۱۳۹۵ اسفند ۱۸, چهارشنبه

سیری در شعر «زمین» از احسان طبری (۲)


زمین
احسان طبری

ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

زمین، عنوان این شعر احسان طبری است.
 
سؤال این است که احسان طبری در مفهوم زمین، چه چیزهایی را تجرید کرده است؟
 
برای دادن پاسخ بشنو ـ نمیری به این پرسش، باید این شعر تحلیل شود و چیزهای مشخص و منفرد نهفته در این مفهوم مجرد زمین، کشف و افشا شوند.
 
۱
 زمین 
که گورگاه و زادگاه زندگان،
سرشتگاهِ بودنی 
 است.
 
معنی تحت اللفظی:
زمینی که گهواره و گور اعضای جامعه است، کارگاه وجود است.
 
احسان طبری، زمین را دیالک تیکی از گهواره و گور تصور و تصویر می کند.
 
این اما به چه معنی است؟
 
۲
 زمین 
که گورگاه و زادگاه زندگان،
سرشتگاهِ بودنی 
 است.
 
این قبل از همه، بدان معنی است که احسان طبری، زمین را به مثابه فرمی از بسط و تعمیم مقوله فلسفی مهم مکان، تصور و تصویر می کند و اعضای جامعه را به مثابه بسط و تعمیم ماده به مثابه متعالی ترین مقوله فلسفی و زاد و میر موجودات زنده از نبات تا جانوران و انسان را به مثابه فرمی از بسط و تعمیم مقوله فلسفی زمان.
 
مراجعه کنید به تریاد ماده ـ مکان ـ زمان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
۳
 زمین 
که گورگاه و زادگاه زندگان،
سرشتگاهِ بودنی 
 است.
 
احسان طبری اما از سوی دیگر، زمین را سرشتگاه وجود تصور و تصویر می کند.
واژه سرشتگاه را طبری احتمالا تحت تأثیر طرز تفکر عمر خیام و خواجه شیراز و ضمنا تحت فرمان  فرمانروای کشور شعر، به خدمت گرفته است.
طبری از واژه خیامیستی ـ خواجه ئیستی «سرشت» به کرات استفاده می کند و احتمالا آن را مترادف با مقوله فلسفی ماهیت می پندارد.
 
طبری عشق و علاقه بحق عجیبی به زبان فارسی دارد.
زبان فارسی واقعا دلنشین و دلربا ست.
 
۴
زبان فارسی اما زبان سکنه کشور و یا کشورک هایی است که از قافله شتابناک روشنگری و تمدن بشری، فرسنگ ها دور مانده اند.
 
به همین دلیل زبان فارسی برای تحلیل، توصیف، توضیح و شناخت واقعیات امور و حقایق امور متنوع، در همه رشته های فلسفی، علمی و هنری، ناقص و نارسا ست.
 
زبان فارسی باید با واژه های اهلی شده عربی و واژه های لاتینی و یونانی تکمیل شود.
تشبثات زباله هایی که در صدد تبدیل زبان فارسی به زباله اند، ضد فرهنگی، ضد روشنگری، ضد ملی و ضد خلقی است.
 
همه زبان های همه ملل پیشرفته، آمیزه حاصلخیزی از واژه های ملل متنوع و متفاوت است.
 
۵
 زمین 
که گورگاه و زادگاه زندگان،
سرشتگاهِ بودنی 
 است.
 
طبری در سنت فکری عمر خیام و خواجه شیراز، زمین را کارگاه کوزه گری تصور می کند و موجودات زنده را انواع مختلف کوزه محسوب می دارد. 
 
رباعی شمارهٔ ۳۵  
رباعیات عمر خیام
 
در فصل بهار اگر بتی حور سرشت
یک ساغر می، دهد مرا 
ـ بر لب کشت ـ
هر چند به نزد عامه این، باشد زشت
سگ به ز من است، اگر برم نام بهشت
 
معنی تحت اللفظی:
اگر صنم حورسرشتی در فصل بهار بر لب کشتزار، ساغری شراب به من دهد.
من اگر نستانم بدتر از سگ خواهم بود.
بی اعتنا به اینکه افکار عمومی چه برداشتی از این کار من داشته باشند.
 
واژه سرشت در قاموس عمر خیام به معنی ترکیب عناصر مختلف کوزه است.
صنم سرشتی از حوریان بهشت دراد.
یعنی ترکیب عناصر کوزه ای به نام صنم، همان ترکیب کوزه های بهشتی موسوم به حوریان است.
 
۶
 
طبری ضمنا تحت تأثیر غزل معروفی از خواجه شیراز است: 
 
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
خواجه شیراز هم میخانه را سرشتگاه ساغر باده می داند:
ملائکه برای تولید ساغر باده، از همان گل استفاده می کنند که برای تشکیل تندیس آدم، استفاده کرده اند.
 
منظور خواجه به زبان فلسفی این است که ماهیت (سرشت) آدم و ساغر یکی است.
 
تفاوت بینشی ـ فلسفی طبری در این زمینه با عمر خیام و خواجه شیراز کجا ست؟
 
۷
 زمین 
که گورگاه و زادگاه زندگان،
سرشتگاهِ بودنی 
 است.
 
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش باید دیالک تیکی را پیدا کرد که هر سه متفکر در مد نظر داشته اند.
 
اگر زمین کارگاه کوزه گری تصور شود، ما با دیالک تیک کوزه گر و کوزه سر و کار خواهیم داشت.
 
پیش شرط تشکیل کوزه، وجود خاک و آب و کاه از سویی و وجود کوزه گر مجهز به فوت و فن کوزه گری از سوی دیگر است.
 
دیالک تیک کوزه گر و گل، فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت است.
کوزه، نتیجه نفوذ روح کوزه گر در گل است.
کوزه طبیعت اول روحمند است.
کوزه گلی است که نیروی مادی و فکری و روحی و روانی کوزه گر در آن، دخول کرده است و در نتیجه دخول روح در آن، فرم عوض کرده است و کوزه شده است.
 
کوزه دیالک تیکی از ماده و روح است.
دیالک تیکی از طبیعت اول (خاک و کاه و آب و غیره) و طبیعت دوم (کوزه گر با نیروی مادی و روحی اش) است.

۸
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
 
سوبژکت (کوزه گر، مولد ساغر) در این بیت خواجه، ملائکه اند.
 
سوبژکت در قاموس عمر خیام و احسان طبری کیست و یا چیست؟
 
اگر زمین دیالک تیکی از گهواره و گور است، سوبژکت تعیین کننده روند های زمین کیست و یا چیست؟
 
زمین در این بند شعر طبری، اوبژکت است.
زمین گل کذایی است.
 
کوزه گر کیست و یا چیست؟
 
ادامه دارد
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر