ادعای
دیالک تیک و بی طرفی در جنگ سوریه
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی از
ربابه
نون
۵
برداشت نگارنده از تحلیل مبتنی بر دیالکتیک ماتریالیستی،
تحلیلی است که:
به عبارتی (دیگر)
پدیده سنتز از آسمان نمی آید و با اینکه اساسا پدیده جدیدی
است و تضادهای درونی آن متفاوت از پدیده قبلی است
اما از آنجا که
نتیجه مبارزه اضداد و محصول تز و آنتی تز پدیده پیشین است،
مهر و نشان آنها را نیز به نوعی برخود دارد
·
لامصب، سخن از کدام تضاد های درونی
سنتز است؟
·
سنتز بیچاره ی هنوز تشکیل نشده که
حاوی تضادهای درونی نیست.
·
تضادهای درونی در روند رشد و توسعه
آن تشکیل می شوند.
1
·
مسعود امیدی بیگانه با مفاهیم است.
·
به همین دلیل می نویسد:
به عبارتی
پدیده سنتز
اما از آنجا که نتیجه مبارزه اضداد و محصول تز و آنتی تز
پدیده پیشین است
·
اضداد همان تز و آنتی تز اند.
·
سنتز نتیجه حل تضاد تز و آنتی تز
است.
·
سنتز نتیجه نفی هم تز و هم آنتی تز
است.
2
بدون این مفهوم دیالکتیکی
نمی توان فرآیند رشد پلکانی در مسیر تکامل را
که در هر پله آن
پدیده ی از نظر کیفی متفاوتی پدید می آید،
درک نمود.
·
اولا بدون کدام مفهوم؟
·
ثانیا وقتی سخن از فرآیند رشد است،
خواننده می فهمد که با نردبام توسعه سر و کار دارد.
·
مفهوم فرآیند و یا پروسه و روند به
رشد مرحله به مرحله و یا رشد پلکانی اطلاق می شود.
·
هر پله رشد، فی نفسه کیفیت نوینی
است.
·
مثلا فرماسیون های اجتماعی ـ
اقتصادی هر کدام مرحله ای و یا پله ای در نردبام توسعه جامعه بشری اند.
3
به همین ترتیب بدون این مفهوم دیالکتیکی،
در فرآیند تحول و تکامل پدیده ها،
گسستی شکل می گیرد که
مانع از درک چگونگی مراحل انتقال از یک فرماسیون اجتماعی و
اقتصادی به فرماسیون اجتماعی و اقتصادی بعدی
در مسیر تکامل
اجتماعی می گردد.
·
مسعود امیدی پریشان اندیش به تمام
معنی است:
4
به همین ترتیب بدون این مفهوم دیالکتیکی،
در فرآیند تحول و تکامل پدیده ها،
گسستی شکل می گیرد
·
مسعود امیدی بر آن است که اگر
مفهوم مجهول او (احتمالا مفهوم نفی دیالک تیکی و قانون دیالک تیکی نفی نفی) در بین نباشد، فرآیند تحول و تکامل دچار گسست
می گردد.
·
البته منظور او چیز دیگری است.
·
ولی اگر این جمله مورد تأمل فلسفی
قرار گیرد، باید به نتایج زیر رسید:
الف
بدون این مفهوم دیالکتیکی،
در فرآیند تحول و تکامل پدیده ها،
گسستی شکل می گیرد
·
اولا باید به این نتیجه رسید که مفاهیم تعیین کننده ی سیر و سرگذشت روندهای
توسعه اجتماعی اند.
ب
·
مفاهیم اما فرم هائی از بسط و تعمیم مقوله فلسفی
روح (شعور) اند.
·
این بدان معنی خواهد بود که روح
تعیین کننده ماده است.
·
شعور تعیین کننده وجود است.
·
این بلحاظ جهان بینی به معنی
طرفداری مسعود امیدی از ایدئالیسم عینی خواهد بود.
·
نمایندگان مذاهب هم طرفدار
ایدئالیسم عینی اند.
پ
به همین ترتیب بدون این مفهوم دیالکتیکی،
در فرآیند تحول و تکامل پدیده ها،
گسستی شکل می گیرد که
مانع از درک چگونگی مراحل انتقال از یک فرماسیون اجتماعی و
اقتصادی
به فرماسیون اجتماعی و اقتصادی بعدی
در مسیر تکامل
اجتماعی می گردد.
·
این ثانیا بدان معنی است که مسعود
امیدی نمی داند که مفهوم نفی دیالک تیکی و
قانون دیالک تیکی نفی نفی، از مفاهیم و
قوانین ماتریالیسم دیالک تیکی اند.
·
مفاهیم و قوانین ماتریالیسم دیالک تیکی باید در
کل هستی توضیح داده شوند و نه فقط در جامعه و یا تئوری شناخت.
5
به همین ترتیب بدون این مفهوم دیالکتیکی،
در فرآیند تحول و تکامل پدیده ها،
گسستی شکل می گیرد که
مانع از درک چگونگی مراحل انتقال از یک فرماسیون اجتماعی و
اقتصادی به فرماسیون اجتماعی و اقتصادی بعدی
در مسیر تکامل
اجتماعی می گردد.
·
منظور مسعود امیدی از این جفنگجمله
این است که بدون درک مفهوم نفی دیالک تیکی و قانون دیالک تیکی نفی نفی نمی توان
گذار فرماسیونی جامعه بشری را درک کرد و توضیح داد.
·
سؤال این است که این واژه «گسست»
از کجا وارد معرکه شده و موی دماغ خواننده گشته است؟
6
به همین ترتیب بدون این مفهوم دیالکتیکی،
در فرآیند تحول و تکامل پدیده ها،
گسستی شکل می گیرد که
مانع از درک چگونگی مراحل انتقال از یک فرماسیون اجتماعی و
اقتصادی
به فرماسیون اجتماعی و اقتصادی بعدی
در مسیر تکامل
اجتماعی می گردد.
·
مسعود امیدی احتمالا در متون شلم
شوربای استالینیستی در رابطه با مفهوم نفی دیالک تیکی و قانون دیالک تیکی نفی نفی،
به دیالک تیک پیوست و گسست برخورد کرده است، واژه گست را به خاطر سپرده است، بی
آنکه مسئله را درست فهمیده باشد.
·
برای توضیح دیالک تیک پیوست و گسست
در بخش های پیشین مثال زده شد:
·
هر کودکی مادر و پدرش را نفی دیالک
تیکی می کند:
الف
·
یعنی جنبه های مثبت و مفید آنها را
از آن خود می کند، توسعه می دهد و تکامل می بخشد.
·
این کرد و کار کودکان در مفهوم
پیوست با نسل پیشین تجرید می یابند.
ب
·
کودک ضمنا جنبه های منفی و مضر و
مزاحم مادر و پدرش را نقد و حذف می کند.
·
این کرد و کار کودکان در مفهوم
گسست با نسل پیشین تجرید می یابند.
7
به همین ترتیب بدون این مفهوم دیالکتیکی،
در فرآیند تحول و تکامل پدیده ها،
گسستی شکل می گیرد که
مانع از درک چگونگی مراحل انتقال از یک فرماسیون اجتماعی و
اقتصادی
به فرماسیون اجتماعی و اقتصادی بعدی
در مسیر تکامل
اجتماعی می گردد.
·
شناخت افزار دیالک تیکی پیوست و
گسست برای درک توسعه در هستی (طبیعت، جامعه و تفکر) بسیار مهم است.
·
منظور مسعود امیدی هم همین است.
·
جامعه برده داری با کمون اولیه
همین کار کودکان را انجام داده است:
·
جنبه های مادی و فکری و هنری مثبت
کمون اولیه را از آن خود کرده، حفظ کرده و توسعه داده است.
·
پیوست با کمون اولیه را حفظ کرده
است.
·
ضمنا جنبه ها و جوانب مادی و فکری
منفی آن را نقد و حذف کرده است.
·
با کمون اولیه قطع رابطه کرده است.
·
یعنی گسست فرماسیونی صورت گرفته
است.
·
همین پیوست و گسست را فرماسیون
اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی با برده داری و فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری
با فئودالی کرده است.
8
بدون درک نفی دیالکتیکی،
نمی توان چالش های روند تکامل بویژه باقیمانده های پدیده
کهنه
در پدیده نو (سنتز) را درک نمود.
·
مسعود امیدی معنی چالش را نمی
داند.
·
او خیال می کند که بقایای فرماسیون
اجتماعی ـ اقتصادی در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی نو را چالش می گویند.
·
چالش همان چلنگ انگلیسی است.
·
چالش به مبارزه و یا مقابله و ستیز در عرصه های اجتماعی و یا
فکری اطلاق می شود:
·
چالش نور با ظلمت
·
چالش علم با خرافه
9
بدون درک نفی دیالکتیکی،
نمی توان چالش های روند تکامل بویژه باقیمانده های پدیده
کهنه
در پدیده نو (سنتز) را درک نمود.
·
مفهوم بقایای جامعه کهنه در جامعه
نو، ربطی به دیالک تیک پیوست و گسست ندارد.
·
این مفهوم در برنامه سابق حزب سابق
توده هم به کار گرفته شده است:
·
مثال برای بقایای جامعه کهنه در
جامعه نو می تواند ادامه حیات مناسبات اجتماعی کمون اولیه در جامعه برده داری و یا
حتی فئودالی و یا حتی سرمایه داری باشد.
·
مائو در تشریح شرایط اجتماعی ـ
اقتصادی چین می نویسد که در جمهوری جدید التأسیس خلق چین، هنوز بقایای نظامات برده
داری و فئودالی جانسختی می کنند.
·
یعنی هنوز در نقاطی از کشور قاره
وار چین، طبقات اجتماعی برده و برده دار و یا رعیت و فئودال هست.
·
به همین دلیل حزب کمونیست چین،
یعنی پرولتاریای پیروزمند چین باید وظایف انقلابات فئودالی و بورژوائی را نیز به
انجام رساند.
10
بدون درک نفی دیالکتیکی،
نمی توان چالش های روند تکامل بویژه باقیمانده های پدیده
کهنه
در پدیده نو (سنتز) را درک نمود.
·
همین کار جمهوری خلق چین را حزب
کمونیست روسیه هم انجام داده است:
·
حزب کمونیست روسیه یعنی پرولتاریای
پیروزمند روسیه شوروی می بایستی دهها میلیون نفر از زحمتکشان فرو مانده در اعماق
تاریخ را بازپروری کند.
·
سواد خواندن و نوشتن و فوت و فن
کار در کارخانه و مزرعه بیاموزد.
·
این کرد و کار بسیار بغرنج و مشقت
باری بوده است.
·
یکی از دلایل انحراف به استالینیسم
همین غلبه بر بقایای فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی ماقبل سرمایه داری بوده اند.
·
استالینیسم خود نتیجه همین عقب
ماندگی اجتماعی ـ اقتصادی بوده است.
·
کاروان روشنگری در قرون 17 و 18 از
دور دورهای سرزمین روسیه گذشته بود.
·
اصلا وارد این سامان نشده بود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر