ای مرز پر گهر
فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین
آه
دیگر
خیالم از همه سو راحت است
از
فرط شادمانی
رفتم
کنار پنجره، با اشتیاق،
ششصد و هفتاد و هشت بار
هوا
را
که
از غبار پهن و بوی خاکروبه و ادرار،
منقبض
شده بود
درون
سینه فرو دادم
و
زیر ششصد و هفتاد و هشت قبض بدهکاری
و
روی ششصد و هفتاد و هشت تقاضای کار، نوشتم:
«فروغ
فرخ زاد»
·
معنی تحت اللفظی:
·
آه، دیگر غمی ندارم.
·
از فرط شادمانی، رفتم کنار پنجره و
با اشتیاق تام و تمام، هوائی را که از ترکیب ذرات بویناک پهن و خاکروبه و ادار
منقبض شده بود، 678 بار تنفس کردم و 678 قبض بدهکاری و تقاضای کار را با نوشتن
نامم امضا کردم.
·
فروغ در این بند شعر سرشته به طعنه
و طنز، جامعه را به نقد ریشه ای و رادیکال می کشد:
1
هوا
را
که
از غبار پهن و بوی خاکروبه و ادرار،
منقبض
شده بود
درون
سینه فرو دادم
·
فروغ ـ قبل از همه ـ از وضع وخیم
محیط زیست پرده بر می دارد:
·
از آلودگی هوا به ذرات پهن و
خاکروبه و ادار (گاز سمی امونیاک) پرده بر می دارد.
·
این انتقاد فروغ کماکان اکتوئل
است.
·
اکنون وضع آلودگی هوا صدها بار
بدتر از زمان فروغ است.
·
یکی از دلایل سقوط فکری و بیماری
روحی و روانی اعضای جامعه تنفس گازهای سمی است.
2
و
زیر ششصد و هفتاد و هشت قبض بدهکاری
نوشتم:
«فروغ
فرخ زاد»
·
فروغ ثانیا از بدهکاری اعضای جامعه
پرده برمی دارد که یکی از نتایج فقر عمومی است که خود نتیجه سطح توسعه نازل
نیروهای مولده است.
·
تیز هوشی فروغ از ذکر ضمنی علت
بدهکاری اعضای جامعه است:
3
و
روی ششصد و هفتاد و هشت تقاضای کار،
نوشتم:
«فروغ
فرخ زاد»
·
علت اصلی فقر عمومی و بدهکاری
اعضای جامعه بیکاری است.
·
بیکاری علت بدهکاری است.
·
می توان گفت که فروغ دیالک تیک علت
و معلول را به شکل دیالک تیک بیکاری و بدهکاری بسط و تعمیم می دهد.
·
هر علتی در زنجیر علی، به نوبه خود
معلولی است:
·
بیکاری هم بدون علت و بدون دلیل
نیست.
·
تنبل نامیدن اعضای جامعه و ماستمالی
سوبژکتیو بیکاری به مثابه معلول تنبلی، از سر تا پا ابلهانه و عوامفریبانه است.
·
قضیه درست بر عکس آن است که
ابراهیم گلستان به نیابت از فروغ، ادعا می کند:
فیلم
خشت و آینه
نشان
می دهد که چگونه هر یک از این قشرها و طبقات
به
کمک منطقی که از خودپرستی ، راحت طلبی ، ترس و تنبلی مایه می گیرد ،
از
قبول آن مسئولیت شانه خالی می کنند.
·
خودپرست و راحت طلب و ترسو و تنبل
اقلیت انگل است، اعضای طبقه حاکمه اند و نه توده های مولد و زحمتکش که حتی فرصت
خاراندن سر ندارند.
4
و
روی ششصد و هفتاد و هشت تقاضای کار،
نوشتم:
«فروغ
فرخ زاد»
·
بیکاری معلول سطح توسعه نازل
نیروهای مولده است و نه معلول تنبلی و ترس و خودخواهی و غیره.
·
سطح توسعه نازل نیروهای مولده نیز
نتیجه مناسبات تولیدی فئودالی است که قید و بندی بر دست و پای نیروهای مولده است.
·
سدی در برابر توسعه نیروهای مولده
است.
·
ضرورت انقلاب بورژوائی و لغو
مناسبات تولیدی فئودالی به همین دلیل است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر