۱۳۹۵ آبان ۴, سه‌شنبه

عبد کلان ترها، نظام ها و «نظام» شناسی ها (10)


«نظام» را چگونه بفهميم

عبدی کلا نتری 
سخنرانی در مرکز کِه ‌وُرکيان
دانشگاه نيويورک 
( ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶)  
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
وی وی یان

تحلیلی از
یدالله سلطان پور 

سطح سوم،
تحليل عرصه ‌ی فرهنگی و ايدئولوژيک است،
يعنی
نحوه ‌ای که يک نظام به قلب‌ ها و ذهن‌ ها نفوذ مي‌ کند،
راه‌ های راضی نگهداشتن مردم
و 
مشروع ساختن نظام،
چه رسانه ‌ای، چه از راه هنر يا موسيقی يا مراسم اعياد و عزاداری و فولکلور شيعی،

فرهنگ توده ‌گير، صدا و سيما، سينما، تئاتر،

 يا آموزش و پرورش، کودکستان و دبستان،

و کانال‌های ارتباطی ديگر



1 
مشروع ساختن نظام، 
  از راه عزاداری  

·        عزاداری در ایران و حتی جهان، سنتی دیرین دارد و ربط تعیین کننده ای به مشروعیت بخشیدن به تئوکراسی شیعی ندارد.

·        ما جامعه شناس درست و حسابی نداریم تا این چیزها را حداقل بطرز امپیریستی (تجربه گرائی) در مقیاس تمام اجتماعی، همه طبقاتی، تمام منطقه ای و یا حتی تمام ارضی تحلیل کند.


2
مشروع ساختن نظام، 
  از راه عزاداری  

·        گریه و ناله و زاری (تعزیه و عزاداری)  در ایران، حتی در زمان خواجه شیراز، یعنی قبل از رواج آیین تشیع در ایران، همراه همیشگی دعای نیمه شبی و سحرگاهی اعضای جامعه بوده است.
·        بهتر است نظری گذرا به دیوان خواجه بیندازیم که ایدئولوگ ارگانیک اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
·        تا ضمنا ببینیم که گریه و ناله و زاری به عنوان گشتاور تعیین کننده در تعزیه حاوی و حامل و حامی کدامین حوایج طبقات حاکمه برده دار و فئودال است؟


3
بیار می که چو حافظ هزار ام استظهار
به گریه سحری و نیاز نیمشبی است

·        معنی تحت اللفظی:
·        می بیاور که بسان حافظ به پشتگرمیِ گریه ی سحری و التماس  دعای نیمشبی هزاران بار محتاجم.

·        از همین بیت شعر خواجه، می توان به اهمیت گریه و تعزیه در جامعه برده داری و فئودالی پی برد:


4 
بیار می که چو حافظ هزار ام استظهار
به گریه سحری و نیاز نیمشبی است

·        خواجه در این بیت غزل، دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک می و گریه بسط و تعمیم می دهد.
·        می برای آن است که کارخانه ی خرد اعضای محتاج جامعه تخریب شود و بسان کودکی زار بزنند.
·        عزا گیرند. 


5
بیار می که چو حافظ هزار ام استظهار
به گریه سحری و نیاز نیمشبی است


·        خواجه ضمنا دیالک تیک ابزار و آماج را به شکل دیالک تیک گریه و برآورده سازی نیاز بسط و تعمیم می دهد.
·        این بدان معنی است که عزا و ناله و گریه و خودستیزی وسیله ای برای برآورده سازی حوایج خویش است.
·        این فونکسیون گریه در دیگر ابیات غزلیات خواجه از صراحت بیشتری گذرانده می شود:


6
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست

·        معنی تحت اللفظی:
·        گریه حافظ در دل تو مؤثر نیفتاد.

·        از دلسنگی تو در شگفتم.

·        گریه در این بیت غزل، وسیله ای برای ایجاد ترحم نسبت به خویش است.
·        فرد از طریق گریه، حریفی را به ترحم برمی انگیزد تا نیاز او را بر آورده سازد.
·        تعزیه قبل از اینکه برای طبقه حاکمه باشد، برای خود عزاداران جامعه است.


7
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست

·        گریه ـ چه بسا ـ پدیده ای خودپو ست و نه عمدی و آگاهانه و ارادی.
·        گریه دست خود آدم نیست.
·        گریه و ناله و زاری، فرمی از واکنش اعضای بی پناه جامعه است.
·        این واکنش می تواند در مقابل هر اوتوریته ای باشد.
·        کودک بطور طبیعی و خوپو در مقابل اوتوریته خواهر وبرادر بزرگتر ویا مادر و پدر با گریه واکنش نشان می دهد.

·        اعضای جامعه هم بسان کودکان در مقابل فردی، گروهی، طبقه ای، مأمور دولتی و یا در مقبره امامی و در درگاه خدائی گریه و ناله سر می دهند تا ترحم آنها را برانگیزند و ستم وارده کاهش یابد.

8

·        هدف و آماج آدمیان از گریه و ناله و تعزیه و خود آزاری به ترحم واداشتن قوای اجتماعی، طبیعی و ماورای طبیعی و یا الهی است.

·        گریه و ناله و زاری اعضای جامعه زیر شلاق شکنجه گر واکنشی طبیعی ـ انسانی و خودپو ست.
·        دست خود آنها که نیست.
·        خود ارگانیسم است که واکنش نشان می دهد.
·        وقتی کسی مشتی بر صخره ای می زند، دستش درد می گیرد.
·        دلیل این درد، واکنش خودپوی صخره بر مشت او ست:
·        صخره نیروی وارده بر خود را در دست مشت زن منعکس می کند.
·        یعنی بر مشت مشت زن، واکنش نشان می دهد.
·        انسان که سخت تر و سرسخت تر از صخره نیست.

·        بی پناهی که زیر زجر و آزار و شکنجه قرار دارد، جز گریه و ناله چه چاره دارد؟

·        همین مسئله در جامعه بشری هم مطرح است. 
·        طبقه حاکمه برده دار و فئودال، تعزیه را به عنوان تنها فرم واکنش به ستم وارده آموزش می دهد:
·        توده در مجالس و مساجد پس از شنیدن تئوری (مواعظ)، مرثیه می شنوند تا تعزیه را، گریه و ناله و زاری را تمرین کنند.


9
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست

·        توده در اثر این آموزش و تمرین تعزیه، کودک واره می شود.
·        سلب سوبژکتیویته می شود.

·        سلب آدمیت می شود.

·        در نتیجه، تنها واکنشی که نسبت به معضلات و مشکلات جامعه می شناسد، ناله و گریه است.

·        جوانان اروپائی که با دختران آواره ایرانی ازدواج کرده اند و یا با آنها رابطه دوستی دارند، شکوه از این دارند که به محض رویاروئی با مسئله ای، کاسه چشمان شان از اشک لبریز می شود.
·        کارگران و مهندسان و حتی دکترهای مهاجر از ایران که در شرکت ها، مؤسسات و کارخانه های امپریالیستی مشغول کار اند، در مقابل هر زورگوئی کارفرما، همین واکنش کودکان و زنان و دختران ایرانی را از خود نشان می دهند.

·        دست خود اینها نیست.

·        آموزش و تمرین برنامه ریزی شده ی تعزیه در روح و روان ایرانی ها عمیقا مؤثر افتاده است.

·        تبدیل این روانشناسی فئودالی ـ روحانی به روانشناسی بورژوائی کار فوق العاده دشواری خواهد بود، چه رسد به جایگزینی آن با سوبژکتیویته پرولتری.



ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر