۱۳۹۵ مهر ۷, چهارشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (461)


فصل بیستم
توسعه علوم طبیعی و فلسفه بورژوائی واپسین:
فیزیک، بیولوژی، روانشناسی
جان ارپن بک
اولریش روزه برگ
برگردان شین میم شین

پیشکش به 


هوشنگ قربان نژاد

بخش اول
واکنش فلسفه بورژوائی واپسین به توسعه علوم طبیعی
(فیزیک، بیولوژی، پسیکولوژی)
ادامه

16
·        توهمات بورژوائی آغازین، مبنی بر اینکه پیشرفت علمی و جامه عمل فنی پوشاندن بدان، بالضروره (جبرا) به پیشرفت اجتماعی منجر خواهد شد، با توجه به قوای مخرب غیر قابل انکار در زمینه ی خطرات فعلی و آتی مسابقه تسلیحاتی و مجموعه معضلات مربوط به رابطه انسان با طبیعت (منابع، تغذیه، محیط زیست) بر باد رفته اند.   

17
·        هم آنتی ساینتیسم (علمگرائی ستیزی) ایراسیونالیستی فلسفه حیات و هم توجیه پوزیتیویستی ساینتیسم (علمگرائی)، هر دو  به زرادخانه ایده ئولوژی بورژوازی معاصر تعلق دارند.
·        بدین طریق تلاش به عمل می آید تا افکار عمومی از ابعاد اجتماعی پیشرفت علمی ـ فنی منحرف شوند.

18
·        علم را فقط در وحدت با مهم ترین جنبه های نظری مربوطه می توان فهمید. 

19
·        در تلاش های فلسفی راجع به توسعه علم، حداقل باید جنبه های زیرین علم را در نظر گرفت: 

الف
·        علم به مثابه نیروی مولد را   

ب

·        علم به مثابه نیروی فرهنگی را 

پ
·        علم به مثابه نیروی اجتماعی و یا به مثابه نیروی انسانی را 

20
·        علم نیروی مولد است.
·        برای اینکه آن سهم معینی به تولید نعمات مادی ادا می کند. 

21
·        علم نیروی فرهنگی است.
·        برای اینکه آن سهم معینی به گنجینه معارف جهانی ادا می کند. 

22
·        علم نیروی اجتماعی و یا نیروی انسانی است.
·        برای اینکه آن سهم معینی به کسب آزادی  جامعه و یا به کسب آزادی تک تک اعضای جامعه ادا می کند و با برقراری پیوند میان فاکتورهای (عوامل) اجتماعی، حیاتی و روانی به توسعه شخصیت اعضای جامعه مدد می رساند.    

23
·        در حالیکه ماهیت تجزیه و تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی از توضیح اشتراط متقابل و تعین این جنبه های روند واحد تشکیل می یابد، فلسفه بورژوائی چه بسا علم را تا حد نیروی فرهنگی تقلیل می دهد.
·        این کرد و کار بویژه در بررسی تاریخی ـ ایده ای مسائل فلسفی مربوط به علوم طبیعی به چشم می خورد.   

24
·        در حین همین پژوهش خواهیم دید که سر فلسفه بورژوائی به طرز دم افزونی به سنگ سرحدات خاصش می خورد و نمی تواند از آن سرحدات پا فراتر نهد.
·        برای اینکه پیش شرط پا فراتر نهادن از سرحدات خویش، دور انداختن خود فلسفیدن بورژوائی است. 

25
·        توسعه علمی و فنی در امپریالیسم، واکنشی بر مطالبات سوسیالیسم واقعا موجود است که به نوبه خود، سوسیالیسم را هم به مصاف می طلبد.
·        به همان سان نیز بازتاب های فلسفی ـ جهان بینانه این توسعه علمی و فنی در چارچوب تفکر بورژوائی، همواره چالشی با جهان بینی علمی طبقه کارگر است.

26
·        در این کارزار دم به دم شدت یابنده، بطور فزاینده ای تاریخ (به انضممام تاریخ فلسفه و تاریخ علم) نیز به میدان کشیده می شود.
·        از این میدان کارزار نمی توان بدون رجعت درخور به موضوع فلسفه بیرون رفت.     

27
·        در کلیه مصاف های مهم فلسفه بورژوائی با علوم طبیعی، مجموعه تاریخ مربوط به رابطه فلسفه با علوم دیگر تا حد معینی حی و حاضر بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر