(۱۹۳۲)
فصل یازدهم
اتیک
(اخلاق)
برگردان
شین میم شین
پیشکش
به
خاطره خروشان
سرهنگ سیامک
بخش سوم
اویده مونیسم روان
تحلیلی و امپیریستی
(سعادتگرایی مبتنی
بر راونکاوی و تجربه گرایی)
پیشکش
به
مهری تابان
سیگموند فروید
(۱۸۵۶ ـ ۱۹۳۹)
۱۵
·
متد و یا اسلوب بررسی فروید امپیریستی (مبتنی بر تجربه
گرایی) سختگیرانه بود.
·
یعنی مبتنی بر مطالعه روان فردی تک تک بیماران روانی اش
بود.
·
فروید به همین دلیل، نمی توانست تعین های ماهوی انسان ها
را در مد نظر داشته باشد.
·
از این رو، پژوهش های فروید آشکارا آزاد از هر فلسفه
بود.
·
(برای اینکه موضوع هر فلسفه نه مسائل منفرد (تک تک
بیماران) بلکه مسائل عام و ماهوی و کلی است. مترجم.)
۱۶
آرتور شوپنهاور
(۱۷۸۸ ـ ۱۸۶۰)
·
متد بررسی فروید با شرایط مابعد بورژوایی ـ کلاسیک (ما
بعد فلسفه کلاسیک بورژوایی) مبنی بر استنباط واقعیت عینی به مثابه روان انسانی
بطور کلی، دمخور بود که در تعالیم آرتور شوپنهاور ـ یکی از مؤسسین فلسفه بورژوایی
واپسین ـ نمایندگی شده بود و توسعه آن تا همین امروز رواج دارد.
۱۷
·
خود شوپنهاور در محیط فلسفه کلاسیک بورژوایی رشد کرده
بود.
·
در آن زمان، پرولتاریا هنوز کسب استقلال نکرده بود و به
مثابه طبقه، هنوز جلب توجه نکرده بود.
·
شوپنهاور جوان اما درد کارگران را آشکارا احساس کرد
و همدردی علنی با آنان در وجودش بیدار
گشت.
۱۸
·
شوپنهاور اما درد کارگران را دلیلی بر صحت تئوری خود
مبنی بر تخریب انسانتصویر دانست و با آن، مجموعه فلسفه بورژوایی واپسین را به راه
انداخت:
·
شوپنهاور، انسان را نه به عنوان موجود مولد طبیعتا جامعه
ساز و جهان ساز، بلکه به عنوان اگزیستانس دردکش محکوم به واقعیت ستمگر تصور می
کرد.
۱۹
·
اتیک (اخلاق) شوپنهاور، درخواست اصلی اش را، اراده به
حیات (زندگی طلبی) را بطور کلی منکر شد.
·
برای آشنایی با استنتاجات نهایی تعالیم اخلاقی شوپنهاور،
مراجعه کنید به اثر اصلی اش تحت عنوان «اراده و تصور»، ( ۱۸۱۸)، جلد ۱، جلد ۲، جلد
۴
·
«هر دو مسئله اساسی اتیک»، ۱۸۴۱)
۲۰
·
خود شوپنهاور اما حاضر به تبیعت از تعالیم اخلاقی خود نبود و نمی خواست تنها ره رهایی ممکنه را که
توصیه می کرد، خود شخصا طی کند و منطبق با هستی مقدس از اراده به حیات (زندگی
طلبی) صرفنظر کند.
۲۱
·
شوپنهاور برای کسانی که حاضر به دل کندن از حیات نبودند،
اتیک دیگری توسعه داد.
·
او در این اتیک دوم، فلسفه را حکمت حیات نامید و ضمنا به
سنت اخلاقی آنتیک (جهان باستان کلاسیک) و قبل از همه به نظریات استوئیکی و
اپیکوریکی پیوست.
·
(شوپنهاور، «کلیات»، (۱۹۷۹) جلد ۴، ص ۳۷۳)
·
·
مراجعه کنید به استوئیسم، اپیکوریسم در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
۲۲
·
در اتیک شوپنهاور، اگر کسی حاضر به انتحار نباشد و تن به
حیات در دهد، آنگاه بر سر دو راهی زیر قرار می گیرد:
·
یا حیات مبتنی بر هوس و یا حیات مبتنی بر درد.
۲۳
·
در قاموس شوپنهاور، اگر کسی عاقل باشد، نه در پی هوس،
بلکه در پی اجتناب از درد خواهد بود.
۲۴
·
خود شوپنهاور نیز پیرو همین حکمت حیات پسیمیسم بوده است.
۲۵
·
حیات در قاموس شوپنهاور به مؤثریت تحول بخش در جهان نمی
ارزد و ببیشتر آدم ها در اواخر قرن، در حالات روحی آخرالزمانی معروف به دکادنتیسم
بسر می برند:
·
یعنی حیات مبتنی بر ایدئال های فراتر از احساس بی واسطه
حسی را عملا هیچ می شمرند.
·
(دکادنتیسم به جنبش هنری (۱۸۹۰ ـ ۱۹۱۴) اطلاق می شود.
·
به جنبش فرهنگی ئی اطلاق می شود که زوال فرهنگی را
موضوعیت می بخشد .
·
تماتیزه می کند. مترجم)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر