اندراس گدو
فصل دهم
راسیونالیته ـ تاریخ ـ فلسفه
اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
پیشکش به
رضا شلتوکی
متولد کرمانشاه
(٢٩ آبان ١٣٦٢)
زیر شکنجه
جان سپرد.
بخش دوم
تلاشی مفاهیم راسیونالیته، تاریخ و فلسفه
کومته، نیچه
۱
در تفکر توکویل، رابطه اندیشه پایان تاریخ با مسائل زیر در متن «تفکر منفی» فراگمنت واره (جسته ـ گریخته، خرده ـ ریزه) و اغلب، پوشیده و مستور می ماند:
الف
رابطه اندیشه پایان تاریخ با «تفکر منفی» (منفی اندیشی)
ب
رابطه اندیشه پایان تاریخ با تغییر ارزیابی
پ
رابطه اندیشه پایان تاریخ با راسیونالیته، تاریخ و فلسفه
۲
مقدمات و استنتاجات فلسفی در درک توکویل نیز بدون طرح روشن مسائل و اجرای آنها در تاریک ـ روشن وقوف و گمان شناورند.
۳
در تشکیل پوزیتیویسم و فلسفه حیات اما اندیشه پایان تاریخ با تخریب و تحریف مفاهیم راسیونالیته، تاریخ و فلسفه در هم تنیده می شود.
۴
این تخریب و تحریف مفاهیم راسیونالیته، تاریخ و فلسفه، حاوی شرایط لازم برای قطع جریان تاریخ و پایان تاریخ و برای اختلال و تعطیل تاریخیت است.
۵
طرح اولیه گرگ
در طرح کومته و نیچه، طرح اولیه (کونتور) اندیشه پایان تاریخ به چشم می خورد.
۶
اندیشه پایان تاریخ اما در روابط اجتماعی اش، ملموس نبود و کم و بیش در مه غلیظی از مذهبیت (تدین) عام به مثابه پیشگویی توکویل باقی مانده بود.
مذهبیت عامی که تحت تبعیت از فتیشیسم (بت سازی) علمی و اسطوره سازی قرار داشت.
۶
مرحله «پوزیتیو» ـ بنا بر درک کومته، «فقط کاملا عادی» به مثابه «جا افتادن نهایی و قطعی عقل بشری» ـ به عنوان «وضعیت نهایی پوزیتیویته راسیونال» اعتبار کسب می کند که همراه با آن و با آن، تاریخ در واقع به پایان می رسد.
(کومته، «بحثی راجع به روح پوزیتیو» در اثر کومته تحت عنوان «علوم اجتماعی»، ۱۹۷۲ ص ۲۱۹
کومته، «سیستم سیاست و جامعه شناسی پوزیتیو»، ۱۸۹۰، ص ۳۳)
۷
یورگن مولتمن
(۱۹۲۶)
تئولوگ (فقیه) پروتستانتیست در آلمان
یورگن مولتمن می نویسد:
«کومته فکر می کرد که در جامعه صنعتی بشری، «پایان تاریخ» فرا می رسد.
تاریخ در تاریخ به پایان می رسد.
جامعه صنعتی، اولین «جامعه بی تاریخ» خواهد بود.»
(یورگن مولتمن، «آنتروپولوژی مسیحی در تضاد با عصر حاضر»، ۱۹۷۱ ص ۴۸)
۸
نقد یورگن مولتمن بر اندیشه پایان تاریخ در پوزیتیویسم کومته، مبتنی است بر «تئولوژی امید»
«تئولوژی امید»، کمتر از پوزیتیویسم، غیر تاریخی نیست.
«تئولوژی امید»، فقط به طرز دیگری، غیرتاریخی است.
۹
در تئوری وحدت «نظام» و «پیشرفت» کومته، نقش غالب و مسلط از آن «نظام» قلمداد می شود:
«پیش شرط دگم پوزیتیویستی ـ همه جا ـ عبارت است از تغییرناپذیری نظام بنیادی.
تغییرات خودپو و مصنوعی آن، همیشه ثانوی و موقتی اند.»
کومته، «سیستم سیاست پوزیتیو»، ۱۸۹۰، ص ۵۴)
۱۰
کومته این «نظام» تغییرناپذیر نهایی و قطعی را به دم عقل غیرتاریخی می چسباند.
اگرچه او در آثار قبلی اش، تحت تأثیر سن سیمون، تا حد معینی به تاریخیت، علاقه نشان داده است.
۱۱
در پوزیتیویسم کومته، راسیونالیته در لفافه ی «اعتقاد پوزیتیو»، تقلیل می یابد به چسبیدن فکری بر «مناسبات ثابت و ایستا» (همیشه همان).
در مناسبات ایستا میان «پدیده های قابل مشاهده، تسلسل و تشابه» برقرار است.
(یعنی پدیده های مشابه یکی پس از دیگری می آیند و می روند. مترجم)
۱۲
راسیونالیته پس از غلبه بر «مرحله متافیزیکی»، به علت پژوهی (پژوهش علل) برنامه ریزی شده می پردازد:
راسیونالیته، هم یونیورسالیته (عامیت) خود را از دست می دهد و هم تعین انتقادی ـ انقلابی اش را.
۱۳
کومته می نویسد:
«اگر مطالبات مشروع «راسیونالیته، به اندازه کافی برآورده شوند»، عادات عصیانی عقل مدرن، دلیلی بر خصلت انقلابی آن نخواهند بود.»
کومته، «سیستم سیاست پوزیتیو»، ۱۸۹۰، ص ۲۰)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر