۱۳۹۵ خرداد ۳۱, دوشنبه

هماندیشی با مریم (12)


میم نون
 
سؤال این است که تفکر چیست؟

مریم

تفكر عملياتى است ذهنى
در جهت انطباق يافته ها و خيالات با حقيقت عينى

بنا بر این «تعریف از تفکر»
تفکر به کرد و کاری مطلقا سوبژکتیو (ذهنی) تقلیل می یابد.

1
این دعوی بدان ختم می شود
که مغز بدون موضوع تفکر
خیالپردازی و اندیشه پردازی می کند.

2
کار اولا بدون موضوع کار
حتی آب در هاون کوبیدن نیست.
چه رسد به اینکه کار باشد.

کار
بدون موضوع کار
کرد و کاری توخالی و بی معنی است.

الف
خیاطی
بدون پارچه
معنی ندارد.

ب
نجاری
بدون چوب و تخته
معنی ندارد.
کرد و کاری توخالی و بی محتوا ست.

3
کار ثانیا
بدون وسیله و ابزار کار
محال است.

الف
خیاطی
بدون نخ و وسون و چرخ خیاطی
محال است.

ب
نجاری
بدون رنده و اره و غیره
محال است.

مریم

مى توانم بفهمم شما چطور به اين نتيجه رسيديد!
مگر تخيل ، تفكر يا هرچيزى كه به آن مى انديشيم
يا به ذهن مان مى آيد بدون موضوع قابل درك است؟
و يا اصلاً مگر معنى دارد
حتى رؤيا ها در خواب موضوع دارند.

1
وقتی گفته می شود،
« تفكر عملياتى است ذهنى
در جهت انطباق يافته ها و خيالات با حقيقت عينى»
این تصور پیش می آید که مغز
ابتدا به ساکن
یعنی از صفر
یعنی از خلأ
شروع به کار می کند و خیالاتی و یا تصوراتی را سر هم بندی می کند
و بعد آنها را با حقیقت عینی (؟) انطباق می دهد.

2
چنین کاری محال محض است.

3
مغز از سویی به موضوع کار نیاز دارد
و از سوی دیگر به ابزار کار.

الف
به همان سان که خیاط از سوئی به پارچه نیاز دارد
و از سوی دیگر به نخ و وسزن و انگشتانه و غیره.

ب
به همان سان که نجار به چوب و تخته نیاز دارد
و از سوی دیگر به رنده و اره و چکش و میخ و غیره

4
مغز روی سیگنال های حسی شروع به کار می کند.
سیگنال هائی که از جهان خارج
توسط اعضای حسی
به مغز فرستاده می شوند.

5
آدمیان دست شان به آتش می خورد
احساس سوزش می کنند
این سیگنال حسی به مغز فرستاده می شود.
این موضوع (اوبژکت) کار مغز است.
مغز روی این سیگنال کار می کند.

6
مفاهیم «آتش»، «دست»، «سوزش»
در نتیجه این کار مغز (کار فکری) تشکیل می شوند
و بلافاصله در قالب واژه
در زبان معینی ریخته می شوند.

7
مفاهیم «آتش»، «دست»، «سوزش» تصاویر ذهنی آتش و دست و سوزش مادی ـ عینی ـ واقعی اند.

8
تصاویر ذهنی فرمی از بسط و تعمیم روح اند.
در مقوله فلسفی روح همه مفاهیم تجرید می یابند.

9
در میتولوژی یونان
خدایان اساطیری ساکن کوه اولمپ بوده اند.
می توان گفت که ذهن آدمیان
کوه اولمپ ارواح (مثلا مفاهیم مختلف) است.

10
وقتی گفته می شود که ماده بر روح مقدم است،
منظور این است که آتش واقعی بر تصویر ذهنی آتش (روح) مقدم است.
سوزش واقعی دست بر مفهوم ذهنی سوزش، مقدم است.

11
اگر آتش مادی در خارج از ذهن نبود،
مفهوم روحی «اتش» در ذهن تشکیل نمی شد.
این پاسخ ماتریالیستی به 
مسئله اساسی فلسفه 
است:
ماده بر روح
وجود بر شعور
مقدم است.

12
مغز آدمیان
بدون سیگنال های آمده از خارج
ول معطل است.

13
تفکر و یا کار فکری مغز
عبارت است از کار بر روی سیگنال های حسی
با استفاده از ساز و برگ تفکر
مثلا مفاهیم

14
اولین و بنیادی ترین دیالک تیک در این مرحله شناخت
عبارت است از
دیالک تیک حسی و عقلی
دیالک تیک سنسوئال و راسیونال

مراجعه کنید به
حسی، عقلی
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

15
کار بر روی سیگنال ها
فی الفور صورت نمی گیرد.

16
با خوردن یکباره دست به آتش و احساس سوزش
مغز به خصلت سوزاننده آتش پی نمی برد.

17
ولی این سیگنال در مغز ذخیره می شود.

18
مغز پس از دریافت چندین باره ی این سیگنال
مثلا پس از خوردن دست به سماور، قوری، استکان چای داغ، شوفاژ، اجاق و غیره
دست به تجرید این سیگنال های ماهیتا مشابه می زند.
آنگاه مفهوم «سوزش» تشکیل می یابد.

19
مفهوم «سوزش»
نتیجه تجرید دهها فرم از احساس سوزش است.

20
از ترکیب مفاهیم «آتش»، «دست»، «سوزش»
حکم (اندیشه) تشکیل می یابد:
آتش دست آدمیان را می سوزاند.

21
حکم (اندیشه) بلافاصله در قالب جمله ریخته می شود.

22
حکم و یا اندیشه همیشه فرم جمله دارد.

23
آجر های بنیادین حکم و یا اندیشه، مفاهیم اند.
به همان سان که آجر های بنیادین جمله، واژه ها و یا کلمات اند.

24
به همان سان که بدون آجر نمی توان عمارت مادی ساخت،
بدون مفاهیم (واژه ها) نیز نمی توان حکم ویا اندیشه ساخت.
یعنی بدون مفاهیم (واژه ها) نمی توان اندیشید.
مفاهیم ساز و برگ و ابزار ـ آلات تفکر اند.

25
کسانی که اعتنائی به مفاهیم (کلمات) ندارند،
اصلا نمی توانند بیندیشند و یا اندیشه ای را بفهمند.

26
پیش شرط درک هر اندیشه ای
در هر زمینه
از آشپزی تا خیاطی
از فقه با فلسفه
از فیزیک تا متافیزیک
از شیمی تا بیولوژی
آموزش پیشاپیش تعریف مفاهیم مربوطه است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر