پروفسور دکتر فریدریش تومبرگ
(۱۹۳۲)
فیسلوف آلمانی
مؤلف آثار متعدد
در زمینه های متفاوت
مثلا استه تیک
فصل یازدهم
اتیک (اخلاق)
برگردان
شین میم شین
پیشکش
به
خاطره خروشان
سرهنگ سیامک
بخش اول
راجع به تشکیل اتیک بورژوایی
بخش اول
راجع به تشکیل اتیک بورژوایی
۱۴
ایمانوئل کانت
(۱۷۲۴ ـ ۱۸۰۴)
کانت، اخلاق را از هنجار اجتماعی به تعین ماهوی انسانی، به اخلاقیت (مورالیته) تبدیل می کند.
۱۵
کانت، الزام برونی بر رعایت آداب و عادات را به الزام درونی، به قانون اخلاقی تبدیل می کند.
۱۶
کانت، بنا
بر این قانون اخلاقی، نتیجه می گیرد که هر کس باید برای آزادی شخصی خویشتن
خویش به آزادی دیگران احترام بگذارد و به نوبه خود به محدودیت
هایی (موازین و مقرراتی) تن در دهد.
۱۷
ادام اسمیت
(۱۷۲۳ ـ ۱۷۹۰)
آدام
اسمیت ـ دوست هیوم (تردیدگرا و تجربه گرا) ـ بر آن بود که رفاه عمومی به
طور خود به خودی فراهم می آید، اگر هر کس به فکر منافع مادی خویشتن خویش
باشد.
۱۸
پس از انقلاب صنعتی در اوایل قرن ۱۹، واقعیت (رئالیته)، بطلان این تصورات را به اثبات رساند.
۱۹
هگل
(۱۷۷۰ ـ ۱۸۳۱)
(۱۷۷۰ ـ ۱۸۳۱)
هگل
ـ حیرت زده ـ دریافت که در جامعه سرمایه داری، هر چه بیشتر، ثروت در قطبی
تراکم می یابد، به همان اندازه، ذلت در قطب دیگر، تراکم می یابد.
۲۰
کاپیتالیسم، همراه با تضاد هایش، راه حل ممکنه را هم به همراه آورد.
سوسیالیست های اوتوپیکی دریافتند که پیش شرط تشکیل جامعه ی مبتنی بر عقل انسان ها و سهم مساوی آنها از رفاه عمومی، جایگزین سازی آنارشی (هرج و مرج) کاپیتالیستی با تنظیم تمام ـ اجتماعی تولید و مناسبات اجتماعی و سیاسی منطبق با آن است.
۲۲
مارکس و انگلس برای اولین بار، نیروی اجتماعی واقعی در جامعه سرمایه داری را، یعنی طبقه کارگر را کشف کردند.
طبقه اجتماعی ئی که قادر به تشکیل واقعی جامعه سوسیالیستی ببرکت مبارزه طبقاتی است.
طبقه اجتماعی ئی که قادر به تشکیل واقعی جامعه سوسیالیستی ببرکت مبارزه طبقاتی است.
۲۳
ایده ئولوگ های بورژوایی آغازین در تولید خصوصی کالا، فرد آزاد را می دیدند، که به دنبال مشتری برای مبادله کالا های خود می گردند.
۲۴
مارکس و انگلس ثابت کردند که ایده ئولوگ های بورژوایی آغازین به هاله ای دل بسته اند.
هاله ای که مارکس، بعدها در مفهوم فتیشیسم کالایی (کالاپرستی) تبیین داشت:
تولید اجتماعی همواره تحت تابعیت ضرورت های ناشی از طبیعت خود مناسبات اجتماعی قرار دارد و همه ـ خواه و ناخواه ـ تحت این ضرورت ها زندگی می کنند.
هاله ای که مارکس، بعدها در مفهوم فتیشیسم کالایی (کالاپرستی) تبیین داشت:
تولید اجتماعی همواره تحت تابعیت ضرورت های ناشی از طبیعت خود مناسبات اجتماعی قرار دارد و همه ـ خواه و ناخواه ـ تحت این ضرورت ها زندگی می کنند.
۲۵
تولید خصوصی در جامعه سرمایه داری، فقط فرم خاص متناسب با سطح توسعه نیروهای مولده ای است که در آن ضرورت (جبر) اجتماعی پیشبرد کسب کرده است.
۲۶
انسان ها نمی توانند به طرز دیگری به واقعیت ماهیت خود برسند، جز آنکه منطبق با ضرورت های تاریخی گشته ی وجود اجتماعی شان، طبیعت را از آن خود کنند.
یعنی مواد طبیعی را با کار خود به طرز هدفمندانه ای تغییر فرم دهند.
این رفتار خلاق مبتنی بر تولید مادی نسبت به طبیعت، ضرورت و یا جبری مادام العمر برای انسان ها ست.
یعنی مواد طبیعی را با کار خود به طرز هدفمندانه ای تغییر فرم دهند.
۲۷
۲۸
انسان ها با اجرای آگاهانه این جبر (ضرورت) به وحدت نظر با خویشتن خویش و جهان می رسند و آزادی شان در همین است.
(آزادی یعنی درک جبر هستی. مترجم)
مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) در تارنمای دایرت المعارف روشنگری
۲۹
به همین دلیل، نیاز به این آزادی، یعنی نیاز به این غلبه بر واقعیت در همکاری اجتماعی را انسان ها طبیعتا با خود دارند و نمی توان آن را از وجود حی و حاضر آنها مجزا ساخت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر