۱۳۹۵ مهر ۱۴, چهارشنبه

طبیعت (1)


پروفسور دکتر گونتر هیدن
برگردان شین میم شین

معنی اول

·        طبیعت به چیزها و پدیده هائی اطلاق می شود که مستقل از روح (شعور، ذهن و ضمیر) و در خارج از آن وجود دارند و در کل  تنوع فرم های خود  با روح و یا شعور تفاوت دارند.

·        معنی طبیعت به این معنا با ماده یکسان است.

1
·        ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی و ماتریالیسم فلسفی، طبیعت را بطور کلی، آنچنان که هست، یعنی بدون افزوده ماورای طبیعی بدان، در نظر می گیرند.

·        مراجعه کنید به روح و یا شعور، ماده و یا وجود  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2
·        طبیعت نه تنها مقدم بر شعور است، بلکه حتی قبل از اینکه انسان و سایر موجودات زنده بوجود آیند، یعنی قبل از اینکه روح و یا شعور بطورکلی تشکیل شده باشد، وجود داشته است.

3

لودویگ فویرباخ
(1775 ـ 1833)
فیلسوف آلمانی
نماینده ماتریالیسم متافیزیکی
خاتم الفلاسفه فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان
از کلمات قصار او:
اخلاق حقیقی
 «سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو برسمیت نمی شناسد.»
راه برقراری هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت،
یعنی راه انطباق منافع فردی (من) با منافع دیگران (تو)،
در «عشق به توده» است.

·        فویرباخ می نویسد:
·        «بنظر من ماهیت بیشعور طبیعت، ماهیتی خلق ناشدنی، فناناپذیر و ابدی است.
·        ماهیتی ازلی است.
·        ماهیت اولیه در زمان است.
·        اما نه به ترتیب.
·        بلکه ماهیت اولیه جسمانی و نه اخلاقی.»
·        (لودویگ فویرباخ، «درس هائی راجع به ماهیت مذهب»)

4
·        مسئله مربوط به رابطه میان طبیعت و شعور، رابطه میان ماده و شعور، مسئله اساسی فلسفه را تشکیل می دهد.

·        مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

الف
·        پاسخ به این مسئله که آیا طبیعت مقدم بر روح و یا شعور است و یا برعکس، فلاسفه را به طرفداران دو مکتب متضاد ماتریالیسم و ایدئالیسم تقسیم بندی می کند.

ب
·        فلاسفه ماتریالیست طبیعت را بر روح و یا شعور مقدم می دانند.

ت

·        به قول لنین، «طبیعت در آغاز، در شرایطی وجود داشته که نه انسان و نه بطورکلی موجود زنده ای وجود داشته است.
·        نمی توانست هم وجود داشته باشد.

5
·        انسان محصول طبیعت است.

الف
·        انسان بمثابه موجودی بیولوژیکی، بخشی از طبیعت است، ولی می تواند بر طبیعت چیره شود و بواسطه کار در مقابل آن قرار گیرد.

ب
·        انسان ببرکت کار، اهداف خود را در اشیاء طبیعی جامه عمل می پوشاند.

·        (به افکار خود، شیئیت می بخشد. مترجم)  

ت
·        انسان ببرکت کار، طبیعت را تغییر می دهد.

پ
·        انسان ببرکت کار، طبیعت را با نیازهای خود سازگار می سازد و بدین طریق بر طبیعت تسلط می یابد.

ث
·        این تسلط اما در قطع رابطه انسان با طبیعت صورت نمی گیرد، بلکه در شناخت همواره عمیقتر طبیعت و استفاده از قوانین آن برای اهداف انسانی صورت می گیرد.

6
·        درجه تسلط انسان بر طبیعت را درجه توسعه علوم و سطح تولید مشخص می سازد.

·        (درجه توسعه علم و فن، نشانه بارز درجه تسلط انسان بر طبیعت است. مترجم)  

7
·        جهان بینی مذهبی، برخلاف ماتریالیسم فلسفی، «ماوراء الطبیعه» را بر طبیعت مقدم می داند و طبیعت را مخلوق موجودی ماورای طبیعی و وابسته بدان می پندارد.

8
·        جهان بینی مذهبی برای طبیعت وجود روحی قائل می شود.

9
·        جریانات ایدئالیستی مختلف، طبیعت را منشق از ایده، روح، «من» و یا ماهیات دیگر قلمداد می کنند و بمثابه امری ثانوی در نظر می گیرند:

الف
·        بنظر هگل، طبیعت عبارت است از فرودآئی مفهوم تا مرحله چیزهای نمودین.
ب
·        ته ئیسم خدا و طبیعت را از یکدیگر منفصل می کند و خدا را به مقام خالق طبیعت اعتلا می دهد.

·        مراجعه کنید به ته ئیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ت
·        پانته ئیسم  (همه خدائی) خدا و طبیعت را یکی می انگارد.»

·        مراجعه کنید به پانته ئیسم (همه خدائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر