مرد و مرکب
از این اوستا
(1344)
ادامه
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
گفت
راوی:
«راه از آیند و روند آسود
گردها
خوابید
روز
رفت و شب فراز آمد
گوهرِ
آجین کبودِ پیر باز آمد
·
اخوان در این بند آغازین شعر، در
سنت سعدی، ولی در پله تکاملی بمراتب بالاتر از سعدی، دیالک تیک پشت دیالک تیک کشف
و فرمولبندی می کند:
1
گفت
راوی:
«راه از آیند و روند آسود
گردها
خوابید
روز
رفت و شب فراز آمد
گوهرِ
آجین کبودِ پیر باز آمد
·
در این بند شعر همه عناصر طبیعی
مورد بحث، راه، گرد، روز، شب و آسمان، سوبژکتیویزه می شوند.
·
سوبژکت واره می شوند.
·
ترجمه افعال به زبان های فرنگی به
فارسی را مدیون نیما یوشیج هستیم.
·
او این ترجمه را با بهره گیری از «واره»
انجام می داد.
·
اخوان راه، گرد، روز، شب و آسمان را
آنتروپومورفیزه و انیمالیزه (انسان واره و یا جانور واره) می کند.
·
اخوان به راه، گرد، روز، شب و آسمان
جان می بخشد، عناصر طبیعی «جامد» و بی جان را به مقام موجودات زنده ارتقا می دهد
تا هومانیسم (بشرگرائی) طراز نوین خود را
به ناتورالیسم (طبیعتگرائی) پیوند دهد:
2
گفت
راوی:
«راه از آیند و روند آسود
·
در بینش هومانیستی ـ ناتورالیستی
راوی، راه ـ بسان زحمتکشی که از زحمت و مشقت، برای مدتی موقت، آسوده می گردد تا
گرد و غبار و روغن و کثافت از دست و سر و صورت و اندام بشوید و بلحاظ روحی و روانی،
رفع خستگی و تجدید قوا کند ـ از رفت و آمد
(ترافیک) مدام، موقتا آسوده می گردد.
3
گفت
راوی:
«راه از آیند و روند آسود
گردها
خوابید
·
راوی، گرد و غبار را نیز بسان راه،
سوبژکتیویزه می کند.
·
با آسایش راه از رفت و آمد (ترافیک)،
گرد و غبار برآشفته، پریشان، سرگردان در هوا و بی خانمان، برای مدت کوتاه و موقتی، سر و سامان می یابد و سر بر بالین راه می
نهد، تا نفسی به آسودگی بکشد و رفع خستگی، پریشانی، سرگردانی و بی سامانی کند.
·
آنچه ساده و پیش پا افتاده می
نماید، نه ساده است و نه پیش پا افتاده.
·
هنر است و استه تیک است و اتیک است
و مارش شورانگیز هومانیسم و ناتورالیسم طراز نوین است.
·
چنین بینش هومانیستی ـ ناتورالیستی
طراز نوین، حتی در مقیاس جهانی، بی نظیر و بی همتا و نایاب و کمیاب و کیمیا ست.
4
گفت
راوی:
روز
رفت و شب فراز آمد
گوهرِ
آجین کبودِ پیر باز آمد
·
راوی، روز و شب را نیز بسان راه و
گرد، سوبژکتیویزه می کند.
·
راوی به روز و شب موبیلیته (توان
تحرک) می بخشد تا یکی برود و دیگری برگردد و جای خالی اش را پر کند.
5
گفت
راوی:
«گوهرِ آجین کبودِ پیر باز آمد
·
آسمان شناسی و کیهان شناسی راوی نیز
رد خور ندارد:
·
آسمان و کیهان به شمعدانی کبود
سالخورده ای تشبیه می شود.
·
شمعدانی ئی که شمع از الماس و در و
گوهر دارد.
·
این تصور و تصویر از کاینات هم
بلحاظ استنباط صوری و فرمال غول آسا ست و هم بلحاظ علمی و نظری و فلسفی خارق
العاده است.
6
·
کاینات هم در بینش راوی، سوبژکتیویزه
می شود.
·
صفت پیر از سوئی دال بر بینش هومانیستی
ـ ناتورالیستی اخوان است و از سوی دیگر دال بر عمر دراز کاینات است:
·
میلیاردها سال قبل از پیدایش حیات،
کاینات بوده است.
·
زمین نیز ذره ای از کاینات لایتناهی
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر