سرچشمه صفحه
فیسبوک
راه توده
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
نادر نادرپور
«شکست
خورده ی پیروز»
با
«فقر» به نبرد برخاسته،
اما
عواملی که از او پنهان بودند در شکستش کوشیده اند
و به
«فقر» دچارش کرده اند.
·
در همین جمله نادر نادرپور دست خود
او رو می شود:
·
«شکست خورده ی پیروز» که فرد و یا نسل ایدئال نادرپور شاعر است، عاجز از تمیز دوست از
دشمن است.
·
به همین دلیل «عواملی که کوشیده
اند تا او را شکست دهند»، برایش پنهان مانده اند و شکستش داده اند به خاک سیاهش
نشانده اند.
·
وقتی گفته می شود که بدون حمایت
خرد کل اندیش (فلسفه) نمی توان از منافع استراتژیکی طبقه کارگر دفاع کرد، به همین
دلایل است.
1
«شکست
خورده ی پیروز»
با
«فقر» به نبرد برخاسته،
اما
عواملی که از او پنهان بودند در شکستش کوشیده اند
و به
«فقر» دچارش کرده اند.
·
انسان ایدئال نادر نادرپور و احمد
قاسمی، به هر دلیل عینی و ذهنی، از سرتاپا خر و چه بسا حتی خرد ستیز است:
·
او ـ در بهترین حالت ـ اهل زنده
باد و مرده باد الکی و خرکی و مکانیکی است.
·
اصلا نمی داند که چی و یا کی باید
زنده و یا مرده باشد.
·
فیس آباد آزمایشگاه خوبی برای آشنائی
با این الاغ ها ست.
·
فقط کافی است معنی واژه هائی را
بپرسی که نشخوار می کنند.
·
آنگاه شاهد کلافگی شان می شوی.
·
مارکس این وضع و حال را با مفهوم «فقر
فلسفی» به چالش کشیده است.
·
طبقه حاکمه امپریالیستی هم به این قضیه
پی برده است:
·
طبقه حاکمه امپریالیستی دیگر زحمت
جنگ و ستیز با این جماعت را به خود نمی دهد تا «شکست خورده ی پیروز» محسوب شوند.
·
بلکه آنها را دعوت به همکاری می کند.
·
آنها با کفش کتانی و شلوار جین و
پالان عنگلابی وارد مجلس می شوند و طولی نمی کشد که به جنتلمن خوش پوش عیاشی استحاله می یابند و در
سن 60 سالگی با دختران 26 ساله عیرانی حال می کنند و برای سخنرانی به جماران دعوت
می شوند و با خورجینی از اسکناس های نفت آلود برمی گردند.
2
«شکست
خورده ی پیروز»
خواسته
تا دل ها را همداستان کند
و
دست ها را بهم نزدیک سازد و «تنهایی» را
براند،
اما «تنهایی» و «هراس» بر او غالب آمده اند.
·
نادر نادرپور در این جمله از آماج های
عنگلابی «شکست خورده
ی پیروز» پرده برمی دارد:
الف
·
همداستان سازی دل ها
ب
·
نزدیک سازی دست ها
پ
·
تبعید «تنهائی»
·
این آماج های سه گانه ی فئودال
زاده ها و بورژوا زاده های عنگلابی به چه معنی اند؟
3
همداستان سازی دل ها
نزدیک سازی دست ها
تبعید «تنهائی»
·
دل در قاموس شاعر، مخزن شور و مهر
و عشق و احساس و هارت و پورت است.
·
«شکست خورده ی پیروز» طبل توخالی خروشانی است.
·
صاحبدلی پر شور و فردی بی شعور است.
·
هنر او تحت تأثیر عاطفی و احساسی
قرار دادن دل ها و پیوند دادن به دست ها ست.
·
این همان کرد و کار فاشیسم و ناسیونال
ـ سوسیالیسم و فوندامنتالیسم است:
الف
·
ایدئالیزه کردن پیشوا
·
نژاد برتر جا زدن نژاد کذائی ژرمن
·
ام الفساد جا زدن نژادهای کذائی
دیگر
·
پر کردن دل نوچه های خام و خر از عشق
به پیشوا و از نفرت و کین به دیگران و دگراندیشان.
ب
·
ایدئالیزه کردن انبیا، ائمه و فقها
·
تقدیس و تجلیل شورمندانه خرافه
نامه ی قرآن
·
دین برتر جا زدن دین اسلام، آیین تسنن،
آیین تشیع
·
ام الفساد جا زدن مؤمنین به ادیان
دیگر
·
پر کردن دل نوچه های خام و خر از عشق
به انبیاء، ائمه و فقها و قرآن و از نفرت و کین به دیگران و دگراندیشان.
4
همداستان سازی دل ها
نزدیک سازی دست ها
تبعید «تنهائی»
·
پس از زدن ادویه جات عاطفی ـ
احساسی به ایده ئولوژی خرافی و ضد انسانی ـ ضد اجتماعی خود و خوراندن آن به خلایق خر، نوبت به پیوند دست ها می رسد.
·
آنگاه، فریب خوردگان بی خرد سازمان
داده می شوند و در واحدهای تروریستی فاشیستی و فوندامنتالیستی وارد عمل می شوند.
·
ضمنا «تنهائی» حضرات طرد و تبعید می شود.
5
همداستان سازی دل ها
نزدیک سازی دست ها
تبعید «تنهائی»
·
اینجا ست که تمیز استالینیسم از
فاشیسم و فوندامنتالیسم دشوار می گردد:
·
همین سه آماج نادر نادرپور و احمد
قاسمی را امروز برخی از دکه های استالینیستی مو به مو نمایندگی می کنند:
·
شعار «تفاوت در عرعر، وحدت در عمل»،
چیزی جز این نیست.
·
همداستان سازی دل های سطل ننه ات
طلب ها و سر تنت طلب ها و هر ننه قمر دیگر طلب ها، پیوند دادن دست ها و ترک پیله عذاب
آور تنهائی.
·
نتیجه تحقق این آماج ها از چه قرار
است؟
6
خواسته
تا دل ها را همداستان کند
و
دست ها را بهم نزدیک سازد و «تنهایی» را
براند،
اما «تنهایی» و «هراس» بر او غالب آمده اند.
·
نتجه «تفاوت در عرعر، وحدت در عمل»،
غلبه تنهائی و ترس بر «شکست
خورده ی پیروز» همیشه ی تاریخ است.
·
خر نمی تواند پیروز شود.
·
حتی اگر تمام زورش را بزند و با
غریو عرعرش، گوش فلک را کر کند.
·
احمد قاسمی نمی دانست، اما پیروانش
بدانند که تنهائی و ترس از مفاهیم مرکزی اگزیستانسیالیسم اند که ابشخور فاشیسم است.
·
شاید خود نادر نادرپور هم نداند و
نا آگاهانه مفاهیم مرکزی اگزیستانسیالیسم را
بر زبان آورد.
·
چون ایده ئولوژی پدیده ای طبقاتی است
و ایدئولوگ ها، استنباطات طبقاتی را تئوریزه می کنند.
·
این اجنه طبقاتی اند که به صورت مفاهیم از اندرون شاعر بیرون می زنند.
·
مراجعه کنید به فلسفه حیات، اگزیستانسیالیسم،
اگزیستانسیالیسم کاتولیکی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
7
اما
«تنهایی» و «هراس» بر او غالب آمده اند.
·
«شکست خورده ی پیروز» به تنهائی و ترس رسیده است.
·
همه آثار هنری و فکری و فلسفی نمایندگان امپریالیسم به
تنهائی و ترس رسیده اند.
·
رمان های نویسندگان امپریالیستی عرصه یکه تازی تنهائی و
ترس و تهوع است.
·
قهرمان یکی از رمان های امپریالیستی که جایزه باران شده، لخت و عریان در گوشه
اتاقی خالی از همه چیز، چمباتمه نشسته و بشقابی مملو از مدفوع خشک در جلو دارد.
·
تکه تکه اطعام می کند و به زمین و
زمان دشنام می دهد.
·
تو کجائی تا شود او چاکرت، ای بی
خبر؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر