زیر خاکستر
تحلیلی
از
شین
میم شین
دفتر
عمر مرا
دست
ایام ورق ها زده است.
زیر
بار غم عشق
قامتم
خم شد و پشتم بشکست
در
خیالم اما
هم
چنان روز نخست
تویی
آن قامت بالنده، هنوز
·
معنی تحت اللفظی:
·
علیرغم آن که گذشت زمان دفتر عمر
مرا ورق زده و تحت فشار غم، پشتم خم شده، در خیالم اما بسان روز اول، تنها قامت فرازنده، همچنان و
هنوز قامت تو ست.
1
·
مصدق در این بند شعر، دیالک تیک رئالیته و ایدئالیته را
به شکل دیالک تیک فیزیکی و فکری بسط و تعمیم می دهد:
·
جسم شاعر با گذشت زمان سیر نزولی
طی کرده، واقعیت
وجودی شاعر دستخوش تغییر گشته، یادهای او اما ثابت مانده اند.
·
این تضاد رئال و خیال به چه دلیل
است و حاکی از چیست؟
·
چرا تحولات فیزیکی به تغییرات فکری منجر نمی شوند؟
2
دفتر
عمر مرا
دست
ایام ورق ها زده است.
زیر
بار غم عشق
قامتم
خم شد و پشتم بشکست
·
شاعر در این بند شعر، وضع فیزیکی خود را تشریح می کند:
·
عمرش گذشته و تحت فشار غم، پشتش شکسته است.
·
آنچه که شاعر توصیف می کند، روند و روال طبیعی و همگانی و
عام و کلی و یونیورسال است:
·
سیکل لایزال هستی همین است:
·
پیدایش، رشد و زوال
·
این سیکل عینی و واقعی هستی شامل حال همه فرم های وجودی
ماده می شود:
·
از جماد تا نبات و از جانور تا انسان
همین سیکل عینی و واقعی را طی می کنند.
3
دفتر
عمر مرا
دست
ایام ورق ها زده است.
زیر
بار غم عشق
قامتم
خم شد و پشتم بشکست
·
شاعر ولی از فرط خودخواهی، غافل از این سیکل قانونمند
عام است.
·
شاعر از فرط اگوئیسم، فقط خود را می بیند و فقط به توصیف وضع فیزیکی
خود می پردازد.
·
شاعر خود را در کانون کاینات قرار می دهد و از تغییر
فیزیکی خویش شکوه سر می دهد.
·
آرزوی شاعر، همیشه همانی و همیشه
جوانی است.
·
حتی نمی خواهد و یا از فرط
خودپرستی نمی تواند،
به تغییر فیزیکی جانان هم بیندیشد.
·
یکی از مضرات شعر در دیار عه «هورا»
و عا «شورا» بدآموزی است:
·
شعر شناخت علمی و فلسفی را، رئالیسم
و راسیونالیسم را با شناخت هنری جایگزین می سازد و دمار از روزگار شناخت و شعور خواننده
و شنونده شعر در می آورد.
·
شعر خواننده و شنونده را با رئالیته
و راسیونالیته (واقعیت و عقلانیت) بیگانه می سازد و به منجلاب غفلت و خریت و چه
بسا حتی به منجلاب خردستیزی (ایراسیونالیته) سوق می دهد.
4
سرو
اثری از حسین رزاقی
دفتر
عمر مرا
دست
ایام ورق ها زده است.
زیر
بار غم عشق
قامتم
خم شد و پشتم بشکست
·
شاعر حداقل باید بداند که جانان هم پیر شده و تحت فشار
غم، کمرش خم شده است.
·
اگوئیسم اما آدمیان را خرتر از خر
می سازد.
· شاعر به همین دلیل فقط راجع به پیری و
شکست پشت خویشتن خویش شکوه سر داده است.
·
انگار، جانان ضد ضربه است و از تبار سرو همیشه سبز و
همیشه جوان است.
5
در
خیالم اما
هم
چنان روز نخست
تویی
آن قامت بالنده، هنوز
·
شاعر در این بند شعر به همیشه همانی و همیشه جوانی جانان
در عالم خیال خود اشاره دارد.
·
جانان در عالم خیال شاعر خود پرست خیال
پرست، همان است که
روز نخست بوده است.
·
شاعر بیشک می داند که دارد دروغ
تحویل جانان غایب از نظر می دهد.
·
دروغ شاعر اما دروغ مصلحت آمیز جانان
پسندی است.
·
همه جا قضیه از همین قرار است.
·
آدم ها که به هم می رسند، همین جفنگ را تحویل یکدیگر می دهند:
·
تو اصلا تغییر نکرده ای.
·
همان مانده ای که بوده ای.
·
حریف هم می داند که پشتش شکسته
است.
·
ولی از دروغ فریبای همنوع کیف خر می
کند و به روی خود نمی آورد.
·
آدم ها فقط با آب و نان زنده
نیستند.
·
آدم ها علاوه بر آب و نان با «روح زنده
اند» (عیسی مسیح صلواة الله علیه)
·
دروغ ها هم اغذیه روحی اند.
6
در
خیالم اما
هم
چنان روز نخست
تویی
آن قامت بالنده، هنوز
·
البته از همین دروغ فرمالیستی، خنجر و زهر و شمشیر هم می
توان ساخت و با استفاده از آن جراحت روحی بر همنوع وارد آورد.
·
به همین دلیل برای تحقیر و تخریب همنوع، مثلا می گویند:
·
عین مادرت شده ای.
·
چقدر شکسته و خرد و خراب شده ای.
7
در
خیالم اما
هم
چنان روز نخست
تویی
آن قامت بالنده، هنوز
·
اما این سخن شاعر، هسته معرفتی ـ نظری جدی هم دارد:
·
دلیل ثبات تصور شاعر از جانان، ثبات تصویر شاعر از جانان
است:
·
عکس ها و تصویرها همیشه همان می مانند.
·
شاعر جانان را دهها سال قبل دیده
است.
·
جانان دهها سال قبل در آیینه دل شاعر
عکس انداخته است.
·
منعکس شده است.
·
شاعر همچنان و هنوز همان تصویر
سابق از جانان را در ذهن خود دارد.
·
یادها تصاویر روحی اند که در اعماق
ذهن شاطر و شاعر انبار و تلنبار شده اند.
·
به همین دلیل، هم نامیرا هستند و
هم لایتغیر.
8
در
خیالم اما
هم
چنان روز نخست
تویی
آن قامت بالنده، هنوز
·
ایراد نظری شاعر این است که خیال می کند که خودش در عالم
خیال هم همان است که در عالم رئال است.
·
شاعر فراست کافی ندارد تا بداند که
در عالم خیال، مثلا در عالم خواب، خویشتن خویش را هم همیشه همان می بیند.
·
شیرینی خارق العاده رؤیا به همین دلیل
است:
·
پیر خرد و خراب، در عالم خواب، خود را بسان نوجوان چابک و
چالاک می بیند.
·
عالم خواب و خیال برای خود عالمی
دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر