محمد
رضا شالگونی
فیدل
کاسترو
کسی که تا آخرین نفس
کسی که تا آخرین نفس
به عدالت اجتماعی وفادار ماند
ویرایش
و تحلیل از
یدالله
سلطان پور
هر
نوع طفره رفتن از این حقیقت و پیچاندن بحث در باره خصلت طبقاتی دموکراسی
و توخالی
بودن دموکراسی بورژوایی، جز واگذار کردن حیاتی ترین سنگرهای پیکار طبقاتی به بهره
کشان
نتیجه
ای نداشته و نخواهد داشت.
زیرا
اگر سوسیالیسم
بدون
پاگرفتن آن چیزی که مانیفستِ کمونیست
"جنبش
مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم" می نامد،
غیر
قابل تصور باشد،
دموکراسی و آزادی های سیاسی بنیادی،
شرط
لازم و حیاتی برای پا گرفتن و پایدار ماندن چنین جنبشی است.
·
ما بهتر است که این دو جمله رئیس
انجمن راه «کارگر» را در پیوند با هم مورد تأمل مجدد قرار دهیم:
1
هر
نوع طفره رفتن از این
حقیقت
(بزرگ ترین ضعف سوسیالیسم قرن بیستم، نبودِ
دموکراسی و آزادی)
و
پیچاندن بحث در باره خصلت طبقاتی دموکراسی و توخالی بودن دموکراسی بورژوایی،
جز
واگذار کردن حیاتی ترین سنگرهای پیکار طبقاتی به بهره کشان
نتیجه
ای نداشته و نخواهد داشت.
·
سخن رئیس انجمن در این جمله اولا این
است که سوسیالیسم قرن بیستم به دلیل فقدان آزادی و دموکراسی شکست خورده است.
·
کدام آزادی و کدام دموکراسی؟
·
دموکراسی پرولتری ـ توده ای و یا دموکراسی
بورژوائی؟
·
آیا سوسیالیسم قرن بیستم می بایستی
آزادی و دموکراسی بورژوائی را حفظ کند و یا با آزادی و دموکراسی توده ای جایگزین
سازد؟
·
ضمنا چگونه جایگزین سازد، وقتی که
صد میلیون نفر توان خواندن و نوشتن ندارند، چه رسد به داشتن توان تفکر و خوداندیشی
و تمیز خیر از شر؟
2
هر
نوع طفره رفتن از این
حقیقت
(بزرگ ترین ضعف سوسیالیسم قرن بیستم، نبودِ
دموکراسی و آزادی)
و
پیچاندن بحث در باره خصلت طبقاتی دموکراسی و توخالی بودن دموکراسی بورژوایی،
جز
واگذار کردن حیاتی ترین سنگرهای پیکار طبقاتی به بهره کشان
نتیجه
ای نداشته و نخواهد داشت.
·
سخن دوم رئیس انجمن این است که دموکراسی،
خصلت طبقاتی ندارد.
·
در قاموس رئیس انجمن، دموکراسی روم
باستان (دموکراسی اشرافیت بنده دار) فرقی با دموکراسی بورژوائی و دموکراسی توده ای
ندارد.
·
برای اینکه دموکراسی فاقد خصلت طبقاتی
است.
3
هر
نوع طفره رفتن از این
حقیقت
(بزرگ ترین ضعف سوسیالیسم قرن بیستم، نبودِ
دموکراسی و آزادی)
و
پیچاندن بحث در باره خصلت طبقاتی دموکراسی و توخالی بودن دموکراسی بورژوایی،
جز
واگذار کردن حیاتی ترین سنگرهای پیکار طبقاتی به بهره کشان
نتیجه
ای نداشته و نخواهد داشت.
·
سخن سوم رئیس انجمن این است که دموکراسی
بورژوائی حیاتی ترین سنگر (های) پیکار طبقاتی استثمار شوندگان (توده های مولد و
زحمتکش) است.
·
چرا و به چه دلیل؟
4
زیرا
اگر سوسیالیسم
بدون
پاگرفتن آن چیزی که مانیفستِ کمونیست
"جنبش
مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم" می نامد،
غیر
قابل تصور باشد،
دموکراسی و آزادی های سیاسی بنیادی،
شرط
لازم و حیاتی برای پا گرفتن و پایدار ماندن چنین جنبشی است.
·
برای اینکه دموکراسی و آزادی های
سیاسی بنیادی شرط لازم و حیاتی برای پا گرفتن و پایدار ماندن «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم» است.
·
و بدون پا گرفتن «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، سوسیالیسم غیرقابل تصور
است.
·
این به چه معنی است؟
·
رئیس انجمن قصد ابلاغ چه اندیشه ای
را دارد؟
5
دموکراسی
و آزادی های سیاسی بنیادی،
شرط
لازم و حیاتی برای پا گرفتن چنین جنبشی است.
·
این سخن رئیس تحت شرایط معینی درست
است.
·
برای اینکه جنبش توده ای پا بگیرد،
به جمهوری دموکراتیک بورژوائی نیاز مبرم هست.
·
بورژوازی اما دیگر بورژوازی زمان مارکس
و انگلس نیست.
·
بورژوازی اکنون، بورژوازی واپسین
است.
·
بورژوازی واپسین فرقی با اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی ندارد.
·
رژیم انقلاب سفید به همان سان با دموکراسی
بورژوائی و آزادی های سیاسی مخالفت داشت که اجامر جمهوری جماران (اشرافیت بنده دار
و فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی) دارد.
·
دموکراسی بورژوائی در متروپل های امپریالیستی
نیز آن نیست که می نماید.
·
آزادی های الکی و دموکراسی فرمال
برای آن است که پرولتاریا به فعالیت مخفی مبادرت نورزد و شناسائی انقلابیون دشوار نگردد.
·
به محض اینکه حزب کمونیست نیرو گیرد،
رهبرانش ترور می شوند.
·
جمهوری اجامر جماران رهبران پرولتاریا
را بی رحمانه و بی شرمانه رسوا می کند و نابود می سازد.
·
همین کار را بورژوازی تر و تمیز و
تازه در جوامع امپریالیستی توسط جریانات فاشیستی خودپرورده انجام می دهد.
6
دموکراسی
و آزادی های سیاسی بنیادی،
شرط
لازم و حیاتی برای پایدار ماندن چنین جنبشی است.
·
رئیس انجمن در این جمله، ایده عجیب
و غریبی را نمایندگی می کند:
·
دموکراسی و آزادی های سیاسی بنیادی
شرط لازم و حیاتی (یعنی تعیین کننده) برای پایدار ماندن «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، تلقی می شود:
الف
·
این بدان معنی است که «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، هم وسیله است و هم آماج.
ب
·
این بدان معنی است که «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، جنبش برای جنبش است.
پ
·
این بدان معنی است که «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، جنبش برای پیروزی و
برقرار سوسیالیسم نیست.
ت
·
این بدان معنی است که «جنبش مستقل اکثریت عظیم به نفع اکثریت عظیم»، جنبش بی آماج است.
ث
·
جامعه بنا بر این تئوری، در جنبش مدام
می ماند.
·
آرام و قرار نمی پذیرد.
ج
·
این همان تئوری ادوارد برنشتین (مؤسس
رویزیونیسم) است.
·
این همان شعار او ست:
·
زنده باد جنبش ـ مرگ بر آماج.
·
جنبش همه چیز ـ آماج هیچ
ح
·
این بدان معنی است که با مطلق کردن
دموکراسی بورژوائی و آزادی های سیاسی بنیادی کذائی، جامعه در وضع موجود درجا می
زند، بی آنکه گامی جلوتر بگذارد.
7
·
اکنون به سخنان مارکس و انگلس در
مانیفست حزب کمونیستی نظری می اندازیم تا ببینیم که تفاوت میان تفسیر رئیس انجمن از
آن با نیات کلاسیک های مارکسیسم از چه قرار است:
کليه
جنبش هايى که تاکنون صورت گرفته اند،
يا
جنبش اقليت ها بوده اند
و
يا به سود اقليت ها خاتمه یافته اند.
جنبش
پرولتاريا
جنبش
مستقل اکثريتى عظيم است که به سود اکثريت عظيم منتهی می شود.
8
کليه
جنبش هايى که تاکنون صورت گرفته اند،
يا
جنبش اقليت ها بوده اند
و
يا به سود اقليت ها خاتمه یافته اند.
·
مارکس و انگلس در این جمله به
تفاوت ماهوی جنبش های بردگان و دهقانان و بورژوازی
با جنبش پرولتاریا اشاره دارند:
الف
·
جنبش های ماقبل پرولتری یا مستقیما
و بدون واسطه به نفع اقلیتی بوده اند و یا به نفع اقلیتی تمام شده اند.
·
مثلا جنبش بردگان، به سرنگونی اشرافیت
بنده دار و قدرت یابی اشرافیت فئودال و روحانی منجر شده است.
·
برده های سابق نیز ـ خواه و ناخواه
ـ در اثر لغو مناسبات تولیدی برده داری، از قید وبند بردگی رهائی یافته اند و رعیت
شده اند.
·
ولی سطح توسعه نیروهای مولده، قدرت
یابی توده های برده را مجاز نمی داشت.
·
در نتیجه برده ها سوبژکت تاریخ نبوده
اند و نمی توانستند باشند.
ب
·
جنبش های دهقانی و حتی جنگ های سی
ساله دهقانان (رعایا) نیز به نفع اقلیتی به نام بورژوازی تمام شده اند.
·
درست به همان دلیل که سطح توسعه نیروهای
مولده به قدرت رسیدن توده های دهقانی را مجاز نمی داشت.
·
این بدان معنی است که نه توده های
برده سوبژکت تاریخ بوده اند و نه توده های رعیت.
·
سوبژکت تاریخ در جنبش های بردگان، اشرافیت
فئودال و روحانی بوده است.
·
سوبژکت تاریخ در جنبش های دهقانی، بورژوازی
بوده است.
پ
جنبش
پرولتاريا
جنبش
مستقل اکثريتى عظيم است که
به
سود اکثريت عظيم منتهی می شود.
·
جنبش پرولتری اما جنبش طبقه ای
طراز نوین است که در دامان بورژوازی پرورش یافته و سوبژکت طراز نوین تاریخ است.
·
آن سان که آزادی پرولتاریا از قید
و بند سرمایه داری به خودی خود به معنی آزادی بشریت از قید و بند بردگی از هر نوع
است.
·
این کجا و تفسیر رئیس انجمن کجا؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر