ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار
قانون شوق
علمای عیرانی
برای هگل،
زیبایی هنر از روح زاده می شود
و دوباره از روح هستومند به صورت عینی زاده می شود
که در برابر خود آگاهی ایستاده است:
هنر زیبا نمونه ی قاعده ی دیالکتیکی شناختِ خود در غیریتِ مطلق است.
برای هگل،
زیبایی هنر از روح زاده می شود
و دوباره از روح هستومند به صورت عینی زاده می شود
که در برابر خود آگاهی ایستاده است:
هنر زیبا نمونه ی قاعده ی دیالکتیکی شناختِ خود در غیریتِ مطلق است.
قانونی بر اثر هنری حاکم است.
هنر، کارش - تولید زیبایی - هنگامی به انجام خواهد رسید که
در روشنایی روز ایستد .
آشکار کردن صورت زیبا در روشنایی روز
- که همراه با هایدگر می توان آن را جهان نامید -
تنها با فرمان بردن از ممنوعیت نگاه کردن به اریدیس
- گردن نهادن به قانون جهان زیرین -
در جهان هادس (حادث؟) ممکن است .
هنر، کارش - تولید زیبایی - هنگامی به انجام خواهد رسید که
در روشنایی روز ایستد .
آشکار کردن صورت زیبا در روشنایی روز
- که همراه با هایدگر می توان آن را جهان نامید -
تنها با فرمان بردن از ممنوعیت نگاه کردن به اریدیس
- گردن نهادن به قانون جهان زیرین -
در جهان هادس (حادث؟) ممکن است .
بگذارید این
سخن حریف راجع به هگل
را
نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
حریف و یا هگل
زیبایی هنر از روح زاده می شود.
۱
معیار صحت و سقم هر ادعا
محک تجربه
(خواجه شیرازی و مارکس و انگلس آلمانی)
۲
مثال تجربی و هنری:
شعر
«غزل برای درخت»
از
سیاوش کسرایی
۳
زیبایی هنر از روح زاده می شود.
زیبایی این شعر
منشاء مادی دارد و یا منشاء روحی؟
۴
اصلا منشاء خود این شعر کجا ست؟
۵
منشاء این شعر
مغز (ذهن و ضمیر و روح و روان) شاعر است؟
۶
یا اینکه منشاء آن
در خارج از ذهن او و مستقل از شاعر است؟
۷
منشاء شعر «غزل برای درخت» اوبژکتیو (عینی) است و یا سوبژکتیو (ذهنی)؟
۸
محتوای شناخت هنری شاعر
در موضوع شناخت است،
در درخت واقعی و عینی است
و یا در کله شاعر است؟
۹
مثال بزنیم تا درک مسئله تسهیل شود:
شجریت شجر و یا آدمیت حسن و یا خریت خر
الف
در خود شجر و حسن و خر است؟
ب
و یا در ذهن و روح شاعر و ناظر و خرشناس و خرچران و خرسوار و خرفروش است؟
۱۰
مطمئنید که هگل
دچار وارونه بینی نشده است؟
۱۱
مطمئنید که هگل
بسان آخوندها نشده که
جهان و بشر را مخلوق روح و یا خدا جا می زنند؟
۱۲
در حالیکه خدا مخلوق جهان و آدمیان است.
۱۳
هنر
فرمی از انعکاس جهان در آیینه روح هنرمند است.
۱۴
هنر
فرمی از شناخت جهان است.
۱۵
هنر
فرم است.
مثل قابلمه است
۱۶
و جهان و مافیها محتوای این فرم موسوم به هنر است.
۱۷
به همان سان که
آش و آبگوشت محتوای قابلمه است.
۱۸
شعر
«غزل برای درخت»
نتیجه انعکاس انتزاعی ـ هنری ـ استه تیکی و غیره ی درختان بیشمار مادی در آیینه روح شاعر است.
۱۹
هر اثر هنری
عکسی روحی از درختان مادی است.
۲۰
اگر درخت واقعی و عینی وجود نمی داشت،
عکس هنری و استه تیکی درخت
یعنی
شعر
«غزل برای درخت»
کسرایی هم هرگز وجود نمی داشت.
۲۱
روح
انعکاس ماده است و نه برعکس.
۲۲
عکس درخت
نتیجه انعکاس درخت در آینه روح است.
۲۳
عکس درخت ثانوی است.
۲۴
بدون وجود درخت واقعی و عینی
عکسی از آن وجود نخواهد داشت.
۲۵
هر اثر هنری
نتیجه عکس اندازی و یا عکسبرداری هنری و استه تیکی
از چیزها، پدیه ها، روند ها و سیستم های واقعی و عینی است.
۲۶
حالا خود خواننده بهتر است که بقیه سخنان حریف و یا هگل را
ـ خوداندیشانه ـ
مورد تأمل قرار دهد.
ادامه دارد.
سخن حریف راجع به هگل
را
نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
حریف و یا هگل
زیبایی هنر از روح زاده می شود.
۱
معیار صحت و سقم هر ادعا
محک تجربه
(خواجه شیرازی و مارکس و انگلس آلمانی)
۲
مثال تجربی و هنری:
شعر
«غزل برای درخت»
از
سیاوش کسرایی
۳
زیبایی هنر از روح زاده می شود.
زیبایی این شعر
منشاء مادی دارد و یا منشاء روحی؟
۴
اصلا منشاء خود این شعر کجا ست؟
۵
منشاء این شعر
مغز (ذهن و ضمیر و روح و روان) شاعر است؟
۶
یا اینکه منشاء آن
در خارج از ذهن او و مستقل از شاعر است؟
۷
منشاء شعر «غزل برای درخت» اوبژکتیو (عینی) است و یا سوبژکتیو (ذهنی)؟
۸
محتوای شناخت هنری شاعر
در موضوع شناخت است،
در درخت واقعی و عینی است
و یا در کله شاعر است؟
۹
مثال بزنیم تا درک مسئله تسهیل شود:
شجریت شجر و یا آدمیت حسن و یا خریت خر
الف
در خود شجر و حسن و خر است؟
ب
و یا در ذهن و روح شاعر و ناظر و خرشناس و خرچران و خرسوار و خرفروش است؟
۱۰
مطمئنید که هگل
دچار وارونه بینی نشده است؟
۱۱
مطمئنید که هگل
بسان آخوندها نشده که
جهان و بشر را مخلوق روح و یا خدا جا می زنند؟
۱۲
در حالیکه خدا مخلوق جهان و آدمیان است.
۱۳
هنر
فرمی از انعکاس جهان در آیینه روح هنرمند است.
۱۴
هنر
فرمی از شناخت جهان است.
۱۵
هنر
فرم است.
مثل قابلمه است
۱۶
و جهان و مافیها محتوای این فرم موسوم به هنر است.
۱۷
به همان سان که
آش و آبگوشت محتوای قابلمه است.
۱۸
شعر
«غزل برای درخت»
نتیجه انعکاس انتزاعی ـ هنری ـ استه تیکی و غیره ی درختان بیشمار مادی در آیینه روح شاعر است.
۱۹
هر اثر هنری
عکسی روحی از درختان مادی است.
۲۰
اگر درخت واقعی و عینی وجود نمی داشت،
عکس هنری و استه تیکی درخت
یعنی
شعر
«غزل برای درخت»
کسرایی هم هرگز وجود نمی داشت.
۲۱
روح
انعکاس ماده است و نه برعکس.
۲۲
عکس درخت
نتیجه انعکاس درخت در آینه روح است.
۲۳
عکس درخت ثانوی است.
۲۴
بدون وجود درخت واقعی و عینی
عکسی از آن وجود نخواهد داشت.
۲۵
هر اثر هنری
نتیجه عکس اندازی و یا عکسبرداری هنری و استه تیکی
از چیزها، پدیه ها، روند ها و سیستم های واقعی و عینی است.
۲۶
حالا خود خواننده بهتر است که بقیه سخنان حریف و یا هگل را
ـ خوداندیشانه ـ
مورد تأمل قرار دهد.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفمعیار صحت و سقم هر ادعا
محک تجربه
(خواجه شیرازی و مارکس و انگلس آلمانی)
است