۱۳۹۶ فروردین ۲۵, جمعه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۵۶)


ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

من 
با هر حزب و آئینی که سعی کند انسان را در یک تئوری با فرمول حبس کند و
 او را تا حد برده نیروهای دیگر دربیاورد 
نمی توانم موافق باشم .

خسرو گلسرخی، بدون کمترین رو در بایستی و در نهایت بی شرمی، ادعا می کند که حزب توده، «سعی می کند تا انسان را در یک تئوری با فرمول حبس کند و تابع قوای دیگر سازد.»
این جمله او از سر تا پا جفنگ است.
مفهوم من در آوردی «یک تئوری با فرمول» فاقد معنی بطور کلی است، چه رسد به داشتن معنی روشن.

بی کمترین تردید، نه خسرو و نه حتی خود حیدر می تواند مثال مشخصی در این زمینه بزند.

ضمنا شناخت جبر و تمکین آگاهانه به جبر، یعنی رعایت قوانین و قانونمندی های عینی هستی، نه ذلت و ننگ، بلکه بزرگ ترین مزیت و سعادت است.

حزب توده اولین جریان سیاسی در جامعه عقب مانده ایران بوده که درک ماتریالیستی از تاریخ را با تحمل زجر بی حد و مرز و اهدای شطی از خون، تبلیغ کرده است.
شناخت جبر که حزب توده نمایندگی کرده، به معنی اختیار آدمی است.
به معنی کسب آزادی است.
به معنی خروج از طفولیت و خریت است.

تحریف کردوکار ارجمند حزب توده، اگر ناشی از نادانی نباشد، به نیت عوامفریبی است.
 
۱
من 
با هر حزب و آئینی که سعی کند انسان را در یک تئوری با فرمول حبس کند و
 او را تا حد برده نیروهای دیگر دربیاورد 
نمی توانم موافق باشم .


حیرت انگیز نتیجه گیری حیدر مهرگان از این جفنگیات خسرو گلسرخی است:
 

انسان 
محراب و مسجد و سجده گاه گلسرخی 
بود. 
او با این کلمات که همه ی نداهای باطنی اش در آنها طنین می انداخت، 
از ایمان و از مقصد شهر و جهاد خود دفاع می کرد.

این جفنگ، دیگر از توده ای نسل جدید کذایی نیست.
این جفنگ از شخص شخیص حیدر مهرگان است.
خردستیز دیوانه ای در سرسپردگی به اشرافیت فئودال، خردگراترین حزب جامعه را به لجن می کشد و حیدر مهرگان نتیجه می گیرد که او طرفدار هومانیسم است.

حیدر ظاهرا نمی داند که معیار مطمئن برای تمیز انسانگرا از انسان ستیز، موضع او نسبت به توده و حزب توده است.

توده، خدای بی چون و چرا ست.
حزب توده، رسول توده ـ خدا ست.

تحریف و تخریب تاریخ حزب توده و اعتبار آن، نه نشانه طرفداری از هومانیسم، بلکه درست برعکس، نشانه خصومت با هومانیسم است.

۲
انسان 
محراب و مسجد و سجده گاه گلسرخی 
بود. 


جل الخالق!
هم اراذل اگزیستانسیالیسم از قبیل ژان پل سارتر و البر کامو و غیره و هم نوچه های آنها در کشور عه «هورا» از قبیل جلال آل احمد و احمد شاملو و امثالهم، خود را انسانگرا جا می زنند و هم طرفداران این اراذل، انسان را محراب حضرات می پندارند و به هنگام جفت جویی به حساب شان و ضمنا به حساب خویشتن خویش می گذارند.
محراب و مسجد و منبر این اراذل، عنسان است و نه انسان.
باید میان انسان و عنسان فرق گذاشت.

۳

انسان 
محراب و مسجد و سجده گاه گلسرخی 
بود. 
 
یکی از مشخصات اصلی اجامر مجاهد و فدایی و حزب الله، منگرایی است.
این زباله ها طبیعتا و ذاتا منگرا هستند و نه انسانگرا.
اینها خود را اشرف موجودات می پندارند.
احمد شاملو خود را اولین و آخرین بامداد جا می زند.
شرف کیهان قلمداد می کند.
در مناظره با خدا، انسان انتزاعی را، یعنی امثال خود را، معنای خدا محسوب می دارد تا از مناظره پیروز بیرون رود.

حیدر تا دیر نشده باید بداند که انسان انتزاعی (و هر کس و هر چیز مجرد و انتزاعی) وجود خارجی ندارد.
آنچه وجود خارجی دارد، ضد انسان انتزاعی و مجرد است.
انسان مشخص است.
حسنیه است و حسن است.
نیره است و نادر است.
نرگس است و نیما ست.

۴

او با 
این کلمات  (جملات؟)
که همه ی نداهای باطنی اش در آنها
 طنین می انداخت، 
از ایمان و از مقصد شهر و جهاد خود دفاع می کرد.

این جمله حیدر بلحاظ فرمولبندی ـ حتی ـ معیوب و تق و لق است:
هارت و پورت توخالی است.
مفهوم «مقصد شهر» جفنگمفهوم است.
شهر که نمی تواند مقصد داشته باشد.
مقصد را کسی می تواند داشته باشد که توان قصد و نیت و تصمیمگیری دارد.


۵

او با 
 این کلمات 
که همه ی نداهای باطنی اش در آنها طنین می انداخت، 
از ایمان و از مقصد شهر و جهاد خود دفاع می کرد.

در کلمات (جملات) خسرو گلسرخی به زعم حیدر مهرگان گرفتار در تور شعر و شعار و شور، «همه ندا های باطنی اش طنین افکنده اند.»
 
اینکه هنوز چیزی نیست.

چیز این است که به زعم حیدر مهرگان، تحریف دیالک تیک جبر و اختیار، دیالک تیک شخصیت و تاریخ و ایده ئولوژی حزب توده، به معنی «دفاع» خسرو گلسرخی و هر ننه قمر مجاهد و فدایی و حزب الله، «از ایمان و مقصد شهر و جهاد» فی سبیل الله و یا فی سبیل الخلق است.

۶
رفیق توده ای گفته بود:
  من با معجزه انسان موافقم، 
اما این فقط نیمی از حقیقت است.
 انسان 
با همه معجزاتش 
 در شرایط جبری زمانه و محیطش 
محصور است. 


حیدر، احتمالا تحت تأثیر احسان طبری، با مفاهیم فئودالی ـ مذهبی «می اندیشد»:

الف

معجزه انسان به مثابه نیمی از حقیقت.

معجزه به چه معنی است؟



معجزه 
  بر حوادث شگفت آو، غیرعادی و فراطبیعی اطلاق می شود.
در اندیشه اسلامی،
 معجزه امر خارق‌ العاده‌ای است که 
از راه علل ماوراء طبیعی با اراده خدا
 از شخص مدّعی نبوت
 به نشانه صدق ادّعای وی،
 همراه با مبارزه طلبی ظاهر می شود.
  
حیدر از فرط حواسپرتی بسان احسان طبری، متوجه نیست که معجزه با جبر آهنین هستی طبیعی و اجتماعی منافات مطلق دارد.
اعتقاد به معجزات، باور به حوادث ماورای طبیعی، ماورای اجتماعی و ماورای انسانی با روح ماتریالیسم حتی مکانیکی و متافیزیکی منافات دارد.
چه رسد به ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی.

ب
 انسان 
با همه معجزاتش 
 در شرایط جبری زمانه و محیطش 
محصور است. 


وقتی گفته می شود که حیدر حواسپرت است، به همین دلایل است:
انسان در کله مملو از شور و شعر و شعار حیدر، قادر به اعجاز است.
قادر به انجام اعمال ماورای طبیعی، ماورای اجتماعی و ماورای انسانی است.

اما این اعمال مثلا ماورای طبیعی در چارچوب شرایط طبیعی جبری صورت می گیرند.
این بدان می ماند که بگویی:
انسان می تواند معجزه کند و تحت فشار جو زمین، آب را در ۲۰ درجه سانتیگراد بجوشاند.
ضمنا ادعا کنی که این معجزه باید تحت شرایط جبری صورت گیرد.
یعنی آب باید نه در ۲۰ درجه بلکه در ۱۰۰ درجه سانتیگراد بجوشد.

پ
 انسان 
با همه معجزاتش 
 در شرایط جبری زمانه و محیطش 
محصور است. 


حیدر معنی مقوله فلسفی جبر را هم نمی داند.
به همین دلیل از جبر زمانه و محیط دم می زند.

در قاموس حیدر حواسپرت، جبر هستی تابع زمانه و محیط است.
اگر مثلا زمانه و محیط عوض شود، جبر، سلب جبریت می شود و به چیزی اختیاری مبدل می گردد.
حیدر نمی داند که با تغییر محیط مثلا با تغییر میزان فشار جبر تغییر نمی یابد، بلکه پارامترهای مربوط به  جبر تغییر می یابند:
اگر مثلا فشار را افزایش دهیم، آب به عوض جوشسدن در ۱۰۰ درجه سانتیگراد، در ۱۱۰ درجه سانتیگراد و یا در ۱۵۰ درجه سانتیگراد می جوشد.
چون دما و فشار رابطه فیزیکی جبری با هم دارند.

ت

جالب تر اما محصور جبر زمانه و محیط محسوب داشتن انسان توسط حیدر است.
همان حیدری که به معجزات همان انسان، ایمان دارد و این مسئله را نیمی از حقیقت می داند.
حیدر معنی حقیقت را هم نمی داند.
حقیقت به قول همان لنین معروف، عینی است و برای معجزات کذایی انسان های قدر قدرت تره حتی خرد نمی کند.
  
ادامه دارد.

۱ نظر: