امید مهرگان
(۱۳۵۸)
مترجم، نویسنده و روزنامه نگار ایرانی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
آرش محمدی
تحلیلی از
یدالله سلطان پور
شکنجه
گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
تا تسلیم او شویم.
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
یکی از وجوه مشترک آوانتوریسم چپ (فدائیسم،
آنارشیسم، نئو «مارکسیسم»، چپ نو و زباله های دیگر) با آوانتوریسم راست (فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم،
میلیتاریسم، مجاهدیسم، فوندامنتالیسم، داعشیسم، حزب اللهیسم و زباله های دیگر)، اشاعه
شعار «جنگ تا اخرین گلوله» (ناسیونال ـ سوسیالیسم و یا نازیسم)، «مقاومت در زیر
شکنجه تا سر حد مرگ» (امید مهرگان)، انتحار عنگلابی با منفجر کردن نارنجک در دست (فدائیسم)،
«بستن بمب بر کمر و انفجار آن در انبوه مردم» (آنارشیسم، فوندامنتالیسم، مجاهدیسم،
طالبانیسم و غیره) است.
·
این تشبثات فریبا اما به چه معنی اند،
به چه دلایلی و به چه نیاتی صورت می گیرند؟
1
شکنجه
گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
تا تسلیم او شویم.
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
همه این تشبثات ـ قبل از همه ـ حاکی
از خودستیزی اند.
·
به قول مهدی اخوان ثالث، بر تنفر فرد
از زندگی مبتنی اند:
من
دگر بیزارم از این زندگی،
فهمیدی،
ای،
بیزار
(مرد و مرکب)
·
نفرت از حیات اما به چه معنی و به
چه دلیل است؟
2
شکنجه
گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
تا تسلیم او شویم.
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
نفرت از حیات، به معنی ایمان به
پوچی زندگی است.
·
به معنی باور عمیق به نیهلیسم است.
·
نیچه ـ فیلسوف فاشیسم ـ ستایشگر سرسخت
نیهلیسم بوده است.
3
شکنجه
گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
تا تسلیم او شویم.
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
نیهلیسم را می توان ـ مثل هر گرایش
دیگر ـ دیالک تیکی از نیهلیسم نظری و نیهلیسم عملی دانست:
الف
·
نیهلیسم نظری
·
به معنی باور به تئوری مبتنی بر
پوچی زندگی است.
·
این فرم از نیهلیسم علت طبقاتی دارد.
·
وقتی طبقه اجتماعی معنی نه آینده داشته
باشد و نه برگشت به ماضی میسر باشد، قاعدتا به نیهلیسم نظری می رسد.
·
زندگی برای چنین کسی بی معناف بی
محتوا، توخالی، بیهوده نمودار می گردد.
·
چنین کسی نه ایده ای و نه ایدئالی
برای زیست دارد.
·
ما در آثار نصرت رحمانی و هدایت و
کافکا و غیره با نیهلیسم نظری سرشته به پسیمیسم آشنا می شویم.
ب
·
نیهلیسم عملی
·
نیهلیسم عملی به معنی جامه عمل
پوشاندن به نیهلیسم نظری است.
·
نیهلیسم عملی به معنی مادیت بخشیدن
به ایده و اندیشه مبتنی بر پوچی زندگی است.
·
نیهلیسم عملی به معنی پایان دادن
به روند مبتنی بر پوچی (زندگی) است.
4
·
البر کامو ـ فیلسوف اگزیستانسیالیسم
ـ انتحار را به مثابه «تنها ره رهائی» از پوچی حیات می داند و نیهلیسم نظری را با توسل
به خرافه ی «انتحار به عنوان طغیان بر ضد پوچی» تئوریزه می کند.
·
آثار البر کامو حاوی پسیمیسم و
نیهلیسم ژرف اند.
·
آثار البر کامو حاوی و حامل سم بدبینی،
نومیدی و جامعه گریزی و خودستیزی اند.
·
مطالعه آثار البر کامو، با کشیدن
تریاک و تزریق هروئین در رگ، تفاوت تعیین
کننده ای ندارد.
5
·
بخش اعظم آثار نصرت رحمانی، کافکا،
صادق هدایت و غیره نیز همین تأثیر را بر خواننده اعمال می کنند.
·
صادق هدایت را می توان مظهر دیالک
تیک نیهلیسم نظری و نیهلیسم عملی محسوب داشت.
·
اگر نیچه زنده بود، مدیحه ای هم در
حق صادق هدایت می سرود.
6
شکنجه
گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
تا تسلیم او شویم.
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
آوانتوریسم برای اگزیستانسیالیسم ـ
فلسفه حیات و آبشخور فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم و میلیتاریسم ـ به دلیل نیهلیسم
نظری و عملی جاذبه ای کهربائی دارد:
الف
·
آن سان که ژان پل سارتر تق و لق،
زحمت سفر به کوبا را به خود می دهد تا با ارنستو چه گوارا، گپی بزند و سیگاری دود
کند و برای آوانتوریسم اعتبار گلوبال فراهم آورد.
ب
·
دلیل سرودن صدها مدیحه مبالغه آمیز
توسط احمد شاملو و شعرای بی شعور دیگر در سوگ هر فدائی و مجاهد و لیملام و دیمدام نیز
به دلیل همین نیهلیسم نظری این جوانان بوده است.
·
شاملو نوجوانان بی خبر از خرد و
خرما را که هنری جز ماشین دزدی و سربازکشی، سرگروهبان کشی و پاسبان کشی نداشته اند،
تا مقام ماورای طبیعی شیراهنکوهمرد ایدئالیزه کرده است.
7
شکنجه
گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
تا تسلیم او شویم.
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
دلیل طبقاتی گرایش به نیهلیسم نظری،
نومیدی، بدبینی، بیزاری از زندگی و غیره فقدان دورنمای تاریخی است.
·
وقتی طبقه اجتماعی معینی و یا عضو طبقه
اجتماعی معینی، دورنمای آتی نداشته باشد،
با وقوف به این حقیقت امر که برگشت به گذشته محال است، به منجلاب نیهلیسم و
پسیمیسم سقوط می کند.
·
دچار یأس و نومیدی و بدبینی ژرف می
گردد.
·
سؤال این است که دلیل گذار چه بسا کلکتیو
(گروهی، سازمانی، دسته جمعی) از نیهلیسم
نظری به نیهلیسم عملی چیست؟
·
دلیل این تشبثات مبتنی بر خودستیزی
چیست؟
·
زندگی اگر هم پوچ و بی معنا و بی
محتوا باشد، خودکشی کار آسانی نیست.
·
چون هر ارگانیسمی پاسبان قدر قدرتی
به نام غریزه حفظ نفس دارد و مانع خودستیزی فرد مربوطه می شود.
·
به همین دلیل گفتگوی کوتاه روانپزشکی
با فرد نومید حاضر به انتحار به صرفنظر او از انتحار منجر می شود.
·
چرا باید جوانی که «صناری حتی به
مرگ بدهکار نیست و فقط بدهکار زندگی است» (سیاوش کسرائی) دست به انتحار بزند؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر