یدالله سلطان پور
خسرو گلسرخی
رفیق!
چریک های ما راه میانبر را انتخاب کرده اند.
رفیق توده ای جواب داده بود:
اما در انقلاب راه میان بری وجود ندارد.
نزدیکترین راه یگانه ترین راه است و انتخاب این تنها
راه
باید با توجه به مقتضیات اجتماعی، رشد تناقضات و چگونگی صف آرائی
طبقات جامعه صورت بگیرد.
انتخاب متحدان طبقاتی و آگاهی به حد و طبیعت این
اتحاد نیز
نقش نیروهای خارجی بعنوان عامل ترمز کننده یا تسریع کننده تحولات
اجتماعی و جهانی است.
می بینی که مسئله بغرنج تر و علمی تر از آن است که
جائی برای تصادف و راهی برای میان بر زدن در آن
بتوان پیدا کرد.
آنها که می
خواهند به همت جسارت و پهلوانی و با دادن خون و جان،
جامعه را به دلخواه
به جلو هل بدهند و حرکت های درونی آن را تنظیم کنند
عملا این قانونمندی را
ندیده می گیرند.
آنها تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
بی آنکه بدانند
قهرمان ها
با همه جاذبه و عظمت خود
میوه های درخت تاریخند.
گلسرخی گفته بود:
حکم تو آنقدر خشک و جامد است که
نقش اخلاق انسان را در تحول جامعه و
تسریع دنیائی مهربانتر و انسانی تر را
از او می گیرد.
این فورمول های بی روح
ما را اسیر تقدیر می کنند و به صورت پیچ و مهره های بی اراده ای برای ماشین
عظیم تاریخ
در می آورند.
من با هر حزب و آئینی که سعی کند انسان را در یک
تئوری با فورمول حبس کند و
او را تا حد برده نیروهای دیگر دربیاورد
نمی
توانم موافق باشم .
انسان محراب و مسجد و سجده گاه گلسرخی بود.
او با
این کلمات که همه نداهای باطنی اش در آنها طنین می نداخت،
از ایمان و از
مقصد شهر و جهاد خود دفاع می کرد.
رفیق توده ای گفته بود:
من با معجزه انسان موافقم،
من با معجزه انسان موافقم،
اما این فقط نیمی از حقیقت است.
انسان با همه معجزاتش
در شرایط جبری زمانه و محیطش محصور است.
اما در این حصار برای خلاقیت او حد
و مرزی نیست.
مهم این است که این خلاقیت، عرصه های تاریخی انسان را پر تحرک
کند.
ولی آن را بزرگ نکنیم و بر شرایط اقتصادی و نظام اجتماعی مقدم نشمریم
و
در عین حال رابطه نامتناهی و دیالکتیکی این دو حرکت را از نظر نیندازیم .
انسان با درک این قانونمندی است که
می تواند وارد تاریخ شود و با تاریخ
بیامیزد و زندگی خود را فتح کند .
خسرو گلسرخی
رفیق!
چریک های ما راه میانبر را انتخاب کرده اند.
بعید است که فدایی فئودالی، توده ای را رفیق خطاب کند.
از دو حالت قصه خالی نیست:
یا توده ای نسل جوان جدید، توده ای به معنی حقیقی کلمه نیست و یا حیدر ترفند پسیکولوژیکی می زند تا چریک فدایی فئودالی را «تربیت» الکی بکند و به حزب توده جلب کند.
چریک فدایی فئودالی با توده، توده ای و حزب توده تضاد طبقاتی آشتی ناپذیر دارد.
این تضاد طبقاتی را بچه فئودال ها با شیر مادر از آن خود می کنند و با کفن و دفن با آن وداع می گویند.
۱
چریک های ما راه میانبر را انتخاب کرده اند.
میانبر زدن اما به چه معنی است و علل اوبژکتیو و سوبژکتیو ان کدامند؟
۲
چریک های ما راه میانبر را انتخاب کرده اند.
اصولا کسی میانبر می زند که شتابزده است.
شتابزدگی یکی از خصوصیات اصلی جریانات آوانتوریستی چپ و راست است.
ما هم در طرفداران آنارشیسم، هم در طرفداران فاشیسم و هم در طرفداران فوندامنتالیسم با شتابزدگی و بی صبری مواجه می شویم.
دلیل چشمگیر این شتابزدگی در نگاه سرسری، پسیکولوژیکی است.
اجامر یاد شده بلحاظ روانی بیمارند.
پدیده ها و روند های پسیکولوژیکی اما ثانوی اند.
جنون این اجامر، قبل از همه علت طبقاتی (فرماسیونی) دارد.
همه این اجامر فاقد دورنمای تاریخی اند:
الف
آنارشیسم بلحاظ دورنمای تاریخی بی فردا ست.
هدف آنارشیسم، ترمز کردن چرخ تاریخ است.
تخریب وسایل تولید و تعطیل علم و فن و فراست است.
نسخه نجات آنارشیسم تبدیل بشریت به خرده مالک و خرده بورژوا ست.
آنارشیسم هر چه بیشتر صبر کند، جامعه بیشتر توسعه می یابد و علم و فن و وسایل تولید، بیشتر رشد می کنند و مناسبات تولیدی سرمایه داری استحکام بیشتری می یابند.
به همین دلیل به طرز شتابزده به خرابکاری اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فکری و فرهنگی دست می زند.
ب
فاشیسم آینده ندارد.
چرخ تاریخ باید به هر قیمت، تق و لق شود.
نیرو های مولده جاندار و جامد باید به طرز همه جانبه تخریب شوند.
جنگ تنها نسخه نجات است.
چون به برکت جنگ جهانی تام و تمام هم میلیون ها انسان مولد به قتل می رسند و هم بخش اعظم تأسیسات اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، تربیتی و سیاسی با خاک یکسان می شوند.
به همین دلیل هنوز چند سال از جنگ جهانی امپریالیستی اول نگذشته که جنگ جهانی امپریالیستی دوم شروع می شود.
وقت تنگ است.
پ
چریکیسم فئودالی و فوندامنتالیسم شیعی نیز عجله دارد.
چون اگر صبر کند، جامعه در راه رشد سرمایه داری، پیشرفت خواهد کرد و تحکیم خواهد یافت و رستاوراسیون و احیای فرماسیون فئودالی و بازپس گیری امتیازات اقتصادی و فکری و فرهنگی و سیاسی متنوع ، دشوارتر خواهد گشت.
به همین دلیل باید میانبر زده شود.
چریک فئودالی و فوندامنتالیستی بی تاب است.
تار و پود وجود این جریانات آنارشیستی، فاشیستی و فوندامنالیستی را بی تابی و بی قراری فراگرفته است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر