۱۳۹۵ آذر ۲۹, دوشنبه

سیری در فرمایشات مرتضی مطهری (4)


تحلیلی از
مسعود بهبودی

مرتضی مطهری
مسئله شناخت  

مرتضی مطهری: 
جهان بيني به منزلة زير بناي فكر است
ادامه 

سؤال این بود که 
چرا نیاکان ما در
مرحله حسی شناخت
 به جای خدا
 آلات تناسلی را
ماه و خورشید و غیره را
باد و برف و باران و غیره را
می پرستیدند؟

1
برای دادن پاسخ به این پرسش باید دانست که با شناخت حسی
فقط می توان چیزهای مشخص را «شناخت».
مثلا می توان
درخت و تبر و ماه و خورشید را
ذوات (ذات ها) را
«شناخت.»  

2
خداشناسی با شناخت حسی محال است.
چون خدا چیز محسوس و مرئی و مشخص نیست.
چون خدا ذات نیست.
خدا چیست؟

3
خدا چیزی انتزاعی و یا مجرد است

4
نیاکان ما در آن زمان
عاجز از شناخت چیزهای مجرد و انتزاعی بوده اند.

5
چرا و به چه دلیل؟

6
نیاکان ما برای شناخت چیزهای مجرد به هنر تجرید نیاز داشتند.

7
تجرید چیست؟

8

تجرید 
مهم ترین قدم در راه مفهوم سازی است.

9
تجرید کار فکری است.

10


مثال
ما شهین و شهلا و مهین و مینا 
را می بینیم
همه مشخصات منحصر به فرد آنها را
مورد صرفنظر قرار می دهیم.
مثلا قد و قامت و سن و سال و چشم و ابرو و غیره آنها را کنار می گذاریم.
فقط وجه مشترک آنها را در نظر می گیریم و
به تشکیل مفهوم انتزاعی «دختر» می رسیم.

11
دختر چیز مجردی است.
چیزی سوبژکتیوی است.
فقط در ذهن آدمیان وجود دارد.

12
دختر نتیجه تجرید (انتزاع) است.

13
برای آشنائی با دختر مشخص
باید از عالم فکر پایین آمد و در عالم واقع
شهین و شهلا و مهین و مینا را پیدا کرد.
دختران مشخص و معین و واقعی و عینی را
دختران مادی را
پیدا کرد.

14
نیاکان ما در مرحله حسی شناخت
عاجز از تجرید بوده اند.
برای آنها  مفاهیم مجرد
مثلا دختر، پسر، زن، مرد، درخت و غیره وجود نداشته اند.
چیزهای منفرد و مشخص و ملموس وجود داشته اند.

15
گذار از مرحله حسی شناخت به مرحله عقلی آن
نیاز به زمان داشته است.

16
در مرحله عقلی شناخت است که
 مفاهیم مجرد از قبیل خدا تشکیل می یابند.

17
دیالک تیک حسی و عقلی
دیالک تیک سنسوئال و راسیونال
بعدها تشکیل می شود.

18
حالا می توان پرسید:
خدا چیست؟  

19
انجیل
کتاب مقدس مسیحیت
به این سؤال جواب داده است:
نخست کلمه بود و کلمه خدا بود و خدا کلمه بود.

20
کلمه چیست؟

21
در بخش های پیشین کلمه و یا واژه را و نحوه تشکیل آن را توضیح داده ایم:
کلمه غلاف مادی مفهوم است.
دیالک تیک کلمه و مفهوم

22
منظور انجیل هم همین است:
خدا مفهوم مجردی است.
خدا عکس و تصویر است.
مثل دختر که عکس و تصویر است.
مثل دختر که انعکاس انتزاعی (تجریدی)  شهین و شهلا و مهین و مینا در آیینه ذهن آدمیان است

23
خدا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی چه چیزهای زمینی و مشخص است؟

24
خدا
به احتمال قوی در آغاز شروع تفکر عقلی
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی مثلا مادران ـ پدران بوده است.

25
خدا نتیجه تجرید همه مادران و پدران بوده است که
خالق کودکان اند.

26
در انجیل هم همین تجرید نمایندگی شده است:
خدا
دیالک تیکی از مادر و پدر است.
دیالک تیکی از ام ـ اب است.

27
مسیحیت
به احتمال قوی
تصور دیرین نیاکان بشری از خدا را
برای تسهیل تبلیغ آیین خود به خدمت گرفته است.

28
گذار از مرحله حسی شناخت به مرحله عقلی آن
گام بزرگی در روند شناخت بشری بوده است.

29
سؤال این است که چرا آدمیان به تجرید (شناخت عقلی)
تن در می دهند؟

30
مگر شناخت حسی چه عیبی داشته است؟

31
دلیل تمکین نیاکان ما به شناخت عقلی
تسهیل هماندیشی است.

32
با شناخت حسی
که احتمالا هنوز هم در دهات دور افتاده رواج دارد،
هماندیشی هم دشوار است و هم انرژی زدا.

33
در نبود مفهوم انتزاعی «دختر»
صاحب سخن باید
  تک تک دخترهای روستا را
شهین و شهلا و مهین و مینا و سارا و غیره را
نام ببرد
تا حریف منظورش را دریابد:.

34
تجرید اما هماندیشی (مبادله فکری) را تسهیل می کند:
به جای ردیف کردن اسامی دختران روستا
به واژه «دختر» قناعت می شود
و شنونده با شنیدن مفهوم انتزاعی دختر
شهین و شهلا و مهین و مینا و غیره را
در پرده خاطر مجسم می سازد.

35
یکی از دلایل روده درازی های رهبران سیاسی و  مذهبی و غیره در دیار عه «هورا»     
هم همین عجز از تجرید است.
فقر فلسفه است.

36
سخنی را که می توان در یک جمله بیان داشت،
به دلیل عجز از تجرید
در ده جمله بیان می دارند.
هم خود را خسته می کنند و هم خواننده و شنونده بخت برگشته را

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر