همنشینی با دوستان؟
1
در دنیای دیگر انشاء الله.
در زیر سنگ لحد.
2
در هوای آزاد
فقط می توان همنشین دشمنان دوست نما شد.
3
آخر الزمان است.
دوست کمیاب و کیمیا است.
4
مگر اینکه آدم خر باشد و دوستان مجازی را
به عنوان دوستان حقیقی به خویشتن خرفت خویش قالب کند.
5
بهترین دوست مجازی
بدترین دشمن حقیقی است
6
ما آزموده ایم در این عرصه
بخت خویش
بیرون کشیده ایم از این ورطه
رخت خویش
حریف
دقیقا
جریان همان کسی است که چند بار از یک داروخانه چی می پرسد:
«نفت داری؟»
و هر بار که جواب می شنود
«نه»
می گوید:
«باید به داروخانه ای شاشید که نفت ندارد.»
یک بار صاحب داروخانه
در جواب سؤالش می گوید:
«آری»
این بار جواب می شنود
«باید به داروخانه ای شاشید که نفت دارد.»
روز بعد وقتی که از صاحب داروخانه سؤال می کند:
«آقا نفت داری؟:
صاحب داروخانه می گوید:
«به من اعتماد کن. »
بعد به دستمالی هر دو چشمش را می بندد
و در گوشه ای
ـ چمباتمه ـ
می نشاند
می نشاند
و بر سر تا پایش می شاشد.
تا رستگار شود.
پایان
خیلی زیبا ست
1
این از طنزهای کمیاب همیشه جوان است.
2
سزای حریف هم همین بوده است
3
این حضرات
مثل پطر پان هالی وود
همیشه کودک
اند.
4
فقط رشد کمی می کنند و نه رشد کیفی.
5
پیرتر می شوند و لی نه خردمندتر، بلکه خرتر.
6
اینها حتی یک وجب جلو تر نمی روند.
7
حتما یک میلیون سال دیگر هم همین خواهند بود.
انسان انتزاعی فقط در کره مریخ هست
نه در کره زمین.
1
اولا صمد معلم بزرگ نبوده است.
مراجعه کنید به
جهان بینی صمد بهرنگی
جفنگیات صمد بهرنگی
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
سواد اشرف دهقانی
صد برابر سواد صمد و بهروز و آل احمد و احمد شاملو ست.
3
ثانیا در کانون هستی قرار دادن انسان انتزاعی
کسب و کار اگزیستانسیالیسم است
که آبشخور فاشیسم است.
مراجعه کنید به
اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم کاتولیکی
فلسفه حیات
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
انسان
همیشه و همه جا
به عنوان انسان مشخص وجود دارد
و نه به عنوان انسان مجرد (انتزاعی) که
ضمنا
احمد شاملو هم در بدر به دنبالش می گردد:
من مجرد را جسته ام
من مجرد را می جویم.
5
انسان مجرد
و هر چیز مجرد دیگر
فقط در کله آدمیان هست
چیزی ذهنی است.
6
در خارج از کله
حسن عمله
حسین دهقان
علی بقال
احمد حفار
اکبر لات و لاشخور
و الی آخر
وجود دارند.
آره.
امید ریخته زیر دست و پا
1
ملل خاور را به جان هم می اندازند
2
خاور را به خاوران مبدل می کنند
3
در متروپل ها بر تلی از پول ها
می نشینند و مست می کنند.
4
هم کیف خر می کنند و هم به اهداف استراتژیکی خود می رسند.
انسان موجودی نوعی است.
1
درست به همین دلیل
تقسیم ناپذیر است.
2
انسان ها همه با هم برابرند.
3
برابری انسان ها
در تنوع آنها ست.
4
در هر جامعه تقسیم کار هست
و هر کس بنا بر ساختارش
فونکسیونی دارد:
الف
یکی رفتگر است و دیگری پیشه ور
ب
یکی حمال است و دیگری رمال
پ
یکی علامه است و دیگری عمله
ت
یکی نجار است و دیگری حفار
5
علیرغم این تفاوت های حرفه ای
برابرند.
این جایگاه های اجتماعی
مادر زادی نیستند
اکتسابی اند.
6
در جامعه فردا
جای اینها می تواند عوض شود:
آن سان که
«روستا زادگان دانشمند
به وزیری پادشا بروند»
و
«پسران وزیر ناقص عقل
به گدائی به روستا بروند»
به قول میستر سعدی
صلواة الله علیه
7
تقسیم انسان ها
به بزرگ و کوچک و عالی و پست
کسب و کار عنسان های فاشیستی و فوندامنتالیستی است.
معیار های این اجامر اولترا چپ
مشترک است:
1
انتشار بریده ای از مقاله ای
2
انتشار جمله ای از اندیشه ای
3
ترفند شان این است که برای اثبات نیت و نظر خود
بریده ای را به عنوان کل مطلب و جمله ای را به عنوان کل اندیشه جا می زنند.
4
اگر از این جماعت بخواهی
که معنی مفاهیم را توضیح دهند
پاشنه دهن شان را می کشند
و فحش باران می کنند.
5
فحش مشترک شان
توده ای بودن است.
چیزی که برای خردگرایان فخر انگیز است
برای این زباله جماعت
ننگ آور است.
6
معیار مشترک دیگرشان
شاملوئیسم است.
7
با شاملوئیسم
خردستیزی تبلیغ می شود.
فاشیسم تبلیغ می شود.
برابری شهروندی، آزادی و حقوق بشر
رضاجان پهلوی
لامصب
عقلت کجا ست؟
1
هیچ خری در اردوگاه امپریالیستی
واژه هراس انگیز «برابری» را عرعر نمی کند.
2
گردن روبسپیر را بر گیوتین سپرده اند.
3
برابری
در قاموس طبقه حاکمه امپریالیستی
از واژه های کمونیستی تلقی می شود.
4
جورج ابن جورج
از فرط خریت
به هنگام حمله بر عراق
«صدور دموکراسی» را عرعر کرده بود
و همه سران ریز و درشت سرمایه
بر ضدش شوریدند.
5
حقوق بشر را ممد رضا نشان شهربندان برابر حقوق عیران داده است،
وقتی که پاتریوتیست های ساواک (فرح السلطنه دیلمی)
در سطل زباله
برای اسیران
عدس پلو سرو کردند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر