جمعبندی از
مسعود بهبودی
علی پاشایی
برای معدنچیان زمستان یورت
رگه های زغالِ سنگ به کوه
همچو مار سیاه خوابیده
توی دالانِ کبود.
رگه های زغالِ سنگ به کوه
همچو مار سیاه خوابیده
توی دالانِ کبود.
دشت سرسبز گلستان انگار
شده یک پارچه دود.
بیست ویک شاخه ی گل
بیست ویک لاله ی سرخ
درگلستان پژمرد.
قلب استان گلستان
برداشت
بیست ویک زخم عمیق.
بیست ویک زخم عمیق.
قلب ما نیز فسرد
بیست ویک بار بمرد.
بیست ویک بار بمرد.
پایان
فرنوش
ریشه دار باش
ریشه تو فهم تو ست.
۱
فهم هر کس و هر ناکس
نه ریشه او،
نه ریشه او،
بلکه ناشی از ریشه او
و
نشانه ی ریشه او ست.
۲
منشاء شعور اجتماعی اعضای جامعه
وجود اجتماعی آنها ست.
وجود اجتماعی آنها ست.
۳
طرز تفکر هر کس
بسته به جایگاه او در جامعه است.
۴
به همین دلیل
طرز تفکر جماران نشینان
با
طرز تفکر گورخوابان
تفاوت و تضاد دارد.
۵
اگر جای آندو عوض شود
طرز تفکرشان هم عوض می شود.
طرز تفکرشان هم عوض می شود.
۶
ریشه هر کس در طرز تهیه نان سفره توسط او ست.
۷
اگر سید علی عملگی کند
فهم و فکرش زیر و زبر می شود.
امتحانش مجانی است.
فهم و فکرش زیر و زبر می شود.
امتحانش مجانی است.
محمد علی بهمنی
خبر این است که من نیز کمی بد شده ام
اعتراف این که
در این شیوه
سر آمد شده ام.
پدرم خواست که فرزند مطیعی بشوم
شعر پیدا شد و من آنچه نباید شده ام
اعتراف این که
در این شیوه
سر آمد شده ام.
پدرم خواست که فرزند مطیعی بشوم
شعر پیدا شد و من آنچه نباید شده ام
عشق برخاست که شاعرتر از آنم بکند
که همان لحظه ی دیدار تو شاید شده ام
که همان لحظه ی دیدار تو شاید شده ام
شعر و عشق
این سو و آن سوی صراط اند که من
چشم را بسته و از واهمه اش رد شده ام
مدعی نیستم
این سو و آن سوی صراط اند که من
چشم را بسته و از واهمه اش رد شده ام
مدعی نیستم
ـ اما ـ
هنری بهتر از این،
که همانی که کسی حدس نمی زد شده ام؟
مادرم شاعری و عاشقی ام را که گریست
باورم گشت که گمگشته ی مقصد شده ام
هنری بهتر از این،
که همانی که کسی حدس نمی زد شده ام؟
مادرم شاعری و عاشقی ام را که گریست
باورم گشت که گمگشته ی مقصد شده ام
مثل آیینه که از دیدن خود می شکند
مثل عکسم که نمی خواست بخندد شده ام
لحظه ها
نیش
به بلعیدن روحم
زده اند
شکل آن سیب که از شاخه می افتد شده ام
همسرم حاصل جمع همه ی آینه ها ست
حیف من آنچه که او یاد ندارد شده ام.
پایان
شکل آن سیب که از شاخه می افتد شده ام
همسرم حاصل جمع همه ی آینه ها ست
حیف من آنچه که او یاد ندارد شده ام.
پایان
مقدمه کتاب
باور کنيد حال و هوايم مساعد است
اين شايعات، شيوه ی بعضی جرايد است
يک صبح، تيتر می شوم:
«اين شخص...»
[بگذريم]
يک عصر:
يک عصر:
«خواندهايد ...»
و
تکرار زايد است
من زنده ام
ـ هنوز ـ
و
غزل فکر ميکنم
باور نمی کنيد،
باور نمی کنيد،
همين شعر شاهد است.
پایان
برتولت برشت
برتولت برشت
از صفحه فیس بوک
علی شهبازی
مادرم
زمانی که پیمانه ی عمرش لبریز شد،
به خاکش سپردند.
پس از او
بر خاکش گل ها می رویند
و
مرغان می خوانند.
او
ـ آن جثه ی نحیف ـ
هیچ بر خاک سنگینی نکرد.
چه اندازه درد به جان خریده بود
که
اینچنین
سبک شده بود.
به خاکش سپردند.
پس از او
بر خاکش گل ها می رویند
و
مرغان می خوانند.
او
ـ آن جثه ی نحیف ـ
هیچ بر خاک سنگینی نکرد.
چه اندازه درد به جان خریده بود
که
اینچنین
سبک شده بود.
پایان
زن با مرد
تفاوت تعیین کننده ای ندارد.
۱
هر زن
نیمه دیگرش مرد است
و
هر مرد
نیمه دیگرش زن.
۲
زن
ستمکش ترین بخش جامعه بشری است.
۳
در قرون وسطی هر زن
دانایی
به
تهمت عجوزه جادوگر
توسط کلیسا به قتل رسیده است.
۴
زن
در نظام
سرمایه داری
پرولتر مضاعف است.
۵
هم
اربابی به نام شوهر
در خانه
دارد
و
هم
اربابی به نام بورژوا
در شرکت و مزرعه و کارخانه
جورج برنارد شاو
ترقی
بدون تغییر
محال است
و
آنهایی که عاجز از تغییر دل (مغز) خویش اند
قادر به تغییر چیزی نخواهند بود.
تبلیغ شاملو
بدون تغییر
محال است
و
آنهایی که عاجز از تغییر دل (مغز) خویش اند
قادر به تغییر چیزی نخواهند بود.
تبلیغ شاملو
در مالزی
نیما
۱
فرمالیسم اسلامی
برای خرتر کردن خلایق خر.
برای خرتر کردن خلایق خر.
۲
تبدیل جامعه به جنده خانه
ضمن تظاهر به پاکدامنی
ضمن تظاهر به پاکدامنی
با تظاهر به رعایت اکید حجاب
۳
خریت توانگر کند
فرد
را
خبر کن
حریف جهانگرد
خبر کن
حریف جهانگرد
را
افسانه گفتن شیرین
به
افسون
(سحر و جادو و ترفند، نیرنگ)
در
بلای عشق ام
(مرا در بلای عشق)
افکند
قضای عشق
ـ اگر چه ـ
سرنوشت است
به نقشی بستة این دام گشتم
چو سر رشته سوی آن نقش زیبا ست
اگر علی ابن ابیطالب
افسانه گفتن شیرین
به
افسون
(سحر و جادو و ترفند، نیرنگ)
در
بلای عشق ام
(مرا در بلای عشق)
افکند
قضای عشق
ـ اگر چه ـ
سرنوشت است
به نقشی بستة این دام گشتم
چو سر رشته سوی آن نقش زیبا ست
پاسخ خسرو به شیرین
به وقت خوشدلی
نا خوش چه باشی
اگر چه نیستی
غمخوار کارم
به بوئی از گلت خشنود گردم
تو سر مست و سر زلف تو در دست
تو را بینم
چرا دلخوش نباشم
کمر زرین بود
چون با تو بندم
پاسخ خسرو به شیرین
به وقت خوشدلی
نا خوش چه باشی
اگر چه نیستی
غمخوار کارم
به بوئی از گلت خشنود گردم
تو سر مست و سر زلف تو در دست
تو را بینم
چرا دلخوش نباشم
کمر زرین بود
چون با تو بندم
اگر علی ابن ابیطالب
در فیسبوک بود
به پست های فقرا
شباهنگام
سر می زد و مخفیانه لایک می کرد .
منبع
منبع
رسایل الشیعه
نیما
۱
اگه حضرت علی زنده بود
همان کاری را می کرد که
دایرة المعارفی ها می کنند.
همان کاری را می کرد که
دایرة المعارفی ها می کنند.
۲
یعنی
روشنگری علمی و انقلابی
می کرد.
۳
حضرت علی
در عصر خود
شخصیتی انقلابی بود:
نماینده نظام برده داری بود.
نماینده نظام برده داری بود.
۴
نظام برده داری
مترقی تر از نظام اشتراکی اولیه در حال زوال و اضمحلال بود.
۵
چون به توسعه نیروهای مولده مدد می رساند.
۶
در دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
نقش تعیین کننده از آن نیروهای مولده است.
نقش تعیین کننده از آن نیروهای مولده است.
۷
معیارالمعاییر
برای تمیز انقلاب از ارتجاع
همین خدمت و یا خیانت به توسعه نیروهای مولده است.
همین خدمت و یا خیانت به توسعه نیروهای مولده است.
۸
جامعه اشتراکی اولیه
جامعه اشتراکی اولیه
در عربستان
در حال تلاشی و تجزیه بود.
۹
در نتیجه
سازمان تولید مایحتاج عمومی
سازمان تولید مایحتاج عمومی
مختل شده بود.
۱۰
دختران و زنان را
به همین دلیل
زنده بگور می کردند.
۱۱
می خواستند که تعداد نانخور کم گردد.
۱۲
تنها راهی که برای نجات جامعه از تجزیه و تلاشی وجود داشت
گذار به فرماسیون برده داری بود.
گذار به فرماسیون برده داری بود.
۱۳
خدای اسلام معبود است.
۱۴
خداوند عبد و بنده است.
۱۵
بشریت
در قاموس اسلام
عبد خدا
هستند.
۱۶
این نشانه نمایندگی نظام برده داری توسط اسلام است.
۱۷
این
ضمنا
به معنی انقلاب اجتماعی است.
۱۸
اگرچه خشن و خونین است.
۱۹
در غرب هم همین روند طی شده است.
۲۰
امپراطوری روم هم نظام برده داری بوده است.
۲۱
محمد و اصحابش
را
می توان
انقلابیون آن زمان
محسوب داشت.
۲۲
حتی تعالیم اسلام در ۱۴۰۰ سال قبل
مترقی بوده اند.
۲۳
ما قران را تحلیل می کنیم.
۲۴
خدیجه
همسر حضرت محمد
و
امثالهم
احتمالا
از نجبای فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی اشتراکی اولیه بوده اند.
۲۵
گورکنان
کمونیسم آغازین بوده اند.
۲۶
یعنی
ثروت شان
نتیجه غصب ثروت اجتماع و یا همبود اشتراکی
بوده است.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفتبلیغ شامپو
در مالزی