حیدر
بابایه سلام
سید محمد حسین
بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
ترجمه، ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار
محمود
خیبری
آفتاب
ادامه
کو
تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت
فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب
·
معنی تحت اللفظی:
·
از جنب و جوشم در ایام کودکی، دیگر
اثری نیست.
·
فصل سبزه زار نشاطمند تلاش، به
سرعت از من دور شده است.
1
کو
تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت
فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب
·
این بیت شعر شاعر بحث انگیز بوده
است:
·
دلیل بحث انگیزی اش،«شین» نشاط
است.
·
سؤال این بود که مرجع «شین» چیست؟
·
قاعدتا باید مرجع «شین»، تلاش
باشد:
·
فصل سبزه زار نشاطمند تلاش کودکانه
(تلاش در صبحگاه نوبهار کودکی) رفت.
·
چون در این بیت، همه چیز حول تلاش
و تقلای ایام کودکی می چرخد.
·
موتیو این بیت شعر، تلاش است.
·
هماندیش تیز اندیشی در این زمینه
دستگیر ما بود.
·
عمرش دراز باد.
2
کو
تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت
فصلِ سبزه زارِ با نشاطش، پر شتاب
·
این بیت شعر، مملو از فلسفه
مارکسیستی است.
·
دستکم گرفتن آن، خطای خطیری است.
·
شاعر به احتمال قوی، به مدد تجربه
شخصی به این ایده مارکسیستی از تلاش رسیده است.
·
از دید شاعر، که به احتمال قوی،
کمترین خبری از مارکس و مارکسیسم ندارد، تلاش، سرچشمه و منبع نشاط است.
·
با سپری شدن ایام پر جنب و جوش
کودکی، نشاط حاصل از جنب و جوش و تقلا و تلاش هم از دست رفته است.
·
این ایده ی مبتنی بر شناخت تجربی
شاعر، اما به چه معنی است؟
3
کو
تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت
فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب
·
از دید مارکس، کار (تلاش معنامند و
اندیشیده)، دیالک تیکی از ریاضت و لذت است.
·
ریاضت جسمانی در اثنای کار، توأم
است با لذت روحی ـ روانی است.
·
سعدی صد ها سال قبل از تولد مارکس،
دیالک تیک تلاش (دیالک تیک ریاضت و لذت) را
به شکل دیالک تیک رنج و گنج بسط و تعمیم داده است.
·
در مفهوم رنج سعدی، همان ریاضت
مارکس تبیین می یابد.
·
در مفهوم گنج سعدی، علاوه بر لذت
روحی و روانی، خیلی چیزهای دیگر، مثلا ثمرات مادی رنج و غیره تبیین می یابد.
·
می توان گفت که دیالک تیک رنج و
گنج شیخ شیراز، بمراتب عام تر و غنی تر از دیالک تیک ریاضت و لذت مارکس است.
·
هنر نزد شیرازیان است و بس.
4
کو
تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت
فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب
·
از دید شاعر نیز تلاش او در ایام
کودکی، توأم با نشاط بوده است.
·
به لحاط فیزیکی نیز هر سیستم مادی
با از دست دادن انرژی و نیرو به آرامش می رسد.
·
کودک نیز با صرف انرژی و نیرو به
آرامش روحی و روانی می رسد.
·
منظور شاعر هم به احتمال قوی همین
است.
5
کو
تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت
فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب
·
محمود اعتماد زاده (به آذین) در
اثری تحت عنوان «کاوه آهنگر» لذت فیزیکی ـ پسیکولوژیکی حاصل از تلاش کاوه در
کارگاه آهنگری را با کشاکش سکسوئال در بستر با همسر (اورگاسم) قابل قیاس می داند.
6
کو
تلاش صبحگاه نو بهار کودکی؟
رفت
فصلِ سبزه زارِ با نشاطش پر شتاب
·
فروغ فرخ زاد نوجوان هم به دیالک
تیک ریاضت و لذت رسیده است:
گنه کردم،
گناهی پر ز لذت
درآغوشی که گرم و آتشین بود
درآغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان
بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
· فروغ احتمالا کلنجار فیزیکی
انسان ها در روند عملیات جنسی را نه نیاز غریزی ـ طبیعی، بلکه نیاز جسمانی می
داند، نیاز تن می داند و به همین دلیل تن را به هرزه و مرتاض طبقه بندی می کند:
· بنظر فروغ، تن هرزه است که
خواهان «آغوش گرم و آتشین» و «بازوان داغ و کینه جوی و آهنین» است و نه غریزه حیوانی انسان.
تن
های هرزه را سنگسار می کنند.
غافل
از آنکه، شهر پر از فاحشه های مغزی است
و
کسی نمی داند که مغزهای هرزه ویرانگرترند تا تن های هرزه...
· فروغ بیشک بطور تجربی ـ شخصی
به این ایده رسیده است:
· تن بظاهر نیاز به هماغوشی و
کلنجار و کش و قوس فیزیکی دارد.
· واقعیت اما از قراری دیگر است.
· تن فی نفسه شعورمند نیست.
· تن (ارگانیسم و یا اندام) تحت
فرماندهی غریزه و عقل است:
· تحت فرماندهی دیالک تیک غریزه
و عقل است.
· استفاده از صفت هرزه برای تن
اصولا نابجا و غیر منطقی است.
· حتی مدافعان عقب مانده و
خشکمغز نظام فئودالی، هرگز تن انسانی را هرزه نمی نامند، بلکه خود انسان را به
هرزه و مرتاض طبقه بندی می کنند.
· تن انسانی فی نفسه نه پلید است
و نه پارسا.
· نه هرزه است و نه مرتاض.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر