۱۳۹۵ مرداد ۶, چهارشنبه

سیری در نقل قولی از امید مهرگان (26)


تحلیلی از
یدالله سلطان پور  

دلایل اوبژکتیو و سوبژکتیو آیین شهادت
 در جریانات فاشیستی، فوندامنتالیستی و احزاب استالینیستی

·        همانطور که ذکرش گذشت، اخلاق ستیزی و اخلاق بر اندازی طبقه حاکمه که در آثار فلسفی و هنری روشنفکران فاشیسم (نیچه و آن و این) دست در دست با دین ستیزی می رود، برای تبدیل اعضای جامعه بشری به لومپن پرولتاریا ست.

·        شرط لازم برای آدمیت زدائی از اعضای جامعه، خرد زدائی از آنها ست.

·        سؤال این است که چگونه می توان اعضای جامعه را از نعمت خرد محروم ساخت؟
·        چگونه می توان خانه خرد خلایق را به آتش کشید؟
·        علاوه بر این، چگونه می توان اعضای اجتماع (همبود)  و جامعه را خر کرد و فاتحه ای بر اجتماعیت اجتماع و بر جامعه وارگی جامعه نخواند؟

1
   چگونه می توان اعضای جامعه را از نعمت عقل محروم ساخت؟
 
·        طبقه حاکمه برای خرد زدائی از اعضای جامعه، مغز آنها را از کار می اندازد.
·        مغز آنها را سلب فونکسیونالیته می کند.

·        این به چه معنی است؟  

2
چگونه می توان اعضای جامعه را از نعمت عقل محروم ساخت؟
 
·        مغز ابزار است.
·        مغز وسیله است و بسان هر وسیله، فونکسیونی دارد.

·        دیالک تیک وسیله و فونکسیون

الف
·        به همان سان که تبر، ابزار است.
·        فونکسیون تبر، تکه تکه کردن چوب و غیره است.

ب 
·        به همان سان که چرخ خیاطی، وسیله است.
·        فونکسیون چرخ خیاطی، دوخت و دوز است.

پ
·        مغز ارگان است.
·        مغز عضوی از اعضای اندام (ارگانیسم) است.
·        فونکسیون مغز، تفکر است.

3
چگونه می توان اعضای جامعه را از نعمت عقل محروم ساخت؟
 
·        سؤال این است که طبقه حاکمه چگونه مغز اعضای جامعه را مفلوج و از اجرای فونکسیون خویش عاجز می سازد؟ 

4
·        برای تهیه پاسخ به این پرسش، باید از خود پرسید:
·        چگونه می توان وسایل دیگر را سلب فونکسیونالیته کرد؟
·        چگونه می توان چرخ خیاطی را از کار انداخت؟
·        چه بلائی می توان بر سر قابلمه آورد که به درد پخت و پز نخورد؟

5
چگونه می توان اعضای جامعه را از نعمت عقل محروم ساخت؟
 
·        برای سلب فونکسیونالیته از چرخ خیاطی می توان آن را مانی پولیزه کرد.
·        برای سلب فونکسیونالیته از قابلمه می توان آن را سوراخ کرد، کج و کوله کرد.
·        طبقه حاکمه همین بلا را بر سر مغز اعضای جامعه می آورد.
·        مغز به طرز برنامه ریزی شده ای به طرق متنوع و متفاوت بیشمار مانی پولیزه می شود.

6
·        مغز برای بر آمدن از عهده تفکر، به ساز و برگ های فکری نیاز دارد.
·        مثلا به  مفاهیم (واژه ها) نیاز دارد.
·        مغز بدون در اختیار داشتن گنجینه ای از مفاهیم (واژه ها) نمی تواند کار فکری انجام دهد.
·         مفاهیم وسایل کار فکری مغز اند.

·        چرا و به چه دلیل؟      

7
چگونه می توان اعضای جامعه را از نعمت عقل محروم ساخت؟
 
·        برای اینکه احکام (جملات، افکار) از  مفاهیم (واژه ها) تشکیل می یابند.
·         مفاهیم آجر های اولیه احکام اند.
·        واژه ها آجر های اولیه جملات اند.
·        بدون واژه نمی توان جمله ساخت.

8
 
·        یکی از خطرناک ترین ترفند های طبقه حاکمه، گروگانگیری  مفاهیم (واژه ها) و تحریف آنها ست.
·        ترفند طبقه حاکمه تخلیه واژه ها از محتوا و پر کردن آنها با زباله است.
·        این بهترین طریق برای سلب فونکسیونالیته از مغز است.
·        مغز با این ترفند، از وسایل لازم برای کار فکری، محروم می ماند و فلج می شود.
·        بدین طریق است که دیگر کسی حرف دهن خود را حتی نمی فهمد، چه رسد به فهم حرف دهن همنوعانش.
·        در نتیجه فرق میان اندیشه و عرعر از بین می رود.

9
چگونه می توان اعضای جامعه را از نعمت عقل محروم ساخت؟
 
·        ترفند دیگر طبقه حاکمه، تحریف طرز کار مغز اعضای جامعه است.
·        برای درک این ترفند طبقه حاکمه، طرز کار با چرخ خیاطی را در نظر بگیریم.
·        پیش شرط بر آمدن از عهده دوخت و دوز، آشنایی پیشاپیش با نخ، دگمه، سوزن، انگشتانه،  قیچی، الگو، انواع البسه، انواع پارچه، طرز نخ کردن سوزن، شناخت سیستم چرخ خیاطی، طرز کار با چرخ خیاطی و غیره است.

10

·        طبقه حاکمه در این زمینه نیز دست به خرابکاری ریشه ای و رادیکال زده و می زند:
·        طبقه حاکمه متد و یا روش و اسلوب تفکر را تحریف می کند.
·        مثلا متد دیالک تیکی تفکر را با متد متافیزیکی، دوئالیستی و غیره  جایگزین می سازد.
·        بدین طریق، بشریت به روزی می افتد که بسان ساده لوحان محو جلال و جبروت شاخه های درختان (ظاهر آدم ها، عکس ها و سکس ها)  می شود.
·        در نتیجه،  ریشه ها فراموش می شوند و ریشه گرائی سلب ارج و ارزش و اعتبار می گردد.

11

·        بشریت رفته رفته خر می شود و در بهترین حالت، کودک واره می شود.
·        دهاتی واره می شود.
·        فقط ظاهر چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی را می بیند.
·        گاهی حتی از درک ظواهر عاجز می ماند.

·        ظاهر چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی فریبا هستند.
·        ماهیت آنها اما در اعماق است و بدون حمایت متد دیالک تیکی دسترسی به ماهیت آنها محال است.
·        بدین طریق، خر گشتن اعضای جامعه برنامه ریزی می شود و تعمیق می یابد.
   
12

·        طبقه حاکمه برای تحکیم خریت خلایق، ارتجاعی ترین خرافه ها را از اعماق قبور قرون بیرون می کشد.
·        گردگیری می کند.
·        رنگ و لعاب و زرق و برق می زند و به مثابه مد مدرن روز رایج می سازد.

·        طنز قضیه همین جا ست:
·        همان طبقه حاکمه ای که برای اخلاق ستیزی به دین ستیزی توسل جسته بود، بخشیدن به کپک زده ترین ادیان رونق می بخشد.

·        دیالک تیک عجیبی بکار می افتد:
·        دیالک تیک آته ئیسم قلابی و ته ئیسم قلابی.
·        دیالک تیک دین ستیزی تقلبی و دین پروری پراگماتیستی

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر