فصل پانزدهم
روانکاوی
پروفسور دکتر
کارل هاینتس بروان
برگردان شین
میم شین
پیشکش به
هوشنگ تیزابی
(۱۳۲۲ ـ ۱۳۵۳ )
مؤلف «نقدی بر فرویدیسم»
بخش سوم
نئو ـ روانکاوی
فرویدومارکسیسم
توسعه روانکاوی در حال حاضر
ادامه
تالکوت پارسونس (1902 ـ 1979)
جامعه شناس امریکائی
تئوریسین سرشناس (1945 ـ 1960)
تئوری های او:
تئوری عمل وولونتاریستی (اراده گرایی)
فونکسیونالیسم ساختاری
سیستم، اوولوسیون، شرایط انسانی
·
در این مبحث، نقش مهمی به پارسونس
محول می شود.
·
برای اینکه او در سال های 50 قرن
بیستم در ایالات متحده امریکا می کوشد تا استنباطات روانکاوی را با سیستمتئوری
ساختار ـ فونکسیونال خود همپیوندی (اینتگراسیون) بخشد.
1
·
پارسونس می نویسد:
الف
·
«به
نظر من روانکاوی اولین و تاکنون، تنها تحلیل تئوریکی از شخصیت انسانی است که می
توان آن را به مثابه سیستم،بلحاظ ماهیت و فونکسیون (طرز کار)، در مقایسه با تئوری
سوسیولوژیکی، با مدل تنظیمگشته در چارچوب سیستم روابط اجتماعی و انسانی در رابطه
قرار داد.
ب
·
روانکاوی می تواند نقاط اصلی لازم
برای توضیح مناسب انگیزش انسان ها به طرز رفتار معین را در هر سیستم معین عرضه
دارد که هم شامل طرزرفتار تطبیقی، هم شامل طرز رفتار غیرتطبیقی و هم شامل روباط
سوسیولوژیکی فی مابین می شود..»
·
(پارسونس،
«کمک های روانکاوی به علوم اجتماعی» در اثر ولر تحت عنوان «جامعه شناسی و
روانکاوی»، همانجا، ص 96)
2
·
پارسونس ضمنا به مسئله زیر می
پردازد:
·
هنجار های اجتماعی چگونه به واسطه
فرامن زیگموند فروید به تنظیمگر عمل فردی اعضای جامعه بدل می شوند؟
3
·
پارسونس به دلیل علاقه سوسیولوژیکی
اش می کوشد تا استنباطات ایندیویدوئالیستی زیگموند فروید را به کمک تئوری اینتر
اکسیون خود نفی کند.
4
·
بنظر پارسونس اینتر اکسیون اجتماعی
واسطه میان ارزش های فرهنگی و سمتگیری های ارزشی درونی افراد است.
5
·
پارسونس در درک خود از روند
سوسیالیزاسیون (اجتماعی گشتن)، نقش مرکزی پدر و همراه با آن، عقده اودیپوس فروید
را برسمیت می شناسد.
·
او اما از نقطه نظر زیر با نظرات
فروید مخالفت دارد:
·
پارسونس ساختار غریزی بطور ژنه
تیکی تثبت شده فروید را قبول ندارد.
·
در عوض آن، به ظرفیت تخصص نیافته و
انعطاف مند (پلاستیکی) انرژی، ایمان دارد و برای آن جایگاهی نازل تر از «آن» و
«ناخود آگاه» فروید قایل می شود.
·
(پارسونس،
«ساختار اجتماعی و جامعه»، 1968، بخش اول)
6
·
بلحاظ نظری ـ انتزاعی می توان از
دوئالیسم فرد و جامعه در نظرات پارسونس سخن گفت.
7
·
اما در بررسی های پارسونس راجع به
جنایت و خشونت و بویژه فرهنگ جوانان، می توان شاهد گرایش روشن او به تفسیر
روانکاوانه ی آنتاگونیسم های اجتماعی گشت و از پسیکولوژیزاسیون آنتاگونیسم های
اجتماعی دم زد.
8
·
پارسونس فعالیت های اجتماعی ـ
انتقادی جوانان ایالات متحده امریکا را به شرح زیر توضیح می دهد:
·
«محکوم
کردن وضع اجتماعی فعلی توسط جوانان را می توان به مثابه موضعی در نوع مبارزه
فهمید که راه را برای تعریف مسئولیت
مقدماتی در قبول بلاواسطه اش هموار می سازد.»
·
(همانجا،
ص 226)
9
·
با این جمعبندی پارسونس از
سوسیالیزاسیون (اجتماعی گشتن) افراد به مثابه همرنگ سازی کورکورانه خود با مناسبات
حاکمیت و قدرت موجود، دوباره روانکاوی به گشتاوری از سوسیال ـ تکنولوژی، تحت شرایط
بحران عمومی سرمایه داری بدل می شود.
·
به همان سان که در آثار خیلی از
نمایندگان نئو ـ روانکاوی بدل شده است.
10
·
از اواسط سال های 60 قرن بیستم،
استنباطات پارسونس با تأخیراتی هم در بریتانیای کبیر، هم در آلمان و هم بخشا در
اطریش برای خود جا باز می کنند و در همان دوره، نقش تعیین کننده ای در سوسیالیزاسیونپژوهی
بازی می کنند.»
·
(گوتشالک،
«سوسیالیزاسیونپژوهی»، 1971)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر