فرازهایی از
کتاب شهلا زرلكي
تحت
عنوان
«در خدمت و
خیانت زنان»
ویرایش
و تحلیل از
مریم
دال و ربابه نون
یکی
از علل اصلی با شکست روبرو شدن ازدواج ها،
زیاده
خواهی آرمان گرایانه زن هایی است که
در خانه پدر دخترانی خیال پرداز، احساساتی و
البته ناامید و افسرده بوده اند.
آنها
همه ناکامی ها و سرخوردگی های دخترانه خود را
به خانه شوهر می برند و یقین دارند که
پایان همه شب ها سپید است.
·
این جمله مؤلف به چه معنی
است؟
1
آنها
همه ناکامی ها و سرخوردگی های دخترانه خود را
به خانه شوهر می برند
·
این جمله اولا حاکی از آن است که
زنان متعلق به طبقه اجتماعی معینی و یا متعلق به قشری از اقشار طبقه اجتماعی معینی
در خانه مادری ـ پدری «دچار ناکامی و سرخوردگی» اند.
·
سؤال اول این است که ناکامی دختر
در دامان خانواده مشخصا به چه معنی است؟
·
سؤال دوم این است که دختر در دامان
خانواده سرخورده از چیست؟
2
آنها
همه ناکامی ها و سرخوردگی های دخترانه خود را
به خانه شوهر می برند
·
حریفی این جمله مؤلف را به چالش
کشیده و نوشته است:
اتفاقاً
برعكس ادعاى ايشان
بهترين
دوران زندگى اغلب دختران در خانه پدر (مادر ـ پدر) سپرى مى شود
و گاهى دختر به قدرى نازپرورده بار مى آيد كه
از
عهده مسئوليت هاى زندگى زناشويى بر نمى آيد
و
مجبور به طلاق مى شود.
به قول مادر بزرگ ها:
«دختر سلطان خانه است،
با ازدواج
از
تخت مياد پايين، ميره رو بخت»
·
دو زن از جامعه واحدی راجع به زنان،
دو ارزیابی مطلقا متضاد عرضه می دارند.
·
دلیل این اختلاف نظر فاحش چیست؟
·
چرا امر واحدی از جامعه واحدی در
آیینه ی ذهن دو عضو همان جامعه این چنین متضاد منعکس می شود؟
·
ما از خاستگاه طبقاتی هیچکدام از
این دو صاحب نظر خبر نداریم.
·
ولی احتمالا هر دو بلحاظ طبقاتی به
طبقه حاکمه واحد تعلق دارند.
·
حل مسئله مطروحه در بالا اکنون
بمراتب دشوار تر می شود:
·
چرا دو عصو طبقه حاکمه واحدی در
جامعه ای، راجع به امر واحدی اختلاف نظر این چنین فاحشی دارند؟
·
سؤال سوم این است که کدامیک از دو
استنباط، دقیق و درست است و چرا و کدامیک از دو نظر نادرست و مانی پولاتیو است و
چرا؟
·
خواننده باید به این سؤالات پاسخ
بیابد.
·
ما از جامعه ایران بسیار دوریم و
بسیار بی خبر.
3
آنها
همه ناکامی ها و سرخوردگی های دخترانه خود را
به خانه شوهر می برند و یقین دارند که
پایان همه شب ها سپید است.
·
این جمله مؤلف ثانیا حاکی از آن
است که شوهران برای زنان، نه شوهر خشک و خالی، نه همسر و شریک برابر حقوق زندگی،
نه هماندیش و همکار و همدست و همسرنوشت برای بنای عمارت خانواده، تولید مثل و
تکثیر نوع، بلکه ابواب الحوایج اند.
·
چیزی از تبار قمر بنی هاشم است.
·
زنان جامعه بدین طریق، بیشتر به
زوار حرم باب الحوایج شباهت پیدا می کنند و شوهران بیشتر به ضریح قمر بی هاشم.
·
زنان علیل جامعه جمارانی، دخیل می
بندد و شوهران به مثابه ابواب الحوایج، حاجات دیرین و دیرنده آنها را بر آورده می
سازند و یا وعده سر خرمن برای بر آورده سازی آنها می دهند.
·
این اما به چه معنی است؟
4
آنها
همه ناکامی ها و سرخوردگی های دخترانه خود را
به خانه شوهر می برند و یقین دارند که
پایان همه شب ها سپید است.
·
این بدان معنی است که مؤلف رابطه
زن و شوهر را ـ در بهترین حالت ـ به مثابه «رابطه» (دوئالیسم) ناجی و منجی تصور می
کند:
الف
·
شوهر انتزاعی زیر قلم مؤلف،
ایدئالیزه می شود.
·
به عرش اعلی برده می شود.
·
به مقام منجی زنان (ضعیفه ها)
ارتقا داده می شود.
·
بدین طریق پیدا کردن شوهر، در
قاموس زنان به ظهور منجی موعود در مقیاس فردی شباهت پیدا می کند.
·
اگر ما مفهوم مجرد (انتزاعی) امام
موعود را بسط و تعمیم دهیم، بدین طریق، به منجیان مشخص موسوم به شوهر می رسیم.
·
به عبارت دیگر، اگر همه شوهران
جامعه و جهان را مورد تجرید (انتزاع) قرار دهیم به مفهوم امام موعود می رسیم.
ب
·
زن در زیر قلم مؤلف سلب
سوبژکتیویته می شود.
·
به قهقرای سلسله مراتبی حوای مورد
نظر کریم سقوط می کند.
·
نیمه آدم تلقی می شود.
·
به درجه ناجی تنزل می یابد که باید
شوری پیدا شود و نجاتش دهد.
·
اکنون می توان به دلایل ایده
ئولوژیکی دعاوی مؤلف مبنی بر حمل «ناکامی ها و سرخوردگی ها» از خانه مادری ـ پدری
به خانه شوهری و یا به خانه مادر ـ پدرشوهری پی برد.
·
شاید خود مؤلف به کنه ایده
ئولوژیکی سخن خویش وقوف نداشته باشد.
·
چون در قصه ها و افسانه ها و شعر
های فئودالی، دختران ـ مادام العمر ـ منتظر شنیدن صدای نعل اسب شاهزاده ای می مانند
تا بیاید و آنها را با خود ببرد.
·
یعنی از زندان خانه مادر ـ پدری
نجات شان دهد و کامیاب سازد.
5
آنها
همه ناکامی ها و سرخوردگی های دخترانه خود را
به خانه شوهر می برند و یقین دارند که
پایان همه شب ها سپید است.
·
به زبان فلسفی می توان گفت که
مؤلف، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را به شکل دوئالیسم زن و شوهر بسط و تعمیم می دهد
و نقش تعیین کننده را از آن سوبژکت (شوهر) می داند.
·
زن و عملا مادران جامعه بدین طریق
سلب «آدمیت» می شوند.
·
اوبژکت واره می شوند.
·
چیز واره می شوند.
·
سلب سوبژکتیویته می شوند.
·
زباله واره می شوند.
·
درد جامعه ما همین جا ست:
·
زباله لیاقت تربیت نسل فردا را
ندارد.
·
زباله اصلا حق تربیت احدی را
ندارد.
·
یکی از وظایف پرولتاریا و بویژه
زنان که پرولتاریای مضاعف اند، سلب زبالگی از پرولتاریا (بویژه زنان) است.
·
اعاده حیثیت به فحش واژه های رایج
از دیرباز است:
·
زن
·
ضعیفه
·
حمال
·
کنیز
·
کلفت
·
نوکر
·
دهاتی
·
پابرهنه
·
عمله
·
بی همه چیز
·
خر
·
گاو
·
سگ
·
پدر سگ
·
مادر سگ
·
و الی آخر
6
آنها
همه ناکامی ها و سرخوردگی های دخترانه خود را
به خانه شوهر می برند و یقین دارند که
پایان همه شب ها سپید است.
·
حریفی که این جمله مؤلف را به نقد
کشیده، احتمالا به همین دلایل خشمگین بوده است:
نويسنده
اين كتاب
براى
جلب توجه و تحسين مردها
اين اراجيف را سرهم بندى كرده است.
تو
اين جامعه شبه طالبانى ما،
زن
ها كم از طرف مردها تحقير نمى شوند،
كه
اين نویسنده هم با ادله بافى هايش
به
اين تحقيرها و توهين ها دامن مى زند
و
صحه مى گذارد.
بهانه
هاي خوبی دست مردهاى فرصت طلب می دهد،
تا
فردا هر زنى با شوهرش اختلاف پيدا كرد،
شوهره
با زدن برچسب مشكل روحى و روانى بر پیشانی زن،
ادعا كند كه
ناكامى ها و سرخوردگى هايش را سر جهازش از خونه
پدر آورده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر