۱۳۹۵ آبان ۱۸, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی شهریار (59)


حیدر بابایه سلام
سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)

  ترجمه، ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار

  11
حیدربابا،‌
قره چمن جاداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه

·        معنی تحت اللفظی:
·        حیدر بابا، جاده ی قره چمن و بانگ چاوشان به یاد، باد.
·         درد و بلای زایران حرم شهیدان کربلا بیفتد به چشم این گمراهان گرسنه.
·        دریغا که فریب وعده های تمدن را خوردیم.

·        در این بند شعر شهریار، از سنت سفر زایران به کربلا و برگشت آنان یاد می شود.

1
حیدربابا،‌
قره چمن جاداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى

 
·        چاوشان پیشاپیش سکنه روستا هم در بدرقه زوار کربلا و هم در استقبال از آنان حرکت می کردند و بانگ برمی آوردند.
·        شهریار از این رسم و روال سنتی سابق یاد می کند.

2
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه

·        شهریار ضمنا بر گمراهان لعنت و نفرین می فرستد.
·        نفرین شهریار لبریز از جانبداری است:
·        شهریار از خدا می خواهد که درد و بلای زوار کربلا را نصیب گمراهان سازد.

·        سؤال خواننده شعر این است که گمراهان کیانند و چرا مستحق لعنت و نفرین شاعران و درد و بلای زایران اند؟


ضمنا چه رابطه ای میان زایران کربلا و گمراهان، آنهم نه گمراهان سیر، بلکه گرسنه وجود دارد؟

3
حیدربابا،‌
قره چمن جاداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه

·        شهریار احتمالا می خواهد که همه چیز همیشه همان بماند که بوده است و شکوه و شکایت او، از این است که دیگر از سنت سابق خبری نیست.
·        نه چاوشی در بین است، نه کسی به زیارت آل عبا می رود و نه کسی آنها را بدرقه و یا از آنها استقبال می کند.

·        شهریار این ضایعه را نتیجه پیروزی پیروان شیاطین می داند و آنها را گمراهان گرسنه می نامد.
·        احتمالا منظور شهریار گمراهان گرسنه چشم است و نه گرسنه.

·        می توان گفت که شهریار دوئالیسم خیر و شر (هابیل و قابیل) را به شکل دوئالیسم  زوار سیر چشم کربلا و گمراهان گرسنه چشم بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن خیر (زوار سیر چشم) می داند.
   
·        سؤال این است که قرینه عینی ـ واقعی مفهوم گمراهان گرسنه چشم چیست؟
·        ضد دوئالیستی زوار سیر چشم کیانند؟

4

·        برای درک منظور شهریار باید با ایده ئولوژی فئودالی آشنا بود:
·        در آثار و اشعار سعدی و حافظ، اعضای طبقه متوسط (نمایندگان بورژوازی آغازین) به سبب خست، مورد تحقیر قرار می گیرند و گرسنه چشم محسوب می شوند.

·        در اثر بالزاک تحت عنوان «دزیره» نیز خست بورژوازی از منظر اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به نقد ادبی ـ استه تیکی کشیده می شود.  

گلستان
باب سوم
در فضیلت قناعت

بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار
شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش در آورد
همه شب نیارمید از سخن های پریشان گفتن
که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است
و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین،

 گاه گفتی:
«خاطر اسکندری دارم که هوایی خوش است.»

 باز گفتی:
 «نه، که دریای مغرب مشوش است
 سعدیا سفری دیگرم در پیش است
 اگر آن کرده، شود
بقیت عمر خویش به گوشه بنشینم.»

 گفتم:
«آن کدام سفر است؟»

  گفت:
 «گوگرد پارسی خواهم بردن به چین
که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم
و دیبای رومی به هند
و فولاد هندی به حلب
 و آبگینه حلبی به یمن
و برد یمانی به پارس
 و زان پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم

انصاف از این ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند.

 گفت:
«ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده ‌ای و شنیده ‌ای.»

 گفتم:
«آن شنیدستى که در اقصاى غور
بار سالارى بیفتاد از ستور
گفت:
«چشم تنگ دنیا دوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور»

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        در این حکایت سعدی (و نه فقط در این حکایت او) دیالک تیک اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی ـ بورژوازی تبیین می یابد.
·        بورژوازی در جامعه فئودالی، سوبژکت تاریخ و گورکن اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.

5
حیدربابا،‌
قره چمن جاداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه

·        شهریار همین آنتی تز اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی را گمراهان گرسنه چشم می نامد و مورد لعن و نفرین قرار می دهد.
·        البته کار سعدی سهلتر از کار شهریار است.
·        بورژوازی در زمان سعدی سنگر طبقاتی روشن و پرچم طبقاتی روشن دارد.
·        بورژوازی در زمان شهریار اما دو شقه است:

الف
·        بخش سنتی بورژوازی همسنگر شهریار و اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
·        چریک های فدائی فئودالی اسلام و خلق و مجاهدین اسلام و خلق و لیملام و دیمدام، ترکیب ناهمگونی از فرزندان همین بورژوازی سنتی و اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی اند.

·        پسر همین جنتی از مجاهدین خلق الله بوده است.

ب
·        بخش مدرن بورژوازی در جبهه مخالف شهریار و اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
·        نماینده انقلاب بورژوائی سفید است.

6
حیدربابا،‌
قره چمن جاداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه

·        از مصراع آخر این بند شعر، صحت حدس ما ثابت می شود:
·        شهریار میان آنتی تز اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و تمدن رابطه ناگسستنی می بیند:
·        گمراهان گرسنه چشم که سنت ستیز و سنت شکن اند، طرفدار سرسخت تمدن اند.

·        البته خدا می داند که منظور شهریار از تمدن چیست.

·        شاید منظورش از تمدن حذف همین آداب و روسم سنتی باشد.

·        یکی از وجوه ایده ئولوژیکی مشترک فاشیسم و فئودالیسم و فوندامنتالیسم همین تمدن ستیزی است.


·        مراجعه کنید به دیالک تیک تمدن زدایی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  


ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    شاید منظورش از تمدن حذف همین آداب و رسوم سنتی باشد.

    پاسخحذف