مریم
كله انبار انديشه نيست،
كله جولانگاه انديشه است
انديشه در كله مى تازد به هر سوراخ سنبه اى سرك مى كشد
( در سوراخ سنبه هاى مغز تجربه ها و باور هاى قديمى نهفته) بعد اثرش را به صورت باور جديد يا تاييد باور قديمى
در ذهن بجا مى گذارد
ضمناً منظور از حکم زیر چیست:
«واژه ی باور دقيق نيست، واژه ی انديشه دقيق است.»
میم
1
اندیشه
ـ بنا بر تأملات ما ـ
مثل حرکت مکانیکی ما ست.
2
پا
ارگان و یا عضو حرکت مکانیکی است.
3
آیا می توان گفت:
«پا جولانگاه حرکت است؟»
4
آیا دقیق تر این نیست که بگوییم:
پا ارگان و یا عضو و یا ابزار حرکت موجودات زنده است؟
5
عقاید و باور ها و افکار و نظرات
آیا در مغز انبار شده اند
و یا توسط مغز
اندیشیده و تشکیل می شوند؟
6
شلوار ثمره کار مادی خیاط است.
آیا اندیشه ثمره کار فکری مغز نیست؟
7
حرکت که در پا انبار و تلنبار نشده تا بیرون آورده شود.
حرکت توسط پا جامه عمل می پوشد.
پا ابزار حرکت است.
8
ما با دیالک تیک ساختار و فونکسیون سر و کار داریم:
الف
ساختار پا متناسب است با فونکسیون پا (حرکت)
ب
ساختار مغز متناسب است با فونکسیون مغز (تفکر، اندیشیدن)
پ
ساختار قابلمه متناسب با فونکسیون قابلمه (مثلا غذا پختن)
ت
ساختار چرخ خیاطی متناسب است با فونکسیون آن (دوختن)
9
باور را اگر ایمان معنی کنیم،
بحث دیگری شروع خواهد شد
و این سؤال پیش خواهد آمد:
باور و یا یامان به چی؟
ایمان به ظهور مهدی 1000 ساله موعود
و یا ایمان به جوشیدن آب در 100 درجه سانتیگراد در فشار جو؟
10
سؤال این بود که
تجربه چگونه به اندیشه تبدیل می شود؟
11
بشر به تجربه می بیند که آب تحت فشار جو
در 100 درجه سانتیگراد می جوشد.
در همه جای کره زمین.
این شناخت تجربی است.
12
مغز روی این تجربه میلیون ها باره
کار می کند.
از تجرید همه این تجارب مشابه به حکم (اندیشه) زیر می رسد:
آب در 100 درجه سانتیگراد در فشار جو می جوشد:
از مایع به بخار بدل می شود.
13
به همین دلیل
به قول خودتان
تجربه زادگاه تئوری است.
عمل پیش شرط اندیشیدن (تفکر) است.
14
اگر نیای حیوانی ما
مجبور به کار نمی شدند
حیوان می ماندند و آدم نمی شدند.
15
در سوراخ سنبه های مغز اندیشه گنجانده نشده است.
16
اندیشه
اندیشیده می شود.
یعنی محصول کار ارگانی به نام مغز است.
17
مغز سیگنال های حسی و تجربی را حلاجی می کند.
محصول این حلاجی
اندیشه است.
به قول
کلاوس هولتس کامپ
روانشناس مارکسیست ـ لنینیست در دانشگاه آزاد برلین
هر تبری که دهقان بر تنه درخت فرود می آورد
سیلی از سیگنال ها به کارگاه مغزش ارسال می شوند
در نتیجه ی کار مغز روی این این سیگنال ها ست که دهقان به نکات بیشمار زیر پی می برد:
الف
به پوکی و سفتی و سختی تنه
ب
به خشکی و تری درخت
پ
به کیفیت تیغه تبر
کندی و تیزی اش
ت
به کیفیت و کمیت دسته تبر
درازتر و یا کوتاه تر بودنش
ث
به نحوه درست تبر زدن
ج
به صحت و سقم پیشداوری های خویش
چ
در نتیجه
به لیاقت معرفتی (شناخت) خویش
ح
به تصحیح نظرات سابق خویش راجع به تنه، تبر، طرز تبر زدن، لیاقت شخصی خویش و قابل شناخت بودن تنه و تبر و همه چیز هستی
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر