۱۳۹۵ تیر ۱۰, پنجشنبه

هماندیشی با مریم (22)


میم نون

سؤال، این بود که
در مقابل بمباران ایده ئولوژیکی بی امان طبقه حاکمه چه باید کرد؟

1
·        همانطور که گفته شد، برای پایان دادن به این فاجعه، باید ـ همزمان ـ دو اقدام انقلابی زیر صورت گیرند:

الف
·        مالکیت بر وسایل تولید مایحتاج حیاتی توده ـ اعم از علم و فن و   ابزار تولید و فوت و فن تولید (نوهاو) ـ  باید توده ای شود.

ب
·        همزمان و حتی قبل از سلب مالکیت مادی از طبقه حاکمه، باید تسلیحات فکری توده باز پس ستانده شوند.
·        قبل از همه باید  واژه ها بازپس ستانده شوند، از زباله های ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه تخلیه شوند و با  مفاهیم رئالیستی و راسیونالیستی درخور پر شوند.

2

·        کارل مارکس، این دو وظیفه را پیشاپیش تعیین کرده است:

الف
·        «سلب مالکیت کنندگان باید سلب مالکیت شوند.»
·        یعنی مالکیت بر وسایل تولید باید توده ای شود.

ب
·        «فلسفه (خرد کل اندیش) باید نفی شود.»
·        فلسفه باید توده ای شود.
·        یعنی مالکیت بر تسلیحات فکری باید توده ای شود.

3

انقلاب آلمان  یا انقلاب نوامبر
 در سال ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ اتفاق افتاد و به سرنگونی قیصر و تأسیس جمهوری وایمار انجامید 
و شوراهای کارگری قدرت را در دست گرفتند
در اواخر دسامبر ۱۹۱۸ این اتحاد با جدایی حزب سوسیال دموکرات مستقل پایان یافت.
نهایتاً موج انقلابی جدیدی در ژانویه ۱۹۱۹ به رهبری اتحادیه اسپارتاکیست ها درگرفت.
 در پاسخ به این موج رهبر وقت سوسیال دموکرات‌ ها
ـ فردریش ابرت ـ
از نیروی مسلح ناسیونالیست، موسوم به فری‌ کورپس،
برای سرکوب انقلاب استفاده کرد  و 
رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت
 ـ رهبران اتحادیه اسپارتاکیست ها ـ
  در ۱۵ ژانویه ۱۹۱۹ ترور شدند.

·        آنچه پس از پیروزی انقلاب اکتبر و شکست انقلاب نوامبر، به مورد اجرا گذاشته شد، توده ای کردن مالکیت بر وسایل تولید کذائی بود و آنچه که اصلا درک نشد و فراموش شد، «نفی فلسفه»، یعنی توده ای کردن خرد کل اندیش بود.
·        اگر انقلاب نوامبر شکست نمی خورد، بیشک، فلسفه نیز توده ای می شد.

·        چرا و به چه دلیل، بیشک؟      

4
·        دلیلش این است که فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی توسط روشنفکران انقلابی نه در اتحاد جماهیر شوروی درک شد و نه در جمهوری خلق چین و غیره، چه رسد به توده ای شدن آن.

·        تنها و تنها روشنفکران پرولتری آلمان بودند که پس از پایان جنگ جهانی امپریالیستی دوم با تحمل زحمات عظیم و ارجمند و ارزنده، فلسفه را درک کردند و حتی المقدور توضیح دادند.
·        بخش اعظم  مفاهیمی که در تارنمای دایرة المعارف روشنگری، ترجمه و منتشر شده اند و می شوند، میراث این غولان بزرگ پرولتاریا ست.

·        اگر انقلاب نوامبر به دلیل خیانت سوسیال ـ دموکراسی شکست نمی خورد، ناسیونال ـ سوسیالیسم هم پیروز نمی شد.
·        اتحاد شوروی هم بطرز رادیکال تخریب نمی گشت.
·        دریایی از خون از اندام پرولتاریای جهان هم جاری نمی شد.

5
·        دلیل شکست انقلاب اکتبر و فروپاشی سیستم «سوسیالیسم» فرمال جهانی و خریت های رهبران کشورهای سوسیالیستی کذائی ضمنا و قبل از همه، همین فقر فلسفی بوده است.
·        همین پرهیز از تمرین، آموزش و تلاش برنامه ریزی شده در جهت توده ای کردن فلسفه بوده است.

6
·        دلیل بی اعتنائی به اصل مارکسیستی ـ لنینیستی توده ای کردن فلسفه، سطح فوق العاده نازل توسعه نیروهای مولده در این کشورها بوده است:

الف
·        انقلاب اکتبر وقتی پیروز شد که توده ها نان خشک و خالی حتی در اختیار نداشتند، چه رسد به نیروهای مولده توسعه یافته که شالوده ای برای ساختمان سوسیالیسم باشد.

ب
·        کشورهای اروپای شرقی وقتی خود را نماینده سوسیالیسم قلمداد کردند که تهیه نان بخور ـ نمیر، مسئله ای تعیین کننده بود.
·        اریش هونکر در اواخر عمرش، یکی از دستاوردهای بزرگ سوسیالیسم را تهیه نان می دانست.

پ
·        به هنگام ورود به سوسیالیسم کذائی، در آلمان شرقی، تلی از خاک و خاکستر وجود داشت و نه نیروهای مولده توسعه یافته تا تسخیر شوند و شالوده ساختمان سوسیالیسم باشند.

ت
·        قضیه در شوروی و چین و ویتنام و کوبا و غیره بهتر از آلمان شرقی نبود.

·        به همین دلیل، بدشواری می توان از تشکیل جامعه سوسیالیستی در این کشورها سخن گفت.
     
7
·        حزب کمونیست چین، به محض پیروزی، مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را در مقیاس کشوری لغو  کرد و با مالکیت کمونیستی جایگزین کرد.

·        در همین کشور با جمعیتی نزدیک به دو میلیارد نفر، ما هنوز حتی یک نفر حکیم مارکسیست ـ لنینیست نمی شناسیم.
·        بخش اعظم کتاب های «سرخ» مائو، جفنگ اند.
·        اصلا ارزش خواندن ندارند.
·        تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
 
8

·        بخش اعظم زباله های ایرانی مدعی طرفداری از طبقه کارگر، دشمن سرسخت تفکر بطور کلی اند.

·        اینها همه ـ بدون استثناء ـ مخالف بی شرم تمرین و آموزش و توده ای کردن فلسفه اند.

·        کسب و کار همه اینها  دگماتیزه کردن فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی است.
·        هنر همه اینها ـ بدون استثناء ـ تبدیل فلسفه (خرد کل اندیش)، به مشتی آیه و روایت و حدیث است.
·        هدف همه این اجامر سرهمبندی کردن کتاب مقدس از آثار مارکس و انگلس و لنین است.
·        مشغله ی شبانه روزی همه اینها نشخوار مکانیکی آیاتی از مارکس و انگلس و لنین و آن و این است.
   
پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر