۱۳۹۵ بهمن ۷, پنجشنبه

سیری در جهان بینی شاملو (29)


تحلیلی از
یدالله سلطان پور

نامِ شعر
در جدالِ آئینه و تصویر
احمد شاملو

آنجا که عشق
غزل نیست
که حماسه‌ ای است،
هر چیز را
صورتِ حال
باژگونه خواهد بود:

زندان
باغِ آزاده مردم است
و شکنجه و تازیانه و زنجیر
نه وهنی به ساحتِ آدمی
که معیارِ ارزش‌ های او ست.

کشتار
تقدس و زهد است و
مرگ
زندگی ا‌ست.

و آن که چوبه ‌ی دار را بیالاید
با مرگی شایسته ‌ی پاکان
به جاودانگان
پیوسته است.

*****

آن جا که عشق
غزل نه
حماسه است
هر چیز را
صورتِ حال
باژگونه خواهد بود:

رسوائی
شهامت است و
سکوت و تحمل
ناتوانی.

از شهری سخن می گویم که در آن، شهرخدائید!
دیری با من سخن به درشتی گفتید،
خود آیا به دو حرف تابِ‌ تان هست؟
تابِ ‌تان هست؟

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

1
در جدالِ آئینه و تصویر

·       عنوان این شعر شاملو «در جدال آیینه و تصویر» است.
·       این بدان معنی است شاعر میان آیینه و تصور جدالی را تصور و تصویر می کند.
·       چون آیینه با تصور در وحدت است، با کشف جدال میان آندو خواننده به این نتیجه می رسد که دیالک تیک آیینه و تصویر در بین است:
·       دیالک تیک یعنی همبائی توأم با ستیز اقطاب.
·       دیالک تیک یعنی وحدت اضداد.
·       اقطاب دیالک تیکی همزمان هم با هم اند و هم بر ضد هم اند.

·       سؤال این است که تصویر چیست که با آیینه در جدال است؟

2
در جدالِ آئینه و تصویر

·       تصویر عبارت است از عکس چیزی که در آیینه منعکس شده است.
·       انعکاس خاصیت ماده است.
·       هر چیز مادی در چیز مادی دیگری منعکس می شود.
·       یعنی عکس می اندازد.

3
در جدالِ آئینه و تصویر

·       منظور شاملو از این آیینه معیار ارزیابی ارزش ها و منظور او از تصویر خود ارزش ها هستند.
·       ارزش ها با آیینه به مثابه معیار ارزیابی ارزش ها در جدال قرار دارند.

4
آنجا که عشق
غزل نیست
که حماسه‌ ای است،
هر چیز را
صورتِ حال
باژگونه خواهد بود:

·       معنی تحت اللفظی:
·       هر جا که عشق، نه غزل، بلکه حماسه باشد، صورت حال (چگونگی، کیفیت) هر چیزی وارونه خواهد شد.
·       یعنی همه چیز پا در هوا خواهد شد:

الف
آنجا که عشق
غزل نیست

·       منظور شاعر از غزل وارگی عشق، احتمالا عشق معمولی میان افراد است که از دیرباز رواج داشته است.

ب
آنجا که عشق
غزل نیست
که حماسه‌ ای است

·       منظور شاعر از حماسه وارگی عشق، مقاومت و مبارزه و انتحار عنگلابی است:
·       عاشق در این صورت کسی است که از موضع طبقاتی ـ ارتجاعی بر نظام پیشرفته تر یورش می برد و جان بر سر این حمله و هجوم می نهد.
·       منظور شاملو از عشق حماسه واره، شق القمری است که چریک های فدائی و مجاهدین خلق کذائی در زمان شاه و شاملو کرده اند.

5
آنجا که عشق
غزل نیست
که حماسه‌ ای است،
هر چیز را
صورتِ حال
باژگونه خواهد بود:

·       اگر عشق به صورت مقاومت حماسی فئودالی ـ عنقلابی جلوه گر شود، همه معیار های ارزشی وارونه می شوند:

الف
زندان
باغِ آزاده مردم است

·       در آن صورت، زندان سلب زندان وارگی می شود و به باغ و بوستان و بهشت آزادگان استحاله می یابد.

ب
و شکنجه و تازیانه و زنجیر
نه وهنی به ساحتِ آدمی
که معیارِ ارزش‌ های او ست.

·       در آن صورت، شکنجه و شلاق و غل و زنجیر نه توهینی به شأن و مقام آدمی، بلکه دلیلی بر ارجمندی آدمی می شوند.

·       شاملو به دلیل بی سوادی فلسفی و بی خبری از معنی واژه ها، نمی تواند منظور خود را دقیق و درست فرمولبندی کند.
·       خیال می کند که معیار ارزش یعنی ارزشمندی.

پ
کشتار
تقدس و زهد است

·       در آن صورت، کشتار معنی دیگری کسب می کند و مترادف با تقدس و زهد و تقوا می شود.
·       منظور شاملو این است که انتحار عنقلابی، چیزی در حد پاکدامنی و پارسائی و تقوا ست.

ت
و
مرگ
زندگی ا‌ست.

·       در آن صورت، مرگ هم دیگر نه مرگ، بلکه حیات و زندگی است. 

ث
و آن که چوبه ‌ی دار را بیالاید
با مرگی شایسته ‌ی پاکان
به جاودانگان
پیوسته است.

·       در آن صورت کسی که اعدام می شود، به جاودانگان می پیوندد.

ج
رسوائی
شهامت است و
سکوت و تحمل
ناتوانی.

·       در آن صورت رسوا شدن مساوی با شهامت داشتن خواهد بود و سکوت و تحمل زجر و شکنجه و آزار به معنی ناتوانی دشمن خواهد بود.
·       منظور شاملو تحمل شکنجه و سکوت است و عجز شکنجه گر از شکست سکوت او ست.

8
از شهری سخن می گویم که در آن، شهرخدائید!
دیری با من سخن به درشتی گفتید،
خود آیا به دو حرف تابِ‌ تان هست؟
تابِ ‌تان هست؟

·       معنی تحت اللفظی:
·       من از کشوری حرف می زنم که شما صاحب آن کشور هستید.
·       مدت مدیدی با من بدخویانه سخن گفته اید.
·       حالا تاب تحمل دو حرف بدخویانه ی مرا دارید؟

9

·       محتوای این شعر شاملو، تهییج ضد انقلاب بورژوائی سفید است.

·       آماج اصلی احمد شاملو تهییج احساسی ـ عاطفی ـ روحی ـ روانی ارتجاع فئودالی ایستاده بر لب گور تاریخی، شیر کردن آن و فرستادن به جنگ انقلاب بورژوائی سفید است.

·       شاملو با ایدئالیزه کردن ترور مسلحانه، تحمل شکنجه و تازیانه و اعدام، همین آماج ارتجاعی را دارد.

·       همین کار را نیچه هم با بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش انجام داده است.

·       تشکیل فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم و میلیتاریسم ثمره همین کرد و کار نیچه بوده است که به دو جنگ جهانی امپریالیستی با 70 میلیون قربانی و به شکست انقلابات کارگری منتهی شده است.

·       جلال آل احمد و احمد شاملو، نیچه های دیار عه «هورا» و عا «شورا» محسوب می شوند.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر