ای مرز پر گهر
فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین
من
می توانم از فردا
در
پستوی مغازه ی خاچیک
بعد
از فرو کشیدن چندین نفس، ز چند گرم جنس دست اول خالص
و
صرف چند بادیه پپسی کولای ناخالص
و
پخش چند «یاحق» و «یاهو» و «وغ وغ» و «هوهو»
رسما
ً به مجمع فضلای فکور و فضله های فاضل روشنفکر
و
پیروان مکتب «داخ داخ ـ تاراخ تاراخ» بپیوندم
و
طرح اولین رمان بزرگم را که در حوالی سنه ی یکهزار و ششصد و هفتاد و هشت شمسی
تبریزی
رسماً به زیر دستگاه تهیدست چاپ خواهد رفت
بر
هر دو پشت ششصد و هفتاد و هشت پاکت اشنوی
اصل ویژه بریزم
1
«صرف
چند بادیه پپسی کولای ناخالص»
·
فروغ، پس از اشاره به شرط اول «پیوستن
رسمی به مجمع فضلای فکور و فضله های فاضل روشنفکر» («فرو کشیدن چندین نفس، از چند گرم
جنس دست اول خالص» در «پستوی مغازه ی خاچیک») به شرط دوم می رسد:
2
«صرف
چند بادیه پپسی کولای ناخالص»
بادیه
یعنی کاسه مسی
·
این مفهوم فروغ هم بلحاظ فرم فرمولبندی
طنز آمیز است و هم بلحاظ محتوا.
·
مفهوم صرف پپسی در چند «بادیه»، خواننده
قرن بیستم را به اعماق قرون وسطی پرتاب می کند:
الف
·
پپسی به مثابه محتوای (مظروف) مورد نظر، نوشابه ای مدرن است.
ب
·
این نوشابه (محتوا، مظروف) مدرن اما در فرم (ظرف) متغلق عهد عتیق یعنی در کاسه ای مسی نوشیده می
شود.
3
«صرف
چند بادیه پپسی کولای ناخالص»
·
فروغ برای تشدید طنز، دیالک تیک
فرم و محتوا را مانی پولیزه (دستکاری) می کند.
·
نتیجه این مانی پولیزاسیون دیالک
تیک فرم و محتوا این می شود که خواننده خیال می کند که فضلای فکور نه پپسی، بلکه آب
دوغ می نوشند.
·
چون فقط دهاتی جماعت پپسی کولا را
در کاسه می نوشند.
·
شهری جماعت اما آب و آب دوغ را در
کاسه می نوشند.
·
چه کاسه سفالی و چه کاسه مسی.
4
«
فرو کشیدن چندین نفس، از چند گرم جنس دست اول خالص»
«صرف
چند بادیه پپسی کولای ناخالص»
·
فروغ ضمنا برای نقد کالاهای
وارداتی از غرب امپریالیستی، دیالک تیک خالص و ناخالص را به شکل مواد مخدر خالص و
پپسی ناخالص بطرز رئالیستی بسط و تعمیم می دهد.
·
چرا بطرز رئالیستی؟
5
«
فرو کشیدن چندین نفس، از چند گرم جنس دست اول خالص»
«صرف
چند بادیه پپسی کولای ناخالص»
·
برای اینکه پپسی واقعا هم نوشابه
ای نا خالص است.
·
پپسی آبی است که مواد شیمیائی
متنوع به آن قاطی شده است:
·
اسید فسفریک و اسید سیتریک و اسید
کربنیک و مواد رنگی و غیره از آن جمله اند.
·
مواد مخدر هم چه بسا مخلوط به زباله
های همرنگ دیگر است.
·
به همین دلیل فروغ از سر طنز، از مفهوم
«جنس دست اول خالص» بهره برمی گیرد.
6
«پخش
چند «یاحق» و «یاهو» و «وغ وغ» و «هوهو»»
·
فروغ، اکنون به شرط سوم «پیوستن
رسمی به مجمع فضلای فکور و فضله های فاضل روشنفکر» اشاره می کند:
·
محمود دولت آبادی به هنگام ورود به
مجلس رسانه ای ـ انتخاباتی ـ تبلیغاتی باند میر حسین موسوی، در جنگ زرگری بر ضد دار
و دسته ی محمود احمدی نجات، به صدای بلند گفت:
·
«مسجد من کجا ست؟»
·
این شعار محمود دولت آبادی نیز از
جنس همین مفاهیم فروغ است.
·
این مفاهیم اما حاکی چیستند؟
7
«پخش
چند «یاحق» و «یاهو» و «وغ وغ» و «هوهو»»
·
این مفاهیم روی هم رفته مفاهیم عرفانی اند.
·
این مفاهیم ورد زبان دراویش بوده اند و کماکان هستند.
·
استعمال این مفاهیم حاکی از نفوذ عمیق عرفان در روشنفکران طبقه
حاکمه (و نه فقط طبقه حاکمه) است.
·
عرفان فرمی از ایراسیونالیسم (خردستیزی)
است.
·
استعمال این مفاهیم دال بر عقب ماندگی تهوع انگیز روشنفکران جامعه
ی دور افتاده از قافله تمدن و روشنگری است.
·
فروغ در این بند شعر، همین عقب
ماندگی روشنفکران طبقه حاکمه را و ضمنا عرفان خردستیز را به چالش می کشد.
8
«پیوستن
رسمی به مجمع فضلای فکور و فضله های فاضل روشنفکر
و
پیروان مکتب «داخ داخ ـ تاراخ تاراخ»»
·
انتقاد اجتماعی فروغ (احتمالا
انتقاد از خود او نیز) اکنون صراحت روشن کسب می کند:
الف
·
فروغ روشنفکران معتاد و میخوراه و پپسی
خواره طبقه حاکمه را ـ به طنز ـ فضلای
فکور می نامد.
·
فروغ بدین طریق میان مفاهیم «متفکر» و «فکور» فرق می گذارد.
·
متفکر در قاموس فروغ احتمالا به
معنی خوداندیش است.
·
متفکر کسی است که مغز اندیشنده در
کاسه سر دارد.
ب
«پیوستن
رسمی به مجمع فضلای فکور
·
فضلای فکور اما فاقد مغز اندیشنده
اند.
·
فضلای فکور بسان لاشخورهای اگزیستانسیالیستی
(نیچه و هایدگر و سارتر و کامو و شاملو و آل احمد و غیره) ادای متفکر بودن را در
می آورند.
·
ژست متفکر می گیرند.
·
عشوه و کرشمه متفکر را می ریزند.
·
اگر کسی به عکس های این اجامر نظر
اندازد، متوجه این فرم از عوامفریبی آنها می شود.
·
یکی از تفاوت ها و تضادهای اساسی فروغ
با این اجامر در همین جنبه است.
·
فروغ فردی خود اندیش است.
·
بحث در باره صحت و سقم افکار فروغ
نیست.
·
بحث بر سر لیاقت خود اندیشی است که
از جنس کیمیا ست که به قول برتولت برشت، نعمت و سعادت بزرگی است.
پ
«پیوستن
رسمی به مجمع فضله های فاضل روشنفکر
·
انتقاد فروغ در این مفهوم از
روشنفکران طبقه حاکمه تندتر و تیز تر می شود:
·
فروغ این جماعت را فضله می نامد.
·
فضله به معنی غایط و سرگین جانوران
است.
·
فضله ضمنا به معنی تفاله و زباله و
پسمانده طعام و غیره است.
·
فضله در هر صورت تحقیر واژه است.
·
از انتخاب این مفهوم می توان به
نفرت عمیق فروغ نسبت به این اجامر پی برد.
ت
«پیوستن
رسمی به مجمع فضله های فاضل روشنفکر
·
روشنفکران طبقه حاکمه از دید فروغ
زباله های فاضل اند.
·
واژه فاضل را فروغ به احتمال قوی
به معنی فضلفروش به کار می برد.
·
حالا که رسانه های انترنتی از قبیل
فیسبوک و غیره رواج وسیع یافته اند، می توان به رئالیستی بودن این قضاوت فروغ در
زمینه روشنفکران طبقه حاکمه «ایمان آورد.» (به قول خود فروغ)
·
این جماعت فاقد کمترین توان تفکر
اند.
·
در بهترین حالت، نشخوارگر اند.
·
آنهم از قضا، نشخوارگر زباله های
ملی و بین المللی اند.
ث
«پیوستن
رسمی به مجمع پیروان مکتب «داخ داخ ـ تاراخ تاراخ»»
·
فروغ با این مفهوم از ابتذال
روشنفکران طبقه حاکمه پرده برمی دارد.
·
برای درک محتوای این واژه ها به تجربه
نیاز است.
·
فروغ احتمالا در اشعار دیگرش مثال
های تجربی ـ واقعی معینی را ذکر کرده است
که این مفهوم نتیجه تجرید استه تیکی ـ هنری آنها ست.
9
«طرح
ریزی اولین رمان بزرگ»
«چاپ
رسمی آن»
«دستگاه
تهیدست چاپ»
«
طرح ریزی رمان بر هر دو پشت ششصد و هفتاد و هشت
پاکت اشنوی اصل ویژه»
·
فروغ در این بند شعر، رمان نویسی
مضحک این جماعت را به چالش طنز آمیز می کشد.
·
طعنه و طنز نهفته در مفهوم « طرح ریزی رمان بر هر دو پشت ششصد و
هفتاد و هشت پاکت اشنوی اصل ویژه» ، فوق العاده رئالیستی و زیبا
ست.
·
همسر سیاوش کسرائی، خاطراتی راجع
به شعرنگاری سیاوش به اجامر بی بی سی نقل کرده که دال بر دقت نظر فروغ اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر