۱۳۹۶ خرداد ۳, چهارشنبه

سیری در غزلیات شیخ شیراز (۴)


ویرایش و تحلیل
 از 
مهری تابان

گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
سعدی
ادامه 

اول نظر 
(در نگاه نخستین) 
 ز دست برفت ام  
(از دست من رفت)، 
عنان عقل     
وان را که عقل رفت، چه داند صواب را

 
معنی تحت اللفظی:
در همان نخستین نگاه، افسار عقل از دستم رها شد.
کسی که افسار عقل از دستش رها شده باشد،
چگونه می تواند به تشخیص صواب نایل آید.
 
سعدی 
در این بیت غزل
تأثیر طرفة العینی، ناگهانی، جهشی و جرقه آسای معشوق بر عاشق
 را 
به طرز رئالیستی ـ استه تیکی (پوئه تیکی)
تبیین می دارد:
افتادن نگاه نخست  عاشق بر معشوق، همان
شیفته فی الفور او گشتنش، همان.
 
۱
روند و روال تشکیل عشق خودپو
همیشه
از همین قرار است:
عاشق
بسان گنجشکی که در دایره جاذبه افعی گرفتار می ماند و راه نجات نمی یابد، 
در میدان جاذبه کهربایی معشوق
میخکوب و مفلوج می شود.
 
۲
اول نظر  ز دست برفت ام، عنان عقل     
وان را که عقل رفت، چه داند صواب را
 
سعدی در این بیت غزل
عقل را به اسب تشبیه می کند.

با افتادن چشم معشوق بر عاشق
افسار اسب عقل 
از دست عاشق رها می شود.

این اما به چه معنی است؟

۳
اول نظر  ز دست برفت ام، عنان عقل     
وان را که عقل رفت، چه داند صواب را
 
برای دادن جواب به این سؤال
باید دیالک تیکی را پیدا کرد که
 سعدی در این بیت غزل بسط و تعمیم داده است.
 
۴
اول نظر  ز دست برفت ام، عنان عقل     
وان را که عقل رفت، چه داند صواب را
 
سعدی 
دیالک تیک سوار و اسب
را
  به شکل دیالک تیک عاشق و عقل
 بسط و تعمیم می دهد:
 
در
دیالک تیک سوار و اسب (عاشق و عقل)
نقش تعیین کننده از ان سوار (عاشق) است.  
 
۵
اول نظر  ز دست برفت ام، عنان عقل     
وان را که عقل رفت، چه داند صواب را
 
اما با از دست دادن افسار اسب
دیالک تیک سوار و اسب 
وارونه می شود:
یعنی نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن اسب می شود.
 
 
اسب 
در این جور مواقع
یا از رفتن تن می زند و ترجیح می دهد که تکان نخورد
یا  
راه رفته را برمی گردد
و 
یا
بسته به میل خود هر سو که خواست، می رود
و
سوار بی اراده و بی اختیار را با خود می برد.
 
 ۶
اول نظر  ز دست برفت ام، عنان عقل     
وان را که عقل رفت، چه داند صواب را

منظور سعدی این است که 
عشق
زمام عقل از دست عاشق بدر می برد.

عاشق بدون حمایت عقل اندیشنده
محتاج ناگزیر غول خردستیز غریزه می شود.

این اما به چه معنی است؟

۷
اول نظر  ز دست برفت ام، عنان عقل     
وان را که عقل رفت، چه داند صواب را
 
این بدان معنی است که 
عشق خودپو
موجب وارونه گشتن دیالک تیک غریزه و عقل می شود.
یعنی
در خطه اندام عاشق
غریزه 
حکمران بلامنازع و بی رقیب می گردد.
 
عقل
 موش می شود.
خاموش و فراموش می شود.
 
عقل 
تحت دیکتاتوری غول غریزه
چه بسا 
دچار اوپورتونیسم می شود 
و
 به ساز  غول کور و کودن و خردسیتز غریزه می رقصد 
و 
به درجه دستیار ترحم انگیز غول غریزه تنزل می یابد.

۹
اول نظر  ز دست برفت ام، عنان عقل     
وان را که عقل رفت، چه داند صواب را
 
عاشق
بدون حمایت عقل اندیشنده
گیج و منگ و مات و کور و کر می شود.
خوار و علیل و ذلیل می شود.
ترحم انگیز می شود.
 
گریه های بی اختیار عاشق
دال بر این خفت و خواری و ذلت و ضلالت (راه نشناسی، بن بست، گمراهی) است.
 
۱۰
اول نظر  ز دست برفت ام، عنان عقل     
وان را که عقل رفت، چه داند صواب را
 
سعدی
در این بیت غزل
ضمنا
دیالک تیک خیر و شر 
را 
به شکل دیالک تیک صواب و ناصواب (خطا)
دیالک تیک حقیقت و باطل
بسط و تعمیم می دهد:
 
انسان
بدون چراغ عقل اندیشنده
عاجز 
از 
تمیز حقیقت از باطل، خیر از شر، به از بد، صواب از ناصواب (خطا) 
می شود.
 
تفاوت و تضاد شیخ شیراز با خواجه شیراز
همین جا آشکار می گردد:
سعدی خردگرا ست.
خواجه خردستیز است.
 
ادامه دارد.
 

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    سعدی در این بیت غزل
    عقل را به اسب تشبیه می کند.

    با افتادن چشم عاشق بر معشوق
    افسار اسب عقل
    از دست عاشق رها می شود.

    پاسخحذف