۱۳۹۵ مهر ۲۹, پنجشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (351)

 
جمعبندی از
مسعود بهبودی

حقیقت چیست؟

1
حقیقت به انعکاس نسبتا درست واقعیت اطلاق می شود:

مثال
زمین سیاره ای است.
این هم واقعیت امری است و هم ضمنا حقیقت امری است.

2
زمین سیاره ای از طلا ست.
اگرچه واقعیت امری است، ولی حقیقت امری نیست.
برای اینکه تجربه تأییدش نمی کند.
برای اینکه زمین واقعا از طلا نیست.

3
حقیقت ضمنا عینی است
یعنی ربطی به این و آن ندارد.
سیاره وارگی زمین
به بود و نبود و میل و هوس این و آن ربطی ندارد.

سید ـ علی ـ صالحی

ﺁﺭﺯﻭ ﮐﻦ ﺁﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﯿﻔﺘﺪ
ﺭؤﯾﺎ ﺑﺒﺎﺭﺩ
ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺑﺮﻗﺼﻨﺪ
ﻗﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻨﺪﺩ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﺎ
ﻣﺎ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ

1
این تیره ها میان سید و علی و صالحی
برای چی اند؟

2
سید را که نمی توان
به ترفند تیر و تیره و شمسیر
از علی جدا کرد.

3
سید به علی
چنان چسبیده که
با انفجار بمب اتمی هم از علی دل بر نمی کند.

4
سید ـ علی جان
بسان سیدعلی جمکران و جماران
خیال می کند که دخترها اسباب بازی اند
و رؤیا ریخته زیر دست و پا

5
سید علی
غریبان غریب تر از غریبان شام غریبان را
به روزی انداخته که شب و روز
گرفتار کابوس اند.
قحط رؤیا ست.

6
بوسه اگر هم احیانا باشد
با خنجر از پشت توأم است

7
قند
دیگر کار ساز نیست.
زهر به ذات آدمیان نفوذ کرده است.

ترفند جبر جبار طبیعت
(طبیعت به معنای وسیع کلمه)
این است که
اهداف آدم ها
چه بسا
آگاهانه تعیین نمی شوند.

1
اهداف
چه بسا
به افراد
دیکته می شوند.

2
حوایج طبیعی ـ غریزی می توانند
از بهترین شخصیت ها
دلقک تمامعیار بسازند.
عملا هم می سازند.

3
فیس آباد
بهترین آزمایشگاه این استحاله آدم ها به دلقک ها ست.

4
اسباب این استحاله
ـ همه ـ
آماده است:
عکس زیبائی ـ جفنگ فریبائی ـ هورای غرائی

5
از این رو
اندیشه
بی مشتری می ماند
و
خرد،
غریب تر از غریبان شام غریبان

واژه «چپ»
ظرف گل و گشادی است و هر زباله در آن، جا می گیرد.

1
به همین دلیل هم فاشیست می تواند چپ باشد و هم فوندامنتالیست

2
فحاشان حرفه ای بی شعور عیرانی هم
چپ اند و داس و تبر دارند

3
آنها هم همدیگر را رفیق می نامند و هارت و پورت می کنند.

4
جلال آل عبا هم چپ است
عادولف احمد شاملو هم چپ است.

5
معیار ایده ئولوژیکی احزاب و سازمان ها و اشخاص
اما
جهان بینی آنها ست و نه هارت و پورت شان.

6
اصولا و اساسا و قاعدتا
خر نمی تواند کمونیست باشد
طویله هم نمی تواند حزب کمونیست باشد

انسان آن چیزی را می شنود که می فهمد.
گوته
صل الله علیهم اجمعین

1
عیرانی یعنی کسی که هر زباله خارجی را ادویه بزند،
خوشمزه کند و در سفره همنوعش بگذارد
و هلهله و مرحبا و احسنت و هورا درو کند.

2
لامصبا
شنیدن چه ربطی به فهمیدن دارد؟

3
شما خودتان بیندیشید:

الف
مگر سموفی بتهون را نمی شنوید
اگر می شنوید مطمئنید که زبان سمفونی را می فهمید؟

ب
مگر پارس سگ ها و زوزه گرگ ها را نمی شنوید
مطمئنید که پیام کنجانده شده در پارس سگ ها و زوزه گرگ ها را می فهمید؟
به ستوه آمدیم
به ستوه

نه.

1
عشق اگر بماند و ماندگار شود
دیگر عشق نیست.

2
چیست؟

3
اصیل ترین عشق کدام عشق است؟

4
عشق رابطه ای یکطرفه است.

5
به همین دلیل محکوم به شکست است.

6
عشق همیشه آبستن نفرت است.

تو نمی میری
غلامرضا بروسان

همچون پرچمی که سربازان بسیاری
در آن شلیک کرده باشند

هر شب به هنگام باد
ماه را از خود عبور می دهی

در تو سر گوزنی را دیدم
که هنوز
شاخ هایش به سمت کوهستان
کج بود

چشمه ای
که پرندگان زیادی را شیر می داد

چه طور می تواند مرگ
از تو
تنها گودالی را پر کند.

پایان

این شعر هم بلحاظ فرم معیوب است و هم بلحاظ محتوا و معنا:

تو نمی میری
همچون پرچمی که سربازان بسیاری
در آن شلیک کرده باشند
شاعر

1
این بند شعر ایراسیونالیستی است:

2
اولا پرچم نمی میرد

3
ثانیا سربازان نه به پرچم، بلکه به پرچمدار شلیک می کنند.

4
درد فکری و فرهنگی جامعه ما این است
که شعر چک سفید به هر کس داده است
تا خانه خرد خلق را تخریب کند و عین خیالش نباشد.

5
پیامد منفی مهم این تخریب خانه خرد خلق (لوکاچ)
تعطیل کارخانه مغز اعضای جامعه است.

6
شاید به همین دلیل
خود اندیشی در جامعه ما حکم کیمیا دارد.

7
هنر همه عیرانی ها
تکرار «اندیشه» این و آن شده است.
این و آن ملی و بین المللی

هر شب به هنگام باد
ماه را از خود عبور می دهی
در تو سر گوزنی را دیدم
که هنوز
شاخ هایش به سمت کوهستان
کج بود
چشمه ای
که پرندگان زیادی را شیر می داد
شاعر

1
پرچمی که در چنگ باد وحشی باشد
اصولا نمی تواند از سوراخی که با فشنگ در آن ایجاد شده
ماه را عبور دهد.

2
پیش شرط عبور نور و یا عکس ماه
غیاب باد و سکون پرچم است.

3
کج بودن شاخ های گوزن به سوی کوهستان
شق القمر که نیست
تا ایدئالیزه شود.

4
از پستان چشمه گوسفندان و در و دشت
معمولا
آب می خورند و نه شیر.

5
پرنده ها به قطرات آب در حواشی چشمه قناعت می ورزند.

6
این هم نشانه ی ایرئالیسم (ضد رئالیسم) است
و هم نشانه ایراسیونالیسم (خردستیزی)

7
ضمنا میان عناصر این شعر
پیوند منطقی وجود ندارد:
گوزن ناگهان به چشمه بدل می شود.

8
این چیزها نشانه پریشان اندیشی شاعر اند.

چه طور می تواند مرگ
از تو
تنها گودالی را پر کند.
شاعر

1
ایده ئولوژی نهفته در این بند واپسین شعر
تئوری نخبگان است:

2
شاعر شهیدش را برتر از بقیه بشریت تصور می کند
و بقیه بشریت را عملا حشرات الارض جا می زند.

3
شاعر
در سنت اورتگا گاسه اسپانیائی
دیالک تیک شخصیت و توده را وارونه می سازد:

4
در نتیجه
شخصیت ایدئالیزه می شود.
به عرش اعلی برده می شود
همه کاره و تاریخ ساز جا زده می شود
تا توده تحقیر شود و هیچکاره و هیچ واره جا زده شود.

5
هر شاطری در گرمای سوزان تابستان
صد بار بیشتر رنج می برد تا شهیدی در میدان جنگ
ولی کسی در مدح شاطر شعری نسروده است.

6
هر عمله و دهقانی در سرمای زمستان و گرمای تابستان
نیز به همین سان.

7
تاریخ را توده می سازد، نه شخصیت

8
شخصیت اگر سگ توده باشد، می تواند نقش مثبتی ایفا کند.

9
تعیین کننده در حوادث جامعه و جهان
توده ی بی نام و بی اعتنا به نام است.

10
اگر توده یک لحظه اعتصاب کند
دود از دودمان انگل های از خود راضی بلند می شود.

11
به قول حریفی:
خرم آن کس که سگ توده بود.

مترسک را دار زدند به جرم دوستی با پرنده
که مبادا تاراج مزرعه را
به بوسه ای فروخته باشد.
منیژه

محتوای این سخن
خیلی ژرف و زیبا ست.

1
ایرادش در فرم فرمولبندی سخن است.

2
اگر سگ گله دوست گرگ شود
گله را به ازای بوسه می فروشد
نه کشتار گله را

3
تصمیمگیر در زمینه کشتار گله
گرگ است.
(پرنده است.)
نه سگ گله
نه مترسک

4
غنای انتقادی این سخن این است که
مترسک بدون اثبات جرم اعدام شده است.

5
آدم به یاد جانیان جماران می افتد که
هر خیر اندیش معصوم محتاطی را
به بهانه واهی اعدام کردند
و از جامعه
گداخانه ای، جنده خانه ای، خر خانه ای شرم انگیز باقی ماند
تا بازماندگان از فرط شرم سرافکنده باشند و خون بگریند.

این تشبثات
مبتنی بر فرمالیسم
اند.

1
فرمالیسم از دیر باز
یکی از فرم های مؤثر و مهم عوامفریبی است:

2
هم حجاب فرمی از فرمالیسم است و هم مینی ژوپ

3
یکی برای فریب طرفداران ته ئیسم است
و دیگری برای فریب طرفداران آته ئیسم

4
اگر هگل می شنید
می گفت:
فرمالیسم محض است.
پوسته ی بی هسته است.
ظرف بی مظروف است.
فرم بی محتوا ست.
به درد استحمار حماران می خورد.
به درد خرتر کردن خران می خورد.

5
حریفی گفت:
محتوای این فرمالیسم
ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی در جائی
و ایده ئولوژی طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی در جای دیگر است.

6
زباله
ماهیتا
زباله است.

7
فرم اگرچه هیچ واره نیست، ولی تعیین کننده نیست.
تعیین کننده محتوا ست.

8
زر ورق زباله
تغییری در ماهیت زباله نمی دهد.

9
چه بسا
زنان و نران محجب فئودالیسم و فوندامنتالیسم
حالی به حالی کننده تر از زنان و نران بی حجاب امپریالیسم اند.

خود  کار  راهنما ست.

1
در روند کار است که
فرم و محتوای تحلیل
عملی و تعیین می شود.

2
آدم
از قبل راجع به موضوع مورد نظر
چیزی در ذهن ندارد.

3
اگر چیزی هم پیشاپیش در ذهن باشد
مال خود آدم نیست.
مال این و آن است.

4
در روند تحلیل
اوبژکت در آیینه سوبژکت
منعکس می شود
و اندک اندک شناخته می شود.

5
یعنی هم اندیشه در روند کار (تحلیل) تشکیل می شود
و هم اسلوب (متد) تحلیل

6
ناتورالیته
 بهتر از هر تصنعی است.

7
در غیر این صورت
تحلیل
اسکولاستیکی می شود
اصالتش را از دست می دهد.
کلیشه ای می شود.

8
تفاوت تحلیل های ما با بقیه شاید به همین دلیل باشد.

9
دست رد زدن بر سینه دیالک تیک ارتشاء:
نه رشوه دادن و نه رشوه گرفتن و نه رشوه خوردن.

10
دنبال حقیقت عینی بودن

11
سرسپرده حقیقت عینی بودن و نه کس و چیز دیگر

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر