فصل بیستم
توسعه علوم طبیعی و فلسفه بورژوائی واپسین:
فیزیک، بیولوژی، روانشناسی
جان ارپن بک
اولریش روزه برگ
برگردان
شین میم شین
پیشکش به
سرهنگ سیف الله غیاثوند
(۱۳۲۰ ـ ۱۳۶۷)
بخش سوم
بیولوژی (زیست شناسی)
ادامه
66
کارل لودویگ برتالانفی
(1901 ـ 1972)
از بیولوگ های نظری و سیستمتئوریسین های برجسته
از اعضای
آکادمی علوم امریکا و آکادمی طبیعت پژوهی آلمان
از آثار او
بیولوژی نظری (1932)
جهانتصویر بیولوژیکی (1949)
·
هولیست های دیگر از قبیل اسموت،
مایر ـ ابیش و بویژه برتالانفی تأکید بر آن داشتند که مفهوم کلیت را باید از مفهوم
هدف مجزا ساخت.
·
مراجعه کنید به کل، کلیت، هولیسم
(کلگرائی)، هدف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
67
·
نظام کلیتی از دید آنها پدیده ای
تجربی (امپیریکی) است.
·
اما مفهوم هدف ـ بر عکس آن ـ بافت
انتروپومورفی است.
·
(انتروپومورف به انسان واره تصور و تصویر
کردن مشخصات چیزها اطلاق می شود.
·
مثلا الهه ها که به صورت تندیس
انسانی در آورده می شوند. مترجم)
68
نیکولای هارتمن
(1882 ـ 1950)
فیلسوف و پروفسور فلسفه آلمانی
از اونتولوگ های بنیادی
نماینده رئالیسم انتقادی
از نوسازان مهم متافیزیک در قرن بیستم
آثار او:
اونتولوژی (4 جلدی)
جلد اول: بنیانگذاری اونتولوژی
جلد دوم: امکان و واقعیت
جلد سوم: ساختمان جهان واقعی
جلد چهارم: آموزش مقوله ای و فلسفه طبیعت
فلسفه ایدئالیسم آلمان
اتیک
ارسطو و هگل
خطوط اصلی متافیزیک شناخت
فکر فلسفی و
تاریخ آن
·
نیکولای هارتمن در اونتولوژی بلحاظ
فلسفی قاطع تر از همه در عرصه علوم طبیعی تا معارف ماتریالیستی ـ دیالک تیکی پیش
رفت ودر «اونتولوژی وجود روحی» همزمان به تدوین تئوری کلی ـ عرفانی جامعه و تاریخ نایل
آمد.
69
·
نیکولای هارتمن از اندیشه ای شروع
به حرکت کرد که بنا بر آن، بافت جهان شیئی لایه به لایه است.
70
·
توالی (پشت سر هم آیی) لایه های
وجود بنا بر قوانین «بغرنج تر گشتن» خاص، «فراتشکیل» (تشکیل بالنده) می شوند و به «فرا فرم یابی» (فرم یابی بالنده،
تعالی یابنده) می رسند.
·
او ضمنا ایده ی برگشت ناپذیری لایه
های فوقانی به سطح لایه های تحتانی را مطرح کرد.
·
(نیکولای هارتمن، «مسائل فلسفی اساسی
بیولوژی»، 1912،
·
«جهان رئال. مسائل آموزش مقوله ای عام»،
1940)
71
·
از دید او این لایه ها ـ به زبان
مارکسیستی ـ مستقل از شعور انسانی وجود دارند.
·
یعنی عینی ـ واقعی اند.
72
·
بنظر او، طبیعت عبارت است از
کمپلکس بی پایانی از سلاسل علی، اشیاء طبیعی، سیستم هائی از تأثیر گذاری، ساخت های
نسبتا ثابت و پویا.
73
·
قوای خارجی سیستم های نازل تر،
همزمان، قوای داخلی سیستم های عالی ترند.
74
·
شناخت کلی پیوندهای علی دخیل در هر
سیستم منفرد، در پیوند سیستم ها و در پیوند لایه ها عملا امکان پذیر نیست.
·
کشف این پیوند علی کلی اما وظیفه
پایان ناپذیری است.
75
·
متد تحقیقی نیکولای هارتمن، عبارت
است از وحدت متد استنتاجی با متد استقرائی.
76
·
نیکولای هارتمن، هر نوعی از
ویتالیسم را رد می کند.
77
·
از دید او هدفمندیت با حفظ (ابقای)
رابطه کلیت، یکسان است.
78
·
نیکولای هارتمن، چشمش به هر نظر
تله ئولوژیکی که می افتد، درجا نابودش می سازد.
79
·
بنظر نیکولای هارتمن، پژوهش این
ابقا در عرصه بیولوژیکی بی نیاز از متد ها و مقولاتی است که در عرصه غیر ارگانیک
لازم اند.
80
·
این نظریه نیکولای هارتمن، به تصورات
مارکسیستی بطرز بارزی نزدیکتر است.
·
به نظرات انگلس که سال ها قبل
فرمولبندی کرده بود و به دیالک تیک حقیقت نسبی و حقیقت مطلق که لنین فرمولبندی
کرده است.
81
·
نیکولای هارتمن، البته با تقسیم
بندی هر چیز قابل شناخت به دو بخش زیر، ایراسیونالیسم ایدئالیستی را دوباره از در
عقب وارد خانه می کند:
الف
·
بخش «راسیونال» (عقلی) که بمدد
علوم طبیعی قابل درک است.
ب
·
بخش «ایراسیونال» (ضد عقلی)
(«مابقی ایراسیونال») که در سیستم مربوطه غیرقابل درک است و کیفیت خاصی است.
82
ماکس هارتمن
(1876ـ 1962)
طبیعتفیلسوف، جانورشناس المانی
استاد بیولوژی در دانشگاه
·
ماکس هارتمن و یاکوبی در سال های
20، طرز نگرش اونتولوژیکی را تداوم می بخشند.
83
·
فیلسوفی به نام بالاف در سال 1940
بر اساس اونتولوژی، نتایج بیولوژیکی را به چالش می کشد.
84
·
در عصر جدیدتر، قبل از همه، دیمر
جریانات فکری اونتولوژیکی را تداوم می بخشد.
·
(دیمر، «مقدمه ای بر اونتولوژی»، 1959)
85
·
رئالیسم انتقادی بویژه باوینک نیز
اندیشه «خانه چند طبقه» واقعیت را مطرح می سازد.
86
·
تئوری لایه های نیکولای هارتمن ـ
قبل از همه ـ رفتار پژوهی به نام ک. لورنس را در تحلیل های معرفتی ـ نظری اش تحت
تأثیر قرار می دهند.
·
آن سان که او در اثری تحت عنوان
«پشت آیینه» (1973) به تجدید تفسیر بخشا
ماتریالیستی اونتولوژی می پردازد.
87
·
ارنست کاسیرر دیالک تیک روند شناخت
در بیولوژی را به طرز انعطاف پذیری (بطرز پلاستیکی) جمعبندی می کند و می نویسد:
·
«در توسعه پژوهش و در کار پژوهشی مشخص،
«مکانیسم» و ویتالیسم به هیچوجه دو ضد آشتی ناپذیر که رو در روی یکدیگر قرار
گیرند، نیستند.
·
بلکه می توانند با یکدیگر به وحدت
رسند و در خدمت به آماج های معینی مؤثر افتند.
·
اینجا هیچ نوعی از تضاد مستثنی ساز
حاکم نیست.
·
اینجا رابطه خود ویژه ارتعاش
اسلوبی حاکم است.»
·
(کاسیرر، «مسائل شناخت در فلسفه و علوم عصر
جدیدتر از مرگ هگل تا عصر حاضر (1832 ـ 1932)»، 1957، ص 216)
88
·
تنها دیالک تیک ماتریالیستی بود که
از عهده توضیح علمی «ارتعاش خود ویژه» کاسیرر بر آمد.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر