سرهنگ سیامک
سردار سلحشور توده
مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
هستن
زمستان
(1335)
ویرایش
و تحلیل از
ربابه
نون
آه
، می فهمی چه می گویم؟
ما
به " هست " آلوده ایم، آری
همچنان
هستانِ هست و بودگانِ بوده ایم، ای مرد !
·
معنی تحت اللفظی:
·
منظورم را می فهمی؟
·
ما بسان هستان هست و بوده های بوده،
به «هست» آلوده ایم.
1
هست
هستانِ
هست و بودگانِ بوده
·
اخوان در این بند شعر، احتمالا
برای نخستین بار، دیالک تیک هستی را به شکل دوئالیسم هستان هست و بودگان بود بسط و
تعمیم می دهد.
·
باید در روند تحلیل این شعر، به
فهم بهتر این دوئالیسم اخوان نایل آییم.
2
هست
هستانِ
هست و بودگانِ بوده
·
بسط و تعمیم دیالک تیک هستی
(زندگی) در فلسفه اراده گرایی (ولونتاریسم) و آنارشیسم، عبارت است از دوئالیسم
هستان و باشندگان.
·
سؤال این است که فرق هستان با باشندگان
(بودگان) چیست؟
·
بسط و تعمیم دیالک تیک هستی به شکل
دوئالیسم هست و بود، در فلسفه اراده گرایی (ولونتاریسم) و آنارشیسم، عبارت است از دوئالیسم
هستنده و باشنده.
·
هستنده ـ بلحاظ گرامری (دستور
زبان) ـ
حاوی حالت فاعلی است.
·
هستنده دال بر سوبژکتیویته فرد
مورد نظر است.
·
هستنده به مثابه سوبژکت، هستی (زندگی) را به مثابه اوبژکت تحت سیطره اراده آهنین خویش
دارد.
·
هستنده است که تصمیم می گیرد، بمب
بر کمر می بندد و به میان توده منفور می رود و بمب خود را منفجر می کند و شق القمر
می کند.
3
هست
هستانِ
هست و بودگانِ بوده
·
باشنده به مثابه ضد دوئالیستی
هستنده، از دید اراده گرایی (ولونتاریسم) و آنارشیسم، اما نه سوبژکت تصمیمگیر،
بلکه اوبژکت است.
·
چیز واره است.
·
زباله واره است.
·
بی اراده است.
·
دیگری راجع به او تصمیم می گیرد.
·
اگر هستنده ـ به لحاظ گرامری ـ
فاعل باشد، باشنده، مفعول است.
·
اگر هستنده، علت باشد، باشنده،
معلول است.
4
هست
هستانِ
هست و بودگانِ بوده
·
هسته اصلی این طرز «تفکر» مطلق
کردن اختیار (آزادی) و فراموش کردن جبر (ضرورت) است.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و
اختیار (ضرورت و آزادی) در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
5
هست
هستانِ
هست و بودگانِ بوده
·
اراده گرایی (ولونتاریسم) و
آنارشیسم، اراده انسانی را قدر قدرت قلمداد می کند و جبر طبیعی و اجتماعی را، مثلا
قوای طبیعی ـ غریزی را تحقیر می کند و هیچ و پوچ می شمارد.
·
مراجعه کنید به ولونتاریسم (اراده
گرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
اخوان اما در این شعر به تبلیغ
اراده گرائی و آنارشیسم نمی پردازد.
6
هست
هستانِ
هست و بودگانِ بوده
·
اراده گرائی از مکاتب محبوب و
معروف فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم و میلیتاریسم (ژاپن) است.
·
مفهوم اراده از مفاهیم بسیار مهم
در فلسفه نیچه و معلم او ـ ارتور شوپنهاور ـ بوده و «اراده به قدرت» (قدرت طلبی)،
از تئوری های مهم آنها بوده است.
·
مراجعه کنید به دایرة المعارف
فلسفه بورژوائی واپسین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
6
آه
، می فهمی چه می گویم؟
ما
به " هست " آلوده ایم، آری
همچنان
هستانِ هست و بودگانِ بوده ایم، ای مرد !
·
جالب این است که اخوان هست را در
گیومه می گذارد .
·
بدین طریق هستی به درجه «به اصطلاح
هستی» تنزل می یابد و به عنوان هستی واقعی به رسمیت شناخت نمی شود.
·
اما منظور اخوان از هستان هست و
بودگان بوده چیست؟
7
ما
به " هست " آلوده ایم، آری
همچنان
هستانِ هست و بودگانِ بوده ایم، ای مرد !
·
برای قضاوت قطعی در این مورد باید
به تحلیل دقیق تر این شعر بپردازیم.
·
اخوان ظاهرا میان هستان هست و
بودگان بود علامت تساوی می گذارد.
·
برای اینکه او هر دو را آلوده به
«هست» قلمداد می کند و تحقیر می کند.
·
این شعر اخوان ضمن تحقیر هستی
(زندگی) به تحقیر هستان (زندگان) و بودگان (مردگان) سرشته است.
8
نه
چو آن هستان، اینک جاودانی نیست
افسری
زر وش هلال آسا، به سر ها مان
ز
افتخار مرگ پاکی در طریق پوک
·
معنی تحت اللفظی:
·
ما اما بسان آن هستان، اکنون، از
افتخار مرگ پاکی در راه پوکی، برای همیشه، تاج زرین و هلال مانند بر سر نداریم.
9
نه
چو آن هستان، اینک جاودانی نیست
افسری
زر وش هلال آسا، به سر ها مان
ز
افتخار مرگ پاکی در طریق پوک
·
اکنون مسئله اندکی روشن تر می شود:
·
اخوان هستان را به طرز
سوبژکتیویستی به دو دسته دوئالیستی تقسیم بندی می کند:
الف
ما
به " هست " آلوده ایم، آری
همچنان
هستانِ هست و بودگانِ بوده ایم، ای مرد !
·
دسته اول را هستان آلوده به «هست»
تشکیل می دهند که اخوان و مخاطبان او از این دسته از هستنده ها هستند.
ب
نه
چو آن هستان، اینک جاودانی نیست
افسری
زر وش هلال آسا، به سر ها مان
ز
افتخار مرگ پاکی در طریق پوک
·
دسته دوم از هستان هست، بر خلاف
دسته اول، به «هست» آلوده نبوده اند.
·
به همین دلیل، این دسته از هستان
دیگر نیستند.
·
فرق آنها با دسته اول و اخوان این
است که آنها از افتخار مرگی پاک در راهی پوک برخوردار بوده اند و تاج زرین و هلال آسا بر سر دارند.
·
آنهم برای همیشه.
·
اگر کسی مثال بارزی برای مدح شبیه
ذم بجوید، شاید همینجا باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر