میم نون
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری
·       
سؤال این بود که چرا و به چه دلیل،
سعدی و حافظ به تجلیل از طبقه حاکمه و لومپن پرولتاریا می پردازند و به تحقیر توده
های مولد و زحمتکش کمر می بندند؟
1
هر یکی از درختان را دخلی معین است، به وقتی معلوم
  گهی تازه اند و
گاه پژمرده.
  سرو را هیچ نیست 
و همه وقتی تازه است 
و این است، صفت آزادگان.
·       
قاعده علمی در شناخت چیزها، پدیده
ها، سیستم ها و روندهای هستی طبیعی، اجتماعی و فکری، شناخت ساده از طریق شناخت مرکب
(بغرنج) است:
الف
·       
مثلا شناخت مفهوم (واژه) از طریق شناخت
حکم (جمله) است.
·       
درست به همین دلیل برای شناخت مثلا
مفهوم رعیت از دید سعدی، باید به دنبال احکامی (جملاتی، ابیاتی) در آثار سعدی گشت
که حاوی مفهوم (واژه) رعیت باشند.
ب
·       
برای شناخت میمون قاعدتا باید
میمون تکامل یافته را، یعنی انسان را شناخت.
·       
با شناخت انسان، شناخت میمون سهل
تر، سریع تر، دقیق تر، عمیق تر و همه جانبه تر می گردد.
پ
·       
در پرتو شناخت انسان بالغ، بهتر می
توان نوزاد را و کودک را شناخت.
ت
·       
مارکس در اثر شناخت کاپیتالیسم است
که به شناخت فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی، برده داری و کمونیسم آغازین نایل
آمده است.
·       
در اثر شناخت کاپیتالیسم است که مارکس
به توسعه تز «درک ماتریالیستی تاریخ» نایل امده است.
·       
یعنی با شناخت فرماسیون اجتماعی ـ
اقتصادی متکامل و بغرنج به شناخت فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی ساده نایل آمده
است.
2
هر یکی از درختان را دخلی معین است، به وقتی معلوم
  گهی تازه اند و
گاه پژمرده.
  سرو را هیچ نیست 
و همه وقتی تازه است 
و این است، صفت آزادگان.
·       
برای کشف دلیل سعدی و حافظ در
رابطه با آزاد و آزاده قلمداد کردن سرو و لومپن پرولتاریا باید لومپن پرولتاریای
حی و حاضر را زیر ذره بین بررسی قرار داد.
·       
سرو های معاصر چیستند؟
·       
عناصر متشکله لومپن پرولتاریا چه
نام دارند؟  
3
  سرو را هیچ نیست 
و همه وقتی تازه است 
و این است، صفت آزادگان.
·       
لومپن پرولتاریا امروز در عالی
ترین پله فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری، یعنی در امپریالیسم، در مقایسه
با لومپن پرولتاریای قرون وسطی فئودالی، بلحاظ کمی و کیفی رشد عجیبی کرده است:
·       
یعنی هم تعداد لتیه های لومپن
پرولتاریا افزایش یافته است و هم کیفیت و فونکسیون و نفوذ هر کدام از آنها.
4
  سرو را هیچ نیست 
و همه وقتی تازه است 
و این است، صفت آزادگان.
·       
عناصر لومپن پرولتاریا در زمان
سعدی احتمالا به شرح زیر بوده اند: 
·       
دراویش (گداها)
·       
دزد ها
·       
رهزن ها
·       
قمار بازها
·       
ولگرد ها
·       
لات ها
·       
لوطی ها
·       
عیار ها
·       
جنده ها
·       
جاکش ها
·       
و غیره
5
  سرو را هیچ نیست 
و همه وقتی تازه است 
و این است، صفت آزادگان.
·       
سعدی نسبت به همه اینها موضع واحد
ندارد.
·       
یکی از کلید های حل معما شاید همین
جا باشد:
6
گدایان
اثری از کمال الملک
گلستان
ده درویش در گلیمی بخسبند 
و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
نیم نانی گر خورد، مرد خدای
بذل درویشان کند، نیم دگر
ملک اقلیمی بگیرد پادشاه،
همچنان در بند اقلیمی دگر 
·       
سعدی در این حکایت دراویش را مرد
خدا می نامد و به دلیل قناعت و ریاضت برتر از سلاطین و خوانین محسوب می دارد.
7
·       
اما همین سعدی، نه تنها اعدام رهزن
ها را توجیه تئوریکی می کند، بلکه حتی اعدام کودکان و زنان رهزن ها را واجب می
داند:
·       
سعدی در گلستان حکایتی راجع به
رهزنان دارد که در کوه صعب العبوری زندگی می کنند:
شبانگاهی که دزدان باز آمدند، سفر کره و غارت آورده 
و سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند، 
نخستین دشمنی که در سر ایشان تاختن آورد، خواب بود.
چند پاسی از شب در گذشت.
مردان دلاور از کمین بدر جستند 
و 
دست یگان یگان بر کتف بستند 
و 
بامدادان به درگاه ملک حاضر آوردند.
همه را کشتن فرمود، 
اتفاقا در آن میان جوانی بود 
که میوه عنفوان شبابش نو رسیده و سبزه گلستان عذارش نو
دمیده.
یکی از وزرا پای تخت ملک را بوسه داد و روی شفاعت بر زمین
نهاد 
و گفت:
«این پسر هنوز از باغ زندگانی بر نخورد ست و از ریعان (شکوفانی)
جوانی تمتع نیافته.
توقع به کرم اخلاق خداوندی همی باشد
 که به بخشیدن خون
او بر بنده منت نهد.»
ملک روی از این سخن در هم آورد و موافق رأی بلندش نیامد و
گفت:
«پرتو نیکان نگیرد، هر که بنیادش بد است    
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.
نسل فساد اینان، 
منقطع کردن اولی تر است 
و بیخ تبار ایشان 
بر آوردن، 
که آتش کشتن و اخگر گذاشتن 
و 
افعی کشتن و بچه نگاه داشتن، 
کار خردمندان نیست. »
این بگفت 
و 
طایفه ای از ندمای ملک با وی بشفاعت یار شدند 
تا ملک از سر آزار او در گذشت و گفت:
« اگرچه مصلحت ندیدم. » 
فی الجمله، پسر را به ناز و نعمت برآوردند و استاد ادیب را
به تربیت او نصب کردند،
 تا حسن خطاب و رد
جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند
 و در نظر همگان
پسند آمد.
باری، وزیر از شمایل او در حضرت ملک شمه ای همی گفت 
که تربیت عاقلان در او اثر کرده است و جهل قدیم از جبلت او
بدر برده.
ملک را ز این سخن، تبسم آمد و گفت:
«عاقبت گرگ زاده، گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود.»
سالی دو بر این بر آمد.
طایفه اوباش محلت در او پیوستند و عقد مرافقت بستند 
تا به وقت فرصت، 
وزیر و هر دو پسرش را بکشت
 و نعمتی بی قیاس
برداشت 
و در مغاره دزدان به جای پدر نشست و عاصی شد.
ملک دست تحسربه دندان گزیدن گرفت و گفت:
«شمشیر نیک، از آهن بد، چون کند کسی؟
ناکس به تربیت نشود، ای حکیم، کس
باران که در لطافت طبعش دریغ نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس.»
·       
سعدی در این حکایت،  تئوری فاشیستی بنیاد
نیک و بد را توسعه می دهد.
·       
در فلسفه تاریخ (تئوری اجتماعی) سعدی
حتی کودکان راهزنان و دزدان را باید در جا اعدام کرد.
·       
این همان تئوری فاشیستی است که روح
الله و سید علی و کوسه و موسوی و غیره بدان ـ مو به مو ـ جامه عمل پوشانده اند و
خاوران نتیجه مادیت یابی این تئوری است.
8
·       
اما همین سعدی در هر دو اثر اصلی
اش بابی را به دراویش (گدایان) اختصاص می دهد و حافظ هندوانه های کت و کلفت زیر
بغل درویشان می چپاند.
·       
چرا دراویش ـ ریاکارنه ـ سرو آزاد محسوب
می شوند و دزدان و رهزنان از خرد تا کلان ـ بی رحمانه ـ بر دار می شوند؟ 
·       
چه نتیجه ای از این دو برخورد
متضاد به به عناصر متفاوت لومپن پرولتاریا می توان گرفت؟  
ادامه دارد.




ویرایش:
پاسخحذفیعنی هم تعداد لایه های لومپن پرولتاریا افزایش یافته است و هم کیفیت و فونکسیون و نفوذ هر کدام از آنها.