میم نون
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری
·
لومپن پرولتریزاسیون جامعه و قبل
از همه تبدیل اکثریت قریب به اتفاق اعضای جامعه به گدای آشکار و نهان، تکخال ایده
ئولوژیکی فئودالیسم واپسین برای میخکوب کردن جامعه در مرحله فئودالی توسعه اش و
پایان تاریخ اعلام کردن فئودالیسم بوده است.
·
یکی از دلایل جانسختی این نظام فرسوده
و فرتوت هم باید در همین تکخال ایده ئولوژیکی آن باشد.
·
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی
نه تنها توسعه نیروهای مولده را ترمز می کند، بلکه با جنگ های لاینقطع میان خوانین
و سلاطین خرفت و خر و خونریز و خردستیز، به تخریب بی بند نیروهای مولده می پردازد
و جامعه بشری را حتی به عقب می راند.
·
ایده ئولوژی فئودالی، با لومپن
پرولتریزاسیون جامعه، با تأیید، تقویت و حتی تجلیل از گدائی و گدایان آشکار و نهان
با تیر واحدی چندین مبارزاتی ـ طبقاتی نشان می زند:
1
سرو را هیچ نیست
و همه وقتی تازه است
و این است، صفت آزادگان.
·
ایده ئولوژی فئودالی با تجلیل از
گدائی و گدایان، با سرو آزاد جا زدن جماعت انگل، قبل از همه دست به چپنمائی می زند
و محبوبیت توده ای کسب می کند.
·
به همین دلیل خیلی از خر ها سعدی و
حافظ را طرفدار خلق تصور می کنند.
·
احسان و انفاق و خیرات و مبرات و خوان
یغما و تأسیس گداخانه و غیره به عنوان حمایت از همنوع و جامعه گرائی جا زده می
شود.
·
بدین طریق، هم تضادهای چرکین و
خونچکان جامعه فئودالی تعدیل می شوند، هم توده به مشتی گدای بی شخصیت و بی جسارت
مدنی مبدل می شود و هم برای جامعه فئودالی مشروعیت کسب می شود.
·
این روند و روال کماکان ادامه
دارد.
·
تفاوت جامعه بورژوائی واپسین با جامعه
فئودالی واپسین در توسعه و تکمیل لومپن پرولتریزاسیون جامعه است.
2
·
بورژوازی واپسین درست با همین تئوری
تبدیل توده های مولد و زحمتکش به گدا، هم تضادهای طبقاتی جامعه را تعدیل می کند،
هم دست به چپنمائی می زند و از «سرمایه داری اجتماعی»، از «جامعه رفاه»، از «کاپیتالیسم
اهلی و متمدن» و حتی از «سوسیالیسم» دم می
زند و ضمنا برای فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری مشروعیت سر هم بندی می
کند و ضمنا آن را بی شرمانه پایان تاریخ قلمداد می کند.
·
اینجا نیز تخریب جامعه به عنوان
حمایت از آن، به عنوان هومانیسم و همبستگی و سوسیالیسم جا زده می شود.
3
·
طبقه حاکمه در جمهوری اجامر،
جهیزیه یک میلیون دلاری بر توله های خود تعیین می کند و در خیابان اسکناسی در دست
پینه بسته سپوری می گذارد و ضمنا از احسان و انفاق و دستگیری اش از بینوایان فیلم برداری
می کند.
·
خود را بدین طریق و با این ترفند، حاتم
طائی جا می زند و ببرکت شهرت حاصل از آن، خرمن رأی خلایق را درو می کند و پست و
مقام و منبع غارت خود را توسعه می دهد و استحکام و دوام می بخشد.
·
ضمنا توده های مولد و زحمتکش را به
خیل گدایان مبدل می سازد.
·
تا وقتی کارد به استخوان شان رسید،
بسان مشتی گدای علیل و ذلیل با ترس و لرز پلاکارد بلند کنند که «ما گرسنه ایم.»
4
·
فرق بورژوازی واپسین با فئودالیسم واپسین
این است که جامعه را فقط به گداخانه تبدیل نمی کند.
·
بلکه به جنده خانه (جنده نر و جنده
ماده)، به لاشخورخانه، به قلدر خانه تبدیل می کند.
·
با لومپن پرولتریزاسیون جامعه، فاتحه
بلند بالائی بر اجتماعیت و یا همبودیت جامعه خوانده می شود.
·
جامعه از درون می پوسد.
5
·
ایده ئولوژی فئودالی واپسین از
تئوری تبدیل جامعه به گداخانه، حربه ایده ئولوژیکی ضد بورژوائی تشکیل می دهد و به
بی اعتبار سازی بورژوازی انقلابی در حال تشکیل در جامعه فئودالی می پردازد.
·
این روی دیگر مدال چپنمائی اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی است:
·
ایده ئولوژی فئودالی با شعار حمایت
از بینوایان به جنگ سوبژکت تاریخ (بورژوازی در مرحله فئودالی توسعه جامعه) می رود.
·
آثار سعدی تجلیگاه هر دو روی این
مدال ایده ئولوژیکی فئودالیسم واپسین اند.
·
مراجعه کنید به تحلیل آثار سعدی در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
6
·
سعدی (و بعد حافظ) تبدیل جامعه به گداخانه و تقویت و تجلیل گدائی و
گدایان را هم تئوریزه می کند، هم تبلیغ می کند و هم به طبقه حاکمه و حتی به توده
مولد و زحمتکش، تحمیل می کند.
·
شعارهای ایده ئولوژیکی سعدی و حافظ
را باید از صراحت تئوریکی گذراند.
·
در غیر این صورت افتادن به دام ایده
ئولوژیکی نامرئی این غولان فئودالیسم پیش برنامه ریزی شده خواهد بود.
·
شعار های چپنمای سعدی و حافظ و
غیره را باید در پرتو این تئوری تبدیل جامعه به گداخانه درک و تفسر کرد.
7
فریدریش آلبرت لانگه (1828 ـ 1875)
فیلسوف آلمانی
(نئوکانتیانیست،
ماتریالیسم ستیز)
پداگوگ و سوسیالیست
آثار:
رابطه تربیت با جهان بینی حاکم در اعصار مختلف (1855)
اهمیت کارگر در حال و آینده (1865)
تاریخ ماتریالیسم و انتقاد از اهیمت آن در حال حاضر (1866)
·
ما در سرمایه داری واپسین نیز شاهد
همین ترفند ایده ئولوژیکی بوده ایم.
·
یکی از سعدی های سرمایه داری واپسین،
فریدریش البرت لانگه در آلمان بوده است.
·
او هم بسان سعدی تئوری تبدیل جامعه
سرمایه داری واپسین به گداخانه را توسعه داده و تبلیغ کرده است.
·
جوامع اصلی سرمایه داری در اروپا
عملا گداخانه اند.
·
تفاوت سرمایه داری واپسین با فئودالیسم
واپسین در تکمیل ترفند دستگیری از گدایان است.
·
حاتم طائی در جوامع بورژوائی واپسین
از قالب (فرم) شخصی و فردی خود برون آمده
است و فرم دولتی و مؤسسه ای به خود گرفته است.
·
اداره کمک های بیکاری
·
اداره کمک های اجتماعی
·
خیریه ها (اشتیفتونگ)
·
و الی آخر
·
سؤال این است که تئوری تبدیل جامعه
به گداخانه توسط سعدی و حافظ و غیره چگونه تبلیغ می شود؟
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفایده ئولوژی فئودالی، با لومپن پرولتریزاسیون جامعه، با تأیید، تقویت و حتی تجلیل از گدائی و گدایان آشکار و نهان با تیر واحدی چندین نشان مبارزاتی ـ طبقاتی می زند: