تحلیلی از
شین میم شین
وجد
عمومی بستر کاملی برای هنرهای متعهد نیست
اما
اگر در بستر عمومی، وجد و رضایت وجود داشته باشد،
هنرهای
دیگر به رشد می رسند
هنرهایی
که به طعم عام تلخ اند
وجد
یعنی خوشی، شوق، ذوق، شیفتگی
·       
معنی تحت اللفظی:
·       
شادی عمومی بستر کاملی برای رشد
هنرهای متعهد نیست.
·       
اما اگر در بستر عمومی، شادی و
رضایت وجود داشته باشد، هنرهای دیگر رشد می کنند.
·       
هنرهائی که طعم عام شان، تلخ است.
·       
کشف منظور مسعود کیمیائی از این پرت
و پلا دشوار است.
·       
ولی تلاش  و تقلا برای کشف من ـ زور او بی ضرر و ضرور است.
1
وجد
عمومی بستر کاملی برای هنرهای متعهد نیست
·       
شاید منظور مسعود کیمیائی این باشد
که اگر همه اعضای جامعه، شاد و شنگول باشند، حتما نباید هنرهای متعد رشد کنند.
·       
چرا و به چه دلیل؟
·       
رشد هنر های متعهد کذائی، چه ربطی
به غم و شادی اعضای جامعه دارد؟
2
·       
هنر فرمی از شعور اجتماعی هر جامعه
است.
·       
هنر مثل دیگر فرم های شعور اجتماعی،
فرم است و فرم می ماند.
·       
مثل قابلمه است و قابلمه می ماند.
·       
تعیین کننده، محتوای ایده ئولوژیکی
فرم هنر و قابلمه است.
·       
در فرم هنر، شاتوبریان مرتجع، گردش
ابرها ها و خیزش رنگین کمان ها را تبیین می دارد.
·       
در همان فرم هنر، آرتور ریمبا ـ
شاعر کمون پاریس ـ خیزش پرولتاریای پاریس را و تشکیل اولین حکومت شوراها را جشن می
گیرد.
·       
تعیین کننده، محتوای ایده ئولوژیکی
هنر و آثار هنری است.
3
·       
ضمنا در جامعه طبقاتی نمی تواند وجد
عمومی حاکم باشد.
·       
رضایت طبقه حاکمه ـ در تحلیل نهائی
ـ به دلیل سلب رضایت از توده است.
·       
فرق هم نمی کند که توده از
ترفندهای طبقاتی طبقه حاکمه سر در بیاورد و به خیابان رود و شعار تحول دهد و یا در
خانه بنشیند و سکوت کند.
4
·       
 علاوه بر این، وجد عمومی
ربطی به محتوای ایده ئولوژیکی آثار هنری ندارد.
·       
وجد عمومی که نمی تواند معیار قرار
داده شود.
·       
سؤال این است که چرا مسعود کیمیائی
با  مفاهیم تقل و لق روانشناسی «می اندیشد»
 و از وجد عمومی معیار می سازد؟
5
وجد
عمومی بستر کاملی برای هنرهای متعهد نیست
اما
اگر در بستر عمومی، وجد و رضایت وجود داشته باشد،
هنرهای
دیگر به رشد می رسند
هنرهایی
که به طعم عام تلخ اند
·       
اگر همه اعضای جامعه، شاد و شنگول
باشند، حتما نباید هنرهای متعد رشد کنند.
·       
اما اگر در جامعه (بستر عمومی) وجد
و رضایت وجود داشته باشد، نه هنرهای متعهد، بلکه هنرهای غیرمتعهد رشد می کنند.
·       
هنرهای غیرمتعهد اما در مذاق عام،
مزه تلخ دارند.
·       
این پرت و پلای پر هارت و پورت مسعود
کیمیائی به چه معنی است؟
6
وجد
عمومی بستر کاملی برای هنرهای متعهد نیست
اما
اگر در بستر عمومی، وجد و رضایت وجود داشته باشد،
هنرهای
دیگر به رشد می رسند
هنرهایی
که به طعم عام تلخ اند
·       
این بدان معنی است که از دید مسعود
کیمیائی، هنرهای متعهد، در جامعه تلخ رشد می کنند.
·       
هر جهنمی، هنرستانی است.
·       
به همین دلیل در این سی و اندی سال
اخیر، که جامعه ایران به جهنم شریران بدل شده، ایران به هنرستان جهان استحاله
یافته است.
·       
بشریت، مات و مبهوت از ظهور
هنرمندان قوی هیکل از دیار عه «هورا» و عا «شورا» ست.
·       
چه نقاش های اعجوبه ای که در
حصر  و حصار ایران «به رشد نمی رسند» و چه
تابلوهائی نمی کشند که موزه های هنری جهان برای خرید آنها از روی جنازه همدیگر می
گذرند.
7
وجد
عمومی بستر کاملی برای هنرهای متعهد نیست
اما
اگر در بستر عمومی، وجد و رضایت وجود داشته باشد،
هنرهای
دیگر به رشد می رسند
هنرهایی
که به طعم عام تلخ اند
·       
اما اگر خدا ناکرده، جامعه شیرین
باشد، قحط هنرهای متعهد خواهد بود.
·       
فقط هنرهای دیگر در جامعه شاد و شنگول
«به رشد خواهند رسید.» 
·       
به همین دلیل در جامعه تلخ ایران،
فقط هنر متعهد تولید می شود و نه هنرهای غیرمتعهد.
·       
پس چه بهتر که جهنم ایران، جهنم
بماند و باغ و بستان درختان هنر متعهد.
8
وجد
عمومی بستر کاملی برای هنرهای متعهد نیست
اما
اگر در بستر عمومی، وجد و رضایت وجود داشته باشد،
هنرهای
دیگر به رشد می رسند
هنرهایی
که به طعم عام تلخ اند
·       
کشف مهم  مسعود کیمیائی اما این است که هنرهای دیگر، یعنی
هنرهای غیرمتعهد، «به طعم عام، تلخ اند.» 
·       
هنر جامعه ی شیرین، به مذاق اعضای اکثریت
جامعه، نه شیرین بلکه زقوم است.
·       
پارادوکس کیمیا هم همین است:
·       
در بهشت برین، در جامعه شاد و
شنگول، درختان هنری  زقوم می رویند و در
جهنم، یعنی در جامعه تلخ، درختان هنری  «به
طعم عام، شیرین اند.»  
9
·       
دلیل این پرت و پلاهای مسعود
کیمیائی در متد فکری او ست:
·       
مسعود کیمیائی با متد پسیکولوژیستی
«می اندیشد.»
·       
به همین دلیل،  مفاهیم او پسیکولوژیکی اند:
·       
شادی و رضایت و تلخی و شیرینی و
غیره اند.
·       
با پسیکولوژیسم اما نمی توان به توضیح
علمی مسائل جامعه و انسان نایل آمد.
·       
فقط می توان کلاه ایده ئولوژیکی گشادی
سر خود و امثال خود گذاشت.  
ادامه دارد.




هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر