۱۳۹۶ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۶۵)


ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

رفیق توده ای
 ادامه داه بود:
  مسئله امروز ما
 درک دیالکتیکی این اصل است 
که شرایط عینی مستقل از ما و اراده و خواست ما ست. 
همان طور که ذکرش گذشت، دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت (ذهن و عین کذایی) هم جزو دیالک تیک های ماتریالیسم تاریخی است، یعنی به عرصه جامعه بشری مربوط می شود و هم جزو دیالک تیک های تئوری شناخت است، یعنی به عرصه تفکر انسانی مربوط می شود.
در بخش پیشین تحلیل، این دیالک تیک در عرصه جامعه (ماتریالیسم تاریخی) مورد بررسی قرار گرفت.
اکنون در عرصه تفکر (تئوری شناخت، عرصه معرفتی ـ نظری) مورد بررسی قرار می دهیم:

۱ 

دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت

در
تئوری شناخت
(در عرصه تفکر بشری)
شناخت جهان و مافیها، جامعه شناسی و خودشناسی، در دیالک تیکی از اوبژکت ـ سوبژکت امکان پذیر می گردد.
در این دیالک تیک، اوبژکت به صورت موضوع شناخت بسط و تعمیم داده می شود و سوبژکت به صورت، شناسنده.
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت به عنوان مثال به اشکال (شکل ها) و صور (صورت ها) زیر بسط و تعمیم می یابد:
۱
به شکل دیالک تیک سلول و زیست شناس 
۲
به شکل دیالک تیک گیاه و زیست شناس

۳
به شکل دیالک تیک گوسفند و دامپزشک

۴
به شکل دیالک تیک ادویه و عطار

۵
به شکل دیالک تیک جامعه و جامعه شناس

۶
به شکل دیالک تیک طبیعت و طبیعت پژوه

 ۷
به شکل دیالک تیک روان و روانشناس

۸

به شکل دیالک تیک جانور و جانورشناس

۹
به شکل دیالک تیک کیهان و کیهان شناس
۱۰
به شکل دیالک تیک زبان و زبان شناس 
۲
  مسئله امروز ما

 درک دیالکتیکی این اصل است 

که شرایط عینی مستقل از ما و اراده و خواست ما ست.

در دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت در تئوری شناخت (عرصه تفکر)، نقش تعیین کننده وارونه می شود و از آن اوبژکت می گردد.
یعنی بر عکس آن می شود که در  ماتریالیسم تاریخی (عرصه جامعه) بوده است.

سؤال این است که چرا و به چه دلیل؟
۳
  مسئله امروز ما

 درک دیالکتیکی این اصل است 

که شرایط عینی مستقل از ما و اراده و خواست ما ست.
 
دلیل تقدم اوبژکت بر سوبژکت در عرصه تفکر، این است که محتوای شناخت، نه در  سوبژکت، نه در شناسنده، نه مثلا در عطار، بلکه در موضوع شناخت است، مثلا در خود ادویه است.

سوبژکت، مثلا عطار، هیچکاره نیست، ولی اوبژکت، مثلا خود ادویه، تعیین کننده ی چند و چون عطر و طعم و بوی ادویه است.

پیران قوم همین تعیین کنندگی را، یعنی همین تقدم اوبژکت بر سوبژکت را، یعنی همین تقدم ادویه بر عطار را، جامعه بر جامعه شناس را، طبیعت بر طبیعت پژوه را در ضرب المثل زیر تقطیر و تجرید کرده اند:

عطر آن است که خود ببوید 
نه آنکه عطار بگوید.

این ضرب المثل به معنی تقدم و تعیین کنندگی عطار بر عطر (ادویه) است.

این تشخیص پیران قوم مبتنی بر تجارب گرانبهای آنها ست و بلحاظ معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت)، ردخور ندارد و ستایش انگیز  است.

این ضمنا مهر بطلان بر پیشانی سوبژکتیویسم معرفتی است.
زنده باد پیران ژرف اندیش قوم.

سوبژکتیویسم معرفتی چیست؟ 
۴
سوبژکتیویسم معرفتی یکی از رایج ترین و باطل ترین مواضع معرفتی ـ نظری است.

نمایندگان سوبژکتیویسم معرفتی، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را در عرصه تفکر (تئوری شناخت)، وارونه می سازند.
یعنی نقش تعیین کننده را از آن سوبژکت شناخت (معرفت) قلمداد می کنند.

بدین طریق خود موضوع شناخت (اوبژکت)، مثلا جامعه، مثلا ادعا، مثلا اندیشه، مثلا موضع سیاسی، مثلا ادویه تا حد هیچ و پوچ تنزل می یابد و مدعی، مجتهد، معلم، فیلسوف، صاحبنظر و عطار، همه کاره قلمداد می شود.

دیگر کسی به خود موضوع مادی و فکری و هنری شناخت، مثلا به سیستم اجتماعی حاکم در جامعه، به شعر مورد بحث، به ادعا و نظر، اعتنایی مبذول نمی دارد.
 
۵
سوبژکتیویسم معرفتی، یکی از مضرترین و گمراه ساز ترین  ترفند های طبقه حاکمه انگل و مرتجع از دیرباز است.

در سوبژکتیویسم معرفتی، مثلا به عوض اثبات تجربی و منطقی صحت ادعا و نظر، به یکی از اوتوریته های مذهبی، سیاسی، فلسفی، علمی و هنری استناد می شود و قال قضیه کنده می شود:
تنها زحمتی که نمایندگان سوبژکتیویسم معرفتی به خود می دهند، ذکر آیه ای از کتب مقدس، ذکر حدیثی، روایتی از انبیاء، ائمه، اولیاء، فقها، ذکر بیتی از شاعری، ذکر بریده ای از مقاله مارکسی، انگلسی، لنینی، برشتی است.
بدین طریق بررسی مستقل اوبژکت (موضوع شناخت، ادعا، اندیشه، قضاوت، نظر) فراموش می شود.
بدین طریق فاتحه بلندی بر اندیشیدن و خوداندیشی خوانده می شود.

اکنون به ادعای حریف توده ای و یا حیدر مهرگان نظر می اندازیم:

۶
  مسئله امروز ما

 درک دیالکتیکی این اصل است 

که شرایط عینی مستقل از ما و اراده و خواست ما ست. 
این سخن حریف و یا حیدر در تحلیل نهایی، به معنی تقدم اوبژکت بر سوبژکت است:
تقدم شرایط عینی بر ما و اراده و خواست ما ست.

در عرصه تفکر (تئوری شناخت) می توان به حیدر و یا حریف حق داد.

برای ختم کلام در رابطه با  دیالک تیک اوبژکت بر سوبژکت یاد آور می شویم که 
الف
در ماتریالیسم تاریخی (در عرصه جامعه)، در دیالک تیک اوبژکت بر سوبژکت، نقش تعیین کننده از آن سوبژکت است.
ب
در تئوری شناخت (در عرصه تفکر)، در دیالک تیک اوبژکت بر سوبژکت، نقش تعیین کننده از آن اوبژکت است.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر