ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
وقتی
با او آشنا شدم،
هنوز
رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
و
او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .
·
این اولین جمله
حیدر راجع به خسرو است.
·
از همین جمله اول
می توان به محتوای این اثر حیدر پی برد.
·
این جمله حیدر،
بوی مرور خاطره می دهد و نه تحلیل راست راستکی.
·
باید در روند
تحلیل به صحت و سقم حدس خود پی ببریم.
1
وقتی با او آشنا شدم،
هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
·
از این «هنوز»
حیدر می توان هم به سابقه آشنائی اش با خسرو، هم به
رؤیا پرستی خسرو و هم به ارزیابی حیدر از چریکیسم پی برد.
·
حیدر آوانتوریسم
چپ (فدائیان خلق) و آوانتوریسم راست (فدائیان اسلام و مجاهدین خلق) را نوعی
اوتوپیسم تصور و تصویر می کند.
·
احتمالا همه سران
حزب توده همین تصور را داشته اند.
·
در این تصور سران
حزب توده، هسته ای از واقعیت هم وجود دارد:
·
در همه جریانات
ایده ئولوژیکی غیر پرولتری و ضد پرولتری، هسته ای از اوتوپیسم وجود دارد:
·
از آنارشیسم تا
فاشیسم
·
از فرق (فرقه های
مذهبی و سیاسی و عرفانی و غیره) و ادیان و مذاهب تا فوندامنتالیسم
·
هم آنارشیسم، هم
فاشیسم و هم فوندامنتالیسم بر هیون تیز پای اوتوپی می رانند و دل و دین (هارت و
مایند) اقشار عقب مانده جامعه را تسخیر می کنند و بسان گله ای به دنبال می کشند:
الف
·
پرودون و باکونین
و ماخنو هم می خواهند چیزی از نوع سوسیالیسم بسازند.
ب
·
هیتلر و دار و
دسته کثیفش نیز می خواهند سوسیالیسم بسازند.
·
به همین دلیل حزب
خود را حزب ناسیونال ـ سوسیالیسم نامیده اند و به همدیگر رفیق خطاب می کنند و از
رفاقت دم می زنند.
پ
·
سید قطب و بن
لادن و مظاهری و خمینی و بغدادی و اجامر دیگر هم می خواهند سوسیالیسم بسازند که به
حکومت عدل علی، حکومت اسلامی، حاکمیت مستضعفین و غیره ترجمه شده است.
ت
·
جریانات فئودالی
ـ فاشیستی موسوم به فدائیان خلق و مجاهدین خلق و دیمدام و لیملام هم حداقل در پرچم
شان، نقاشی ئی از داس و چکش و نقاله دارند.
·
به همین دلیل جماعت ساده لوح، خیال می کنند که این جماعت، کمونیست اند و سرسپرده زحمتکشان اند.
· جماعت ساده لوح، اما
نمی دانند که واژه «خلق» که فدائیان و مجاهدین یدک می کشند، واژه کلاسیک فاشیسم و ناسیونال
ـ سوسیالیسم است.
·
اکنون مش
دونالدیسم در آلمان به دفاع سرسختانه از واژه های «فولک» (خلق) و «فولکیش» (خلقی)
برخاسته است.
· مفاهیم در دایرة المعارف طبقات اجتماعی متضاد،
تعاریف متضاد دارند.
2
وقتی با او آشنا شدم،
هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
·
حیدر مهرگان جریانات
چریکی مد روز را اوتوپیسم تصور و تصویر می کند و اجامر فدائی و مجاهد را و ضمن
خسرو را اوتوپیست (رؤیا پرور، رؤیا پرست، خیال باف) قلمداد می کند.
·
این تحلیل حیدر
از این جریانات آوانتوریستی (چه راست و چه چپ)، تحلیلی اگرچه سطحی، ولی رئالیستی
است.
·
تفاوت و تضاد
تحلیل حیدر با تحلیل فرج سرکوهی و امثالهم همین جا ست:
الف
·
فرج سرکوهی از جریان
«جنگ چریکی» در جامعه دم می زند.
·
مراجعه کنید به
«تأملی در تحلیل تخیلی فرج سرکوهی» در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ب
·
حیدر مهرگان اما
ـ در تحلیل نهائی ـ از جو چریکی سخن دارد و حق با او ست.
3
وقتی با او آشنا شدم،
هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
·
اگر کسی سری به
سرود های فدائیان فئودالی بزند، به همین نتیجه هم می سد:
·
سخن در اکثر این
سرودها و ترانه ها از جریانات موج واره است.
·
موجی بر موجی می
پیوندد و جریان و جو ایده ئولوژیکی معینی تشکیل می یابد:
رود
سعید
سلطان پور
سرود
فدائیان
خوانده
شده در گروه کر دانش کاه واشنگتن
می
گذرد در شب، آیینه رود
خفته
هزاران گل در سینۀ رود
گلبن
لبخند فردایی موج
سر
زده از اشک سیمینۀ رود
فراز
رود نغمه خوان
شکفته
باغ کهکشان
می
سوزد شب در این میان
رود
و سرودش
اوج
و فرودش
می
رود تا دریای دور
باغ
آیینه دارد در سینه
می
رود تا ژرفای دور
موجی
در موجی می بندد
بر
افسون شب می خندد
با
آبی ها می پیوندد
فردا
رودِ افشان ابریشم در دریا می خوابد
خورشید
از باغ خاور می روید، بر دریا می تابد
موجی
در موجی می بندد
بر
افسون شب می خندد
با
آبی ها می پیوندد
فردا
رود طغیان شورافکن در دریا می خوابد
خورشید
از شرق سوزان می روید، بر دریا می تابد
موجی
در موجی می بندد
بر
افسون شب می خندد
با
آبی ها می پیوندد
پایان
4
ولادیمیر ایلیچ لنین
(1870 ـ 1924)
وقتی با او آشنا شدم،
هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
·
این خطای فکری
سران فلسفه فقیر حزب توده، به احتمال قوی، مبتنی بر تحلیلی از ولادیمیر لنین راجع
به آوانتوریسم و سوسیال ـ روولوسیونیسم و غیره در اثری تحت عنوان «بیماری کودکی
رادیکالیسم چپ در کمونیسم» است که محمد پورهرمزان به «بیماری کودکی «چپگرائی» در
کمونیسم» ترجمه کرده است.
·
منظور لنین نه
چپگرائی، بلکه اولترا چپگرائی، رادیکالیسم چپ، چپ افراطی است.
·
ولادیمیر لنین در
این اثرش احتمالا دچار غفلت نسبت به پایگاه طبقاتی این اجامر شده است و روانشناسی
آنان را در کانون تحلیل قرار داده است.
·
شعله و شور و شوق
و شتاب و هارت و پورت این اجامر را.
·
برای کسب یقین
باید به این اثر ولادیمیر لنین نظری بیندازیم.
·
این حالات
پسیکولوژیکی اما ریشه های طبقاتی تنومند دارند.
·
احتمالا حیدر هم
در اشاره به واکنش طبیعی ـ غریزی (شم) توده مولد و زحمتکش به این اجامر عنقلابی ـ
آگاهانه و یا ناخود آگاه ـ از این ماهیت طبقاتی حالات پسیکولوژیکی پرده برخواهد
داشت.
5
وقتی با او آشنا شدم،
هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
·
تحلیل رئالیستی
حیدر در هر صورت دال بر این است که در جامعه، جو چریکی تشکیل یافته است.
·
روشنفکران و
جوانان اقشار بینابینی که عمدتا پایگاه طبقاتی فئودالی، خرده بورژوائی و بورژوائی
ـ سنتی ـ بازاری دارند، بسان افراد سحر و جادو شده به رؤیا پروری روی آورده اند.
·
این روشنفکران فئودالی
بی شعور، این کودکان دبیرستانی، دانشگاهی و غیره در عالم رؤیا همان می کنند که
گروه های پارتیزانی چینی و ویتنامی و کوبائی کرده اند.
·
پاسگاه های ژاندارمری
پشت سر هم تسخیر می شوند و ارتش های منظم به زانو در آورده می شوند و نهایتا حضرات
با استقبال خروشان توده در شهرها مواجه می شوند و خرمن هلهله و هورا درو می کنند.
·
حیدر همه این
خیال بافی ها را در مفهوم رئالیستی «رؤیا های چریکی» تجرید کرده است.
6
وقتی با او آشنا شدم،
هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .
·
حیدر اکنون، مفهوم
«رؤیا های چریکی» را به «سودا های پهلوانی» ترجمه می کند.
·
پهلوان مفهومی
اساطیری است.
·
پهلوانی از مفاهیم شاهنامه است.
·
پهلوان حاوی بار
مثبت و خلقی و انقلابی است.
·
نمونه بارز
پهلوان در تاریخ معاصر، غلامرضا تختی است.
·
شخصیتی از سر تا
پا فروتن، ناتورال و زلال.
·
اجامر فدائی اسلام و خلق و مجاهد اسلام و خلق و غیره اما از
سر تا پا خودخواه و خودپرست و خودنما و خود بزرگ نما و منفی و مخرب و مرتجع اند.
·
اجامر فدائی اسلام و خلق و مجاهد اسلام و خلق و غیره منشاء طبقاتی
ماقبل بورژوائی ـ آغازین حتی دارند، چه رسد به منشاء ماقبل پرولتری.
·
اجامر فدائی اسلام و خلق و مجاهد اسلام و خلق و غیره تا مغز
استخوان ضد کمونیستی و ضد توده ای اند.
·
بلحاظ ایده
ئولوژیکی فاشیستی و فوندامنتالیستی اند.
·
حیدر به هر دلیلی
هم که باشد، نه از پهلوانی اجامر فدائی، بلکه از سوداهای پهلوانی آنان سخن دارد.
·
تفاوت حیدر مهرگان
با احمد شاملو، همین جا ست:
الف
·
احمد شاملو پسر
بچه 18 ساله مجاهد هپیلی هپو را پهلوان جا می زند و «شیراهنکوهمرد» قلمداد می کند.
ب
·
حیدر مهرگان اما آنان
را مشتی رؤیاپرست تصور و تصویر می کند که پهلوان واقعی نیستند.
·
بلکه سودای
پهلوانی در کله خالی از خرد خود می پرورانند.
·
یعنی مشتی خیال پرداز
خیال پرست اند.
7
وقتی با او آشنا شدم،
هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت ..
·
محتوای غنی این
جمله آغازین حیدر ضمنا این است که موتور محرکه این جماعت، رؤیا های چریکی و سودا
های پهلوانی اند.
·
این رؤیا های
چریکی و سودا های پهلوانی اند که این جماعت را «تا مرزهای شهادت و ایثار پیش می
برند» و نه خرد اندیشنده و نه فرمان خدای خاک (طبقه و توده)
·
حیدر با این
جمله، احتمالا حساب امثال خود را از این جماعت جدا می کند.
·
باید ببینیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر