مرد و مرکب
از این اوستا
(1344)
ادامه
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
بشنو
اما ز آن دلیر شیرگیر پهنه ی ناورد
گرد
گردانگرد
مرد
مردانمرد،
که
به خود جنبید و گرد از شانه ها افشاند
چشم
بردراند و طرف سبلستان جنباند
و
به سوی خلوت خاموش غرش کرد، غضبان گفت:
«های
خانه
زادان، چاکران خاص،
طرفه
خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید»
·
جمله «چشم بردراند و طرف سبلستان
جنباند»، به احتمال قوی حاوی ایرادات ویرایشی است.
·
این شعر اخوان از این نوع ایرادات
ویرایشی خالی نیست.
·
به همین دلیل، انرژی زیادی را از ما گرفته و خواهد گرفت.
·
ما مجبوریم که در روند تحلیل و درک
شعر، ایرادات نگارشی آن را نیز حتی الامکان بر طرف سازیم.
1
و
به سوی خلوت خاموش غرش کرد، غضبان گفت:
«های
خانه
زادان، چاکران خاص،
طرفه
خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید»
·
این کنایه جمله و طنزجمله اخوان
حاوی یک دنیا محتوا و معنای اوبژکتیو و سوبژکتیو ست.
·
منظور از معانی اوبژکتیو و
سوبژکتیو چیست؟
2
و
به سوی خلوت خاموش غرش کرد، غضبان گفت:
«های
خانه
زادان، چاکران خاص،
طرفه
خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید»
·
منظور از معانی اوبژکتیو، پرده
برداری از چند و چون «جامعه» ای است که گرد گردانگرد در آنجا «همه کاره» است.
·
این جنبه اوبژکتیو در مفهوم «خلوت
خاموش» تبیین می یابد.
·
خانه، از هر چیز جامد و جاندار خالی
است.
·
خانه، خلوت خاموش است.
·
یعنی اصلا خانه نیست.
·
گور دربازی است که در آن، اسکلتی
سخنگوئی هارت و پورت سر داده است.
3
·
گرد گردانگرد هم با سفر به مهمانی
های سلاطین و خوانین دیگر جهان به این قضیه پی برده است.
·
او در مصاحبه ها با حسرت و آه و
افسوس گفته که ایران کشور فقیری است و دربار شاهنشاهی، جلال و شوکت و شکوه قابل
مقایسه با دربار انگلستان و عربستان و اسپانیا و غیره را ندارد.
·
گرد گردانگرد حتما به چاره اندیشی
هم خطر کرده است.
·
ولی نه مغز اندیشنده در کاسه سر
دارد و نه دورنمای تاریخی در پیش چشم.
·
تنها نسخه احیای جلال و شوکت و
شکوه دربار شاهنشاهی، گریز به عهد کوروش و داریوش است.
·
جشن های 2500 ساله اش نیز از این
توهم حکایت دارند.
4
و
به سوی خلوت خاموش غرش کرد، غضبان گفت:
«های
خانه
زادان، چاکران خاص،
طرفه
خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید»
·
منظور از معانی سوبژکتیو این بند
شعر، کاراکتر خود گرد گردانگرد است:
الف
·
گرد گردانگرد، فاقد واقع بینی لازم
برای ارزیابی خود و محیط خویش است.
·
در نگرش معرفتی ـ نظری او رئالیسم
جای خود را به ایرئالیسم، واقع بینی گرائی به واقع بینی ستیزی داده است.
ب
·
گرد گردانگرد نه در عالم رئال،
بلکه در آسمان خیال و ایدئال شناور است.
·
خانه، خلوت خاموشی است.
·
او اما خیال می کند که خیلی از
چاکر و نوکر و کنیز و کلفت در این بیغوله در کار اند.
پ
·
به همین دلیل و با این توهم، فرمان
آوردن «خورجین زربافت مزین به در و گوهر» خیالی خود را صادر می کند.
·
اخوان در ادامه شعر از وضع و حال
خورجین و محتوای خورجین پرده بر خواهد داشت.
5
گفت
راوی:
«خلوت
آرام، خامش بود
می
نجبنید آب از آب، آن سان که برگ از برگ، هیچ از هیچ
·
معنی تحت اللفظی:
·
راوی گفت:
·
«خانه خالی بود.
·
نه آب از آب می جنبید، نه برگ از
برگ و نه هیچ از هیچ.»
·
شعر «مرد و مرکب» اخوان، شعری
سرشته به تمسخر و طعنه و طنز است.
·
تار و پود این شعر اخوان به انتقاد
اجتماعی سرشته است.
·
آنهم نه انتقاد اجتماعی سطحی، ساده
لوحانه و سرسری.
·
بلکه انتقاد اجتماعی دیالک تیکی:
·
اخوان ـ همانطور که ذکرش گذشت ـ
خانه و مرد خانه را، یعنی جامعه و «رئیس» جامعه را به تیغ تیز انتقاد می بندد.
6
·
اخوان منتقد مهره ستیز ساده لوحی
نیست.
·
اخوان دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت
را به چالش می کشد.
·
اخوان را باید از نو شناخت.
·
اخوان به قول فروغ تیز بین و ژرف
اندیش:
·
«با همه فرق دارد.»
·
فروغ ضمن تجلیل اخوان، سیاوش
کسرائی را به فقدان صداقت در سخن، محکوم می کند.
·
منظور فروغ، به احتمال قوی، فقدان
وفاداری رادیکال و بی خلل به رئالیسم است.
·
رئالیسمی که محمد زهری و بمراتب
قوی تر از زهری، اخوان نمایندگی می کنند.
7
گفت
راوی:
«خلوت
آرام، خامش بود
می
نجبنید آب از آب، آن سان که برگ از برگ، هیچ از هیچ
·
اخوان با مفهوم «نجنبیدن آب از آب،
برگ از برگ، هیچ از هیچ» از رکود اقتصادی، فکری و فرهنگی جامعه، از سطح توسعه ی فوق
العاده نازل نیروهای مولده پرده بر می دارد.
·
مفهوم ابداعی ـ ابتکاری «نجنبیدن
هیچ از هیچ» در این بند شعر، بیانگر فقر از هر نظر در جامعه است.
·
در این «جامعه» گور واره، چیزی
برای جنبیدن وجود ندارد.
·
خلوت آرام این جامعه، خاموش است.
8
·
حالا می توان به دلیل اشاعه حیرت
انگیز هارت و پورتیسم در این بیغوله پی برد.
·
جای خالی همه چیز جامد و جاندار در
این «جامعه» خالی و خاموش، با هارت و پورت پر می شود.
·
هارت و پورت، آلترناتیوی برای فقر
مادی و فکری و فرهنگی است.
9
خویشتن
برخاست
ثقبه
زار ـ آن پاره انبان مزیحش ـ را فراز آورد
پاره
انبانی که پنداری
هر
چه در آن بوده بود، افتاده بود و باز می افتاد
فخ
و فوخ و تق و توقی کرد
در
خیالش گفت:
«دیگر
مرد.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
خودش بلند شد.
·
خورجین پاره ـ پوره ی جر وا جرش را
آورد.
·
خورجنین پاره ـ پوره ای که محتوایش
بیرون افتاده بود و بیرون می افتاد.
·
فخ و فوخی و تق و توقی کرد و در
خیالش گفت:
·
«منجی موعود، منم.»
·
اکنون صحت حدس ما از دیالک تیک
اوبژکت و سوبژکت اثبات می شود:
·
گرد گردانگرد در عالم خیال طی طریق
می کند.
·
خود را منجی موعود تصور می کند.
10
فخ
و فوخ و تق و توقی کرد
در
خیالش گفت:
«دیگر
مرد.»
·
گاهی برای توضیح برخی مفاهیم (واژه ها، اصطلاحات) و خلق و خو ها، باید مثالی از اشیاء و افراد
زد.
·
مثلا برای توضیح مفهوم درخت، سرو و
یا صنوبر را مثال زد.
·
این مثال ها اما فقط برای فهم و
تفهیم و تسهیل فهم و تفهیم مسائل اند.
·
نه کمتر و نه بیشتر.
·
مفهوم درخت نتیجه تجرید هزاران
درخت مختلف، متفاوت و متنوع است.
·
مفاهیم دیگر نیز از تجرید هزاران شیئ و هزاران
فرد تشکیل می شوند.
·
مفهوم گرد گردانگرد هم به همین
سان.
11
فخ
و فوخ و تق و توقی کرد
در
خیالش گفت:
«دیگر
مرد.»
·
هر لاشخوری در دیار عرعر و هورا،
گرد گردانگردی است و نباید آن را به اعضای دربار پهلوی محدود کرد.
·
در ویرانه ی خلوت و خالی و خاموش،
هر نویسنده ای، هر شاعری، هر ماجراجوئی، هر مجاهد و فدائی و ملائی، گرد گردانگردی
و مرد مردانمردی است.
الف
فخ
و فوخ و تق و توقی کرد
در
خیالش گفت:
«دیگر
مرد.»
·
شاملو مصاحبه ای با یکی از مجلات
کشور، ضمن ابراز نظر راجع به خیلی از چیزها (از جمله کلیدر)، خاطره ای نقل کرده
است.
·
این خاطره احمد شاملو هم خواندنی
است، هم خندیدنی است و هم برای درک مفاهیم
«گرد گردانگرد» و «مرد مردانمرد» و «فخ و فوخ و تق و توق» ، فوق العاده مفید است:
·
«در گردهمائی شعرا و نویسندگان جهان شرکت
کردم.
·
یکی از اشعارم را به زبان فارسی
خواندم.
·
دیگر کسی جرئت نکرد که چیزی از خود
بخواند.
·
همه با هم گفتند:
·
پس از شنیدن شعر شاملو، ما شرم از
آن داریم که چیزی از خود بخوانیم»
·
(نقل به مضمون)
ب
فخ
و فوخ و تق و توقی کرد
در
خیالش گفت:
«دیگر
مرد.»
·
مگر شاملو، گرد گردانگرد و مرد
مردانمرد مورد نظر اخوان محسوب نمی شود؟
·
مگر شاملو جای خالی همه چیز مادی و
فکری و فرهنگی را با «فخ و فوخ و تق و توق» و هارت و پورت پر نمی کند؟
·
مگر شاملو در عالم توهم و خیال طی
طریق نمی کند؟
·
مگر شاملو تسمخر هنرمندان جهانی را
با تحسین و تملق و تمجید و تجلیل عوضی نمی گیرد؟
پ
فخ
و فوخ و تق و توقی کرد
در
خیالش گفت:
«دیگر
مرد.»
·
در ایالات متحده امریکا دیری است
که برای هر واحد قومی در هر کشور و ضمنا در کشور عرعر و هورا، خلیفه ای «انتخاب»
کرده اند.
·
این خلفا عمدتا دختر جوان و یا زن
اند و از سر تا پا سکسی اند.
·
وقتی این خلفای گل اندام برای
سخنرانی وارد سنای امریکا و یا اتحادیه اروپا می شوند، حتی سناتورهای هزار ساله در
گورستان های امریکا از گور خود پا می شوند و برای خلفای آتی عیران کف می زنند، هلهله
سر می دهند و هورا می کشند.
·
این هنوز چیزی نیست.
·
چیز چیزها این است که این اجامر به
زبان فارسی، ترکی، لری، بلوچی و غیره، عرعر می کنند که قضیه شعرخوانی احود شاملو به
زبان خیلی خیلی شیرین فارسی را به خاطر خلایق خر خطور می دهد.
·
مگر این اجامر جای خالی همه چیز
مادی و فکری و فرهنگی را با «فخ و فوخ و تق و توق» و هارت و پورت پر نمی کنند؟
·
مگر این اجامر در عالم توهم و خیال
و ایدئال سیر و سلوک نمی کنند؟
·
مگر این اجامر تسمخر این و ان را
با تحسین و تملق و تمجید و تجلیل عوضی نمی گیرند؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر