حیدر
بابایه سلام
سید محمد حسین
بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
ترجمه، ویرایش و تحلیل
از
میمحا نجار
11
حیدربابا،
حیدربابا،
قره
چمن جاداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
·
معنی تحت اللفظی:
·
حیدر بابا، جاده ی قره چمن و بانگ
چاوشان به یاد، باد.
·
درد و بلای زایران حرم
شهیدان کربلا بیفتد به چشم این گمراهان گرسنه.
·
دریغا که فریب وعده های تمدن را خوردیم.
·
در این بند شعر شهریار، از سنت سفر
زایران به کربلا و برگشت آنان یاد می شود.
1
حیدربابا،
قره
چمن جاداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
·
چاوشان پیشاپیش سکنه روستا هم در
بدرقه زوار کربلا و هم در استقبال از آنان حرکت می کردند و بانگ برمی آوردند.
·
شهریار از این رسم و روال سنتی
سابق یاد می کند.
2
کربلیا
گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
·
شهریار ضمنا بر گمراهان لعنت و
نفرین می فرستد.
·
نفرین شهریار لبریز از جانبداری است:
·
شهریار از خدا می خواهد که درد و
بلای زوار کربلا را نصیب گمراهان سازد.
·
سؤال خواننده شعر این است که گمراهان
کیانند و چرا مستحق لعنت و نفرین شاعران و درد و بلای زایران اند؟
ضمنا چه
رابطه ای میان زایران کربلا و گمراهان، آنهم نه گمراهان سیر، بلکه گرسنه وجود
دارد؟
3
حیدربابا،
قره
چمن جاداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
·
شهریار احتمالا می خواهد که همه چیز
همیشه همان بماند که بوده است و شکوه و شکایت او، از این است که دیگر از سنت سابق
خبری نیست.
·
نه چاوشی در بین است، نه کسی به
زیارت آل عبا می رود و نه کسی آنها را بدرقه و یا از آنها استقبال می کند.
·
شهریار این ضایعه را نتیجه پیروزی پیروان
شیاطین می داند و آنها را گمراهان گرسنه می نامد.
·
احتمالا منظور شهریار گمراهان
گرسنه چشم است و نه گرسنه.
·
می توان گفت که شهریار دوئالیسم خیر
و شر (هابیل و قابیل) را به شکل دوئالیسم زوار سیر چشم کربلا و گمراهان گرسنه چشم بسط و
تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن خیر (زوار سیر چشم) می داند.
·
سؤال این است که قرینه عینی ـ
واقعی مفهوم گمراهان گرسنه چشم چیست؟
·
ضد دوئالیستی زوار سیر چشم کیانند؟
4
·
برای درک منظور شهریار باید با ایده
ئولوژی فئودالی آشنا بود:
·
در آثار و اشعار سعدی و حافظ،
اعضای طبقه متوسط (نمایندگان بورژوازی آغازین) به سبب خست، مورد تحقیر قرار می گیرند
و گرسنه چشم محسوب می شوند.
·
در اثر بالزاک تحت عنوان «دزیره»
نیز خست بورژوازی از منظر اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به نقد ادبی ـ استه
تیکی کشیده می شود.
گلستان
باب سوم
در فضیلت قناعت
بازرگانی
را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار
شبی
در جزیره کیش
مرا به حجره خویش در آورد
همه
شب نیارمید از سخن های پریشان گفتن
که
فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است
و
این قباله فلان
زمین است و فلان چیز را فلان ضمین،
گاه گفتی:
«خاطر
اسکندری دارم که هوایی خوش است.»
باز گفتی:
«نه، که دریای مغرب مشوش است
سعدیا سفری دیگرم در پیش است
اگر آن کرده، شود
بقیت
عمر خویش به گوشه بنشینم.»
گفتم:
«آن
کدام سفر است؟»
گفت:
«گوگرد پارسی خواهم بردن به چین
که
شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم
و
دیبای رومی به هند
و
فولاد هندی به حلب
و آبگینه حلبی به یمن
و
برد یمانی به پارس
و زان پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم.»
انصاف
از این ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند.
گفت:
«ای
سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده ای و شنیده ای.»
گفتم:
«آن
شنیدستى که در اقصاى غور
بار
سالارى بیفتاد از ستور
گفت:
«چشم
تنگ دنیا دوست را
یا
قناعت پر کند یا خاک گور»
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
در این حکایت سعدی (و نه فقط در
این حکایت او) دیالک تیک اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی ـ بورژوازی تبیین می
یابد.
·
بورژوازی در جامعه فئودالی، سوبژکت
تاریخ و گورکن اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
5
حیدربابا،
قره
چمن جاداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
·
شهریار همین آنتی تز اشرافیت بنده
دار و فئودال و روحانی را گمراهان گرسنه چشم می نامد و مورد لعن و نفرین قرار می
دهد.
·
البته کار سعدی سهلتر از کار
شهریار است.
·
بورژوازی در زمان سعدی سنگر طبقاتی
روشن و پرچم طبقاتی روشن دارد.
·
بورژوازی در زمان شهریار اما دو
شقه است:
الف
·
بخش سنتی بورژوازی همسنگر شهریار و
اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
·
چریک های فدائی فئودالی اسلام و
خلق و مجاهدین اسلام و خلق و لیملام و دیمدام، ترکیب ناهمگونی از فرزندان همین بورژوازی
سنتی و اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی اند.
·
پسر همین جنتی از مجاهدین خلق الله
بوده است.
ب
·
بخش مدرن بورژوازی در جبهه مخالف
شهریار و اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
·
نماینده انقلاب بورژوائی سفید است.
6
حیدربابا،
قره
چمن جاداسى
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
چْووشلارین گَلَر سسى، صداسى
کربلیا گئدنلرین قاداسى
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
·
از مصراع آخر این بند شعر، صحت حدس
ما ثابت می شود:
·
شهریار میان آنتی تز اشرافیت بنده
دار و فئودال و روحانی و تمدن رابطه ناگسستنی می بیند:
·
گمراهان گرسنه چشم که سنت ستیز و
سنت شکن اند، طرفدار سرسخت تمدن اند.
·
البته خدا می داند که منظور شهریار
از تمدن چیست.
·
شاید منظورش از تمدن حذف همین آداب
و روسم سنتی باشد.
·
یکی از وجوه ایده ئولوژیکی مشترک
فاشیسم و فئودالیسم و فوندامنتالیسم همین تمدن ستیزی است.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک تمدن
زدایی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفشاید منظورش از تمدن حذف همین آداب و رسوم سنتی باشد.