رودکی
( استاد شاعران)
( ۲۴۴ - ۳۲۹)
نخستین شاعر مشهور پارسیسرای حوزه تمدن ایرانی در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری
رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسی گوی و پدر شعر پارسی میدانند
چون قبل از او کسی دیوان شعر نداشته است
از تمام آثار رودکی فقط ابیاتی پراکنده به همراه چند قصیده، غزل و رباعی باقیمانده است.
تعداد ابیات باقی مانده از رودکی را ۱۰۴۷ بیت است.
ویرایش و تحلیل از
مسعود بهبودی
قصاید و قطعات
(شمارهٔ ۱)
گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور
بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا
اثر میر نخواهم که بماند به جهان
میر خواهم که بماند به جهان در اثرا
هر که را رفت، همی باید رفته شمری
هر که را مرد، همی باید مرده شمرا
۲
اثر میر نخواهم که بماند به جهان
الف
اثر میر نخواهم که بماند به جهان
ب
۳
هر که را رفت، همی باید رفته شمری
معنی تحت اللفظی:
اگر من این دوستی تو را تا لب گور ببرم و نعره سر دهم.
این مانع آن نخواهد شد که هنر تو را در نظر داشته باشم.
از پادشاه در جهان، اثری نخواهد ماند.
من دلم پادشاهی می خواهد که در آثار ماندگار شود.
کسی که رفته، باید او را رفته و کسی که مرده، باید او را مرده محسوب داری.
ما هنوز رودکی را و شعر او را نمی شناسیم.
ولی در روند تحلیل اشعار او حتی الامکان به شناخت او و اشعارش نایل خواهیم آمد.
۱
گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور
بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا
فرمولبندی این بیت شعر، کشف محتوای آن را دشوار می سازد و خواننده را به گمان ورزی وامی دارد:
مفهوم «بردن دوستی تا لب گور» می تواند به معانی مختلف باشد:
الف
گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور
بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا
اولا می تواند به معنی وفاداری مادام العمر به دوستی با کسی باشد.
معنی بیت در این صورت به شرح زیر خواهد بود:
اگر دوستی ما ـ حتی ـ مادام العمر باشد، این مانع آن نخواهد شد که من هنر تو را در مد نظر گیرم و نه دوستی با تو را.
ب
گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور
بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا
ثانیا می تواند به معنی پایان دادن به دوستی با کسی باشد.
به معنی سپردن دوستی به گور باشد.
معنی بیت در این صورت به شرح زیر خواهد بود:
اگر دوستی ما دوام نیاورد و به دشمنی تبدیل شود، من از درد حرمان به فریاد درخواهم آمد، ولی هنر تو را نادیده نخواهم گرفت.
۲
اثر میر نخواهم که بماند به جهان
میر خواهم که بماند به جهان در اثرا
رودکی در این بیت شعر، در واژه واحد «اثر» دو مفهوم متفاوت می گنجاند:
یعنی فرم واحدی را با دو محتوای متفاوت پر می کند:
این بدان می ماند که ظرفی اولا با آب پرکنی و بعد با آبگوشت.
فرم در این صورت تغییر نمی یابد، محتوا اما تعویض می شود.
جای آب را آبگوشت می گیرد:
الف
اثر میر نخواهم که بماند به جهان
ماندگاری اثر امیر در جهان، برای من حایز اهمیت نیست.
اینکه رودکی در مفهوم اثر چه چیزهایی را تجرید کرده، باید در روند آشنایی با فلسفه تاریخ (تئوری اجتماعی) او کشف شوند.
آثار امرا می توانند مادی و یا فکری و فرهنگی باشند.
آثار امرا می توانند فتوحاتی در جنگ هایی باشند، پل هایی، کاروانسرا هایی، راه هایی، قنات هایی، باغستان هایی، هنر پروری هایی و غیره باشند.
ب
میر خواهم که بماند به جهان در اثرا
ماندگاری خود امیر در آثار آرزوی من است.
باز هم معلوم نیست که رودکی در مفهوم آثار، چه چیزهایی را تجرید کرده است.
آثار می توانند مادی و فکری و فرهنگی و هنری باشند.
امرا هم می توانند در پلی و یا کاروانسرایی ماندگار باشند و هم در دیوان شعری، در مدایح شاعری.
دلیل تسمیه پل ها و مساجد و مناره ها و غیره به نام امرا هم همین است.
اعضای عالیرتبه طبقه حاکمه بدین طریق ماندگار می شوند و نام شان بکرات بر زبان جاری می شود.
خیابان امیر کبیر و پل خواجو و غیره را هر تاکسی رانی هزاران بار می شوند.
او اما از بانیان واقعی خیابان ها و پل ها و غیره یعنی از امثال خود، خبری کسب نمی کند.
هر که را رفت، همی باید رفته شمری
هر که را مرد، همی باید مرده شمرا
این بیت رودکی، حاوی فکر بکری نیست:
رفته ها را باید جزو رفتگان محسوب داشت و مرده ها را جزو مردگان.
البته اگر این بیت در پیوند معنوی با ابیات پیشین در نظر گرفته شود، می توان گفت که از دید رودکی، کسی که اثری از او باقی نماند و یا کسی که در اثری باقی نماند، بود و نبودش یکسان است:
مسافری است که آمده و رفته است.
موجودی است که زیسته و مرده است.
همین و بس.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر