی ما می دارند که غیر قابل پرداخت اند.
کم نیستند،
کسانی
که
ما را هرگز نومید نمی سازند،
اگر چه به ما وعده و وعیدی نداده اند.
کم نیستند،
کسانی
که
به ما بیش از هر کس دیگر بخشیده اند و می بخشند،
اگرچه خود هیچ ندارند.
حریف
همیشه همین بوده اند.
یک میلیون سال قبل
حکیمی داشته اند به نام حکیم ابوالقاسم لاهوتی.
همین و بس.
این بار خطر آن می رود
که
با
حمایت امپریالیسم و صهیونیسم و عرعریسم
خاور میانه را به خاوران مبدل سازند.
هوشنگ ابتهاج
(سایه)
بیگانه گرت خواند، چون خویشتنت داند (از قماش خودش تو را می داند)
خوش باش و کرامت دان کز خویش برانندت
درد تو سرشت تو ست، درمان ز که خواهی جست
تو دام خودی، ای دل تا چون برهانندت
از بزم سیه دستان، هرگز قدحی، مستان (نگیر)
زهر است، اگر آبی در کام چکانندت
در گردنت
ـ از هر سو ـ
پیچیده غمی، گیسو
(غمیاز هر سو، بندی بر گردنت افکنده)
تا در شب سرگردان هر سو بکشانندت
تو آب گوارایی، جوشیده ز خارایی (صخره)
ای چشمه، مکن تلخی ور زهر چشانندت.
آخوندها اشغالگر نیستند.
۱
این صفت را مجاهدین خلق محروم از مغز به آنها داده اند
تا ادای فلسطینی ها را در بیاورند که بحق به اسرائیلی ها اشغالگر می گویند.
۲
روحانیت همیشه بوده است.
۳
مش موسی و مش مسعود و مش مریم هم آخوند اند.
آخوندهای بی عبا و بی عمامه اند.
۴
هر طبقه حاکمه
روحانیت (ایده ئولوگ) خاص خود را دارد.
۵
واتیکان با بیش از ۲ میلیارد مؤمن متدین
متحد اجامر یانکستان و بانکستان و مانکستان است.
۶
رونالد ریگان متحد پاپ لاشخور لهستانی در واتیکان بوده است.
۷
پدر تره زا می و انگلا مرکل کشیش اند.
۸
اروپایی ها با خود خورجینی مملو از خرافه به یانکستان برده اند.
۹
یانکستان طویله تر از جمارانستان است که زباله هایی از قبیل مش دونالد را روی کار می آورد.
۱۰
اسید علی
صدها بار باسواد تر از مش دونالد و هلری و او با شما و این و آن است.
اسید علی
شاعر است و عشعار معیوب سرهمبندی می کند
ولی بهتر از شاه رضا و مش دونالد و مش مریم و مش مسعود است.
علی دلیجانی
رودی پر خروش
و
دیباچه پر شور ِ زندگی
و
قطرات ِ ماُنوس ِ حیات.
حزبی چو کلکی زِ وجود آب
و
ماُنوس با قطرات آن
وز درون ِ گرداب ِ پیچانِ هستی
با
رشدی فواره نما
و
زیبا گونه، آفرید
رؤیای زیبای دیرینه ی رهائی.
آری رهائی
نوید ِ سراب ِ محبت، صلح و امید
آیا تحقق
آیا امید
آیا عشق را توان دارد، کِشیدن
کوچ ِ پرندگان ِ آزادی،
هزیمت
ماهیان ِ رقصان
خبر ِ
یأس و دروغ و ریا را پیشاپیش
با
نوائی غمین و آوائی ناموزون
سر می دهند
جهان، سیاه و عرص، تنگ می گردد.
دُن کیشوت ها و تهمتن های ِ کاذب
میدان را خالی کرده اند
ناپدری ...
ای دزد ِ امید،
ای غارتگر ِ آرزوها
آفتاب
قبل از طلوع زِ گریبانت
شاهد ِ میرندگی ِ
زودرس ِ خود است
با
سخنت شتاء، هزیمت نکرد
سیاهی ها را دیرنده تر
بر فراز ِ ملت و اندیشه ای نو،
بر فراز ِ تاروپود ِ خطی آگاه،
برفراز سایه انقلابی آبکی،
استوار و پایه ای قائم نهاد،
و
لیک
ریا و کذب و افسردن
رهائی را چو کفی بر آب نشاندن....
آری ،
در عرصه امید باید باختن،
مبارزه آهنگ ِ راه داشتن،
زندگی را
پایه نو باید نهادن،
باید زنو تلاش آغازیدن.
باید زدن پارو
خلاف مشی و راه ِ آب.
باید خطر کردن
به سیلاب خونین عشق
غُسل ِ تعمید و پاک گَشتن.
ایستادن
ایستادن.
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
فریدون مشیری
آسمان
فرصت پرواز بلندی است
ولی
قصه این است چه اندازه کبوتر باشی
کورت توخولوسکی
معیار نظام اجتماعی سالم
وجود سطل آشغال گل و گشاد است.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفنه
علی دلیجانی
بلکه
عبدالرضا دلیجانی