ای مرز پر گهر
فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین
فاتح
شدم، بله فاتح شدم
اکنون
به شادمانی این فتح
در
پای آینه، با افتخار، ششصد و هفتاد و هشت
شمع نسیه می افروزم
و
می پرم به روی طاقچه تا ـ با اجازه ـ چند
کلامی
درباره
ی فواید قانونی حیات به عرض حضورتان برسانم
و
اولین کلنگ ساختمان رفیع زندگی ام را
همراه
با طنین کف زدنی پرشور
بر
فرق فرق خویش بکوبم
1
در
پای آینه،
با افتخار،
ششصد
و هفتاد و هشت شمع نسیه می افروزم
·
شاید، یکی از دلایل افروختن شمع در
پای آینه، انعکاس شمع روشن در آیینه، یعنی افتادن عکس شمع روشن در آینه و تکثیر آن
باشد.
·
ترفند بدی نیست.
·
فقر گاهی منجر به تفکر و ابتکار
عمل می شود.
·
احمد شاملو هم احتمالا تحت تأثیر
این شعر بی همتای فروغ، همین تکثیر به ترفند آینه را در شعری مطرح کرده است:
باغ آینه
احمد شاملو
تو
از خورشید ها آمده ای، از سپیده دم ها آمده ای
تو از آینه ها و ابریشم ها آمده ای.
تو از آینه ها و ابریشم ها آمده ای.
من
برمی خیزم
چراغی
در دست
چراغی در دلم.
چراغی در دلم.
زنگار روحم را صیقل می زنم
آینه ای برابر آینه ات می گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.
·
معنی تحت اللفظی:
·
تو از خورشید ها و سپیده دم ها و
از آینه ها و ابریشم ها آمده ای.
·
من با چراغی در دست و در دلم بلند
می شوم.
·
زنگار روحم را صیقل می زنم.
·
آیینه ای در برابر آیینه ات می
گذارم، تا از تو ابدیتی بسازم.
2
من
برمی خیزم
چراغی
در دست
چراغی در دلم.
چراغی در دلم.
·
چراغ که شاملو در دست و در دل دارد،
همان شمعی است که فروغ در این شعر در پای آینه می افروزد.
·
تفاوت و تضاد فروغ خردگرا و
انقلابی با احمد شاملوی خردستیز و ارتجاعی در منگرائی شاملو و در بی اعتنائی فروغ
به «من» و منیت خود و این و آن است.
·
فروغ خود را برتر از اعضای جامعه
جا نمی زند.
·
در حالیکه این شعر انتقادی فروغ
برای منگرائی جان می دهد.
·
فروغ در این شعر، همراه با انتقاد
اجتماعی به انتقاد از خویشتن می پردازد.
·
کسب و کار اراذل و اوباش فاشیسم و
فوندامنتالیسم اما در کانون هستی قرار دادن خویشتن خویش است.
·
کسب و کار اراذل و اوباش فاشیسم و
فوندامنتالیسم خودنمائی، خودستائی، خود بزرگ نمائی و خود خواهی است.
3
زنگار روحم را صیقل می زنم
زنگار روحم را صیقل می زنم
·
این همان اندیشه قرون وسطائی ـ
عرفانی است که در بخش قبلی تحلیل از آن سخن رفت:
·
در ادبیات قرون وسطی، روح آدمی به
آیینه تشبیه می شود و گرایش به ارضای حوایج حیاتی ـ طبیعی ـ غریزی به زنگار.
·
سرکوب حوایج حیاتی ـ طبیعی ـ غریزی
بدین طریق به مقام سجایای اخلاقی ارتقا داده می شود و مورد تجلیل قرار می گیرد و
ارضای آنها به عنوان عیب و ننگ و پستی و فرومایگی قلمداد می شود و مورد تحقیر قرار
می گیرد.
·
دیالک تیک ریاضت و لذت بدین طریق
وارونه می شود:
·
نقش تعیین کننده در دیالک تیک
ریاضت و لذت ـ ریاکارانه ـ از آن ریاضت دانسته می شود.
4
زنگار
روحم را صیقل می زنم
·
احمد شاملو نیز زنگار روحش را صیقل
می زند و از آن، آیینه ای مصفا پدید می آورد.
·
سؤال این است که برای چی؟
5
زنگار
روحم را صیقل می زنم
آینه ای برابر آینه ات می گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.
آینه ای برابر آینه ات می گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.
·
برای اینکه آیینه ای در برابر
آیینه جانان بگذارد، جانانی که «از خورشید ها و سپیده دم ها آمده است، از آینه ها و ابریشم ها آمده است.»
·
یعنی به روشنی خورشید است.
·
به صفای صبحگاهان است.
·
به زلالی آیینه ها ست و به نرمی
ابریشم ها ست.
·
همه صفاتی که شاملو به جانان نسبت
می دهد، صفات ظاهری و نمودین هستند.
·
شاملو جانان را شیئ واره تلقی می
کند.
·
به درجه چیزها تنزل می دهد.
·
عملا سلب آدمیت می کند و به چیزی
مبدل م سازد که برای ارضای حوایج غریزی و استه تیکی اش لازم دارد.
·
گرمی و نرمی ضعیفه.
6
زنگار
روحم را صیقل می زنم
آینه ای برابر آینه ات می گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.
آینه ای برابر آینه ات می گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.
·
عکس جانان در آیینه روح شاعر منعکس
می شود.
·
اگر چراغ در بین نبود، انعکاس محال
می گردید.
·
عکس جانان گرم و نرم از آیینه روح
شاعر دو باره در آیینه ای که در دست جانان (البته به طرز وارونه) قرار دارد، منعکس
شود و و در نتیجه انعکاس مجدد عکس جانان در آیینه روح شاعر، ابدیتی از انعکاس
جانان تشکیل می شود.
·
ابدیت؟
6
زنگار
روحم را صیقل می زنم
آینه ای برابر آینه ات می گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.
آینه ای برابر آینه ات می گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.
·
منظور شاملو نه ابدیت، بلکه تکثیر لاینقطع
عکس جانان در دو آیینه ی مادی و روحی است.
·
شاملو شاعر بی سوادی است و معنی
ابدیت را نمی داند.
·
فقط کافی است که جانان آیینه را درست
در دست بگیرد و یا کنار نهد و فاتحه ای بر لایتناهیت کذائی انعکاس بخواند.
7
فاتح
شدم، بله فاتح شدم
اکنون
به شادمانی این فتح
در
پای آینه، با افتخار، ششصد و هفتاد و هشت
شمع نسیه می افروزم
·
فروغ با اشاره به شمع نسیه هم دلیل
روشن کردن شمع در پای آینه را توضیح می دهد و هم از فقر مادی خویش و عملا از فقر
مادی جامعه و در نتیجه از سطح توسعه نازل نیروهای مولده پرده برمی دارد.
·
نسیه امروزه در جوامع پیشرفته رایج
نیست.
·
رواج نسیه در جامعه ای دال بر عقب
ماندگی آن جامعه از قافله پیشرفت اجتماعی است.
8
و
می پرم به روی طاقچه تا ـ با اجازه ـ چند
کلامی
درباره
ی فواید قانونی حیات به عرض حضورتان برسانم
·
مفهوم «سخنرانی از تاقچه» سرشار از
شوخی و شنگی و زیبائی است.
·
فروغ در واقع تاقچه را به مقام
منبر و یا سکوی سخنرانی ارتقا می دهد.
·
اما منظور او از مفهوم سرشته به
طنز «فواید قانونی حیات» چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر