جمعبندی از
مسعود بهبودی
سعدی و حافظ
ایدئولوگ طبقه حاکمه
(اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی)
اند.
1
آنها برای تعدیل تضادهای طبقاتی در جامعه
دستگیری از گدایان را تئوریزه می کنند.
2
حافظ صریحا می گوید:
ساقی، به جام عدل بده، باده
تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند.
3
احسان
به مثابه عدالت فئودالی
وسیله ای برای تعدیل تضاد ها ست.
4
همان کمک به بیکاران
کمک های اجتماعی است
که طبقه حاکمه امپریالیستی
به بیکاران و به بی همه چیزان می دهد.
5
این ترفند موثری است:
بدین طریق و با این ترفند
هم جلوی انقلاب اجتماعی سد می شود
و هم توده لومپن پرولتریزه می شود.
6
گدا واره می شود
7
وابسته به طبقه حاکمه می شود
8
بی شخصیت و بی شرم می شود.
9
دربهترین حالت طرفدار فاشیسم و فوندامنتالیسم می شود.
10
نه طرفدار حزب طبقه کارگر
11
ضد کارگری می شود.
12
به قول ارنست بلوخ:
مشت گره کرده در جیب دارد
تا اگر فرصت یافت بر سر کارگری فرود آورد.
13
کارتن کارتن خوابی را به آتش کشد.
14
پناهنده ای را مورد ضرب و شتم قرار دهد.
15
روزا لوکزمبورگ را ترور کند.
16
برای هیتلر تا آخرین نفس بجنگد
خوان یعنی سفره.
1
منظور سعدی احتمالا خوان یغما ست
که سلاطین سالی یک بار پهن می کردند
و پس از اطعام
هر چه در آن بود
از قاشق تا کاسه و بشقاب و غیره
به یغما می رفت.
2
چه بسا بر سر یغمای خوان
خونریزی می شد.
3
گدا از دید سعدی
و به درستی
قانع نیست.
«اگر عالمی را هم به گدا دهند
گدا ست.»
سعدی
4
گدا
سیری ناپذیر است.
5
سعدی در این بیت
از وابستگی گدا به سلاطین سخن می گوید.
6
از جانان می خواهد که روی خوش نشانش دهد.
بسان سلاطین برایش خوان یغما بگسترد.
ویرایش:
1
تو را
در درگاه ماه مرور می کردم
و دستم، نور می نوشت
2
دال «در» در همنشینی با دال «درگاه»
شیوائی خاصی به شعر می بخشد.
3
مثل:
خ در بیت زیر:
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از خطه (جانب) خوارزم وزان است.
ویرایش:
1
اولا اینها خود را جزو الیت جامعه می خوانند
و نه «جز الیت جامعه»
2
«جز الیت جامعه خواندن خود»
به معنی عدم تعلق به اجامر الیت است.
3
ثانیا تئوری نخبگان (الیت کذائی)
چیست؟
4
تئوری نخبگان
که در این سی سال در طویله عیران
وسیعا تبلیغ شده
و مثبت قلمداد شده
تئوری فاشیستی معروفی است
که مؤسس آن خوزه اورتگا گاسه
(رفیق هایدگر است که از طرفداران سینه چاک ناسیونال ـ سوسیالیسم و باند خونخوار هیتلر بوده است)
فیلسوف، جامعه شناس، نویسنده اسپانیائی
نماینده تئوری نخبگان
آثار:
تشکیل و تلاشی ملت
ایده نسل
قیام توده ها
5
رجویون هم پس از شکست انقلاب بورژوائی سفید و پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
«ایده نسل»
همین لاشخور را نشخوار کردند.
مایا کوفسکی
آرام تر از این
امکان پذیر نیست.
می بینید
باز
آسمان سرخ و خونین است
باز
ستاره ها بی سر اند
هی
با توام آسمان،
کلاه از سر بردار
دارم سان می بینم
صدایی بر نمی خیزد
جهان
گوش گنده اش را
ـ پـرستاره، پر کنه ـ
بر روی دست گذاشته است
و
خفته است
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
سکس با نازی ممنوع
حریف
1
به این میگن:
شعار اولترا فرویدیستی ـ اولترا عنگلابی به زبان اولترا عالمانی
2
فقط خدا کند که مخاطب حضرات
زنان نباشند.
3
روی دیگر این مدال چیست؟
با ـ کی ـ مان
باکی از ساکی ندارد
اگر مملو از سکه باشد
نماینده سوریه
افشای مهم تری کرد:
شرکت قوای بریتانیای کبیر سابق و فرانسه مهد آزادی و ایالات متحده امریکا
در حمایت مسلحانه از قوای مسلح فوندامنتالیستی را افشا کرد.
جناح اولترا راست در اروپا و امریکا
محتوای راسیستی ندارد.
اینجا
طبقه حاکمه امپریالیستی
با تیر واحدی چندین نشان طبقاتی و ایده ئولوژیکی می زند:
1
طبقه حاکمه
تضادی را در جبهه کار نشا می زند:
طبقه کارگر ملی را
با توسل به سیل پرولتاریای بی همه چیز آواره ی بی انتظار و بی ادعا و بی شعور طبقاتی ـ پرولتری وارده
از کشورهای جنگ زده
تحت فشار خارق العاده قرار می دهد.
2
طبقه حاکمه امپریالیستی
ضمن سوق دادن طبقه کارگر ملی بی شعور مارکسیستی ـ لنینیستی به احزاب اولترا راست
بهانه به دست می آورد و جامعه را میلیتاریزه ـ پلیسی می کند
3
یعنی بقایای آزادی های فرمال بورژوائی را از بین می برد.
4
ضمنا استثمار نیروی کار فت و فراوان و رایگان ریخته زیر دست و پا را شدت می بخشد.
کار به قیمت ساعتی یک یورو خرید و فروش می شود.
5
طبقه حاکمه امپریالیستی
با تقویت دار و دسته های اولترا راست
حزب مارکسیستی ـ لنینیستی طبقه کارگر را
تا حد بی معنائی تضعیف می کند.
6
ما اینجا
با فرم جدیدی از
مبارزه طبقاتی از بالا
سر و کار داریم.
ساغر در فیس آباد
جزو بهترین دوستان مجازی ما ست.
1
اولا ساغر
فیلسوف تر از فیلسوف ترین فیلسوف ها ست.
فرق هم نمی کند که خودش بداند و یا نداند.
2
ثانیا
آینده را کسی به کسی به سوقات نمی برد.
3
آینده را می سازند.
4
آینده را
با کار و پیکار و همبستگی می سازند.
5
زمان
صفت ممیزه ماده (واقعیت عینی) است
6
زمان را که نمی توان
توهمی تصور کرد.
7
تریاد (تثلیث) ماده ـ زمان ـ مکان
واقعی تر از هر واقعیت است.
8
این مفاهیم
مقولات فلسفی اند.
منظور شاعر از عشق چیست؟
1
حافظ عشق را
با عیش و سکس عوضی می گیرد.
عشق ولی تعریف دارد.
2
عشق روندی غریزی ـ ژنه تیکی ـ عاطفی ـ خودپو ست.
4
عشق پدیده ای اوبژکتیو (عینی) است و نه سوبژکتیو.
5
عشق
دست کسی نیست.
6
عشق
مثل زلزله است
به پای خود می آید
درون و برون و وقارو غرور و عزت و اعتبار آدمیان را
در هم می کوبد
بعد به پای خود می رود
و مخروبه ای از جسم و روح و روان باقی می گذارد.
7
عشق
در ادبیات ایران با رسوائی توأم است.
رسوای زمانه منم
ترانه معروفی است.
8
عشق همشیره جنون است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر