قصه
ی شهر سنگستان
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
·
دو تا کفتر
·
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
·
که روییده ـ غریب از همگنان ـ در دامن کوه قوی پیکر
·
دو دلجو مهربان، با هم
·
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان (هر دوتا)، با هم
·
خوشا دیگر، خوشا عهد دو جان همزبان، با هم
·
دو تنها، رهگذر کفتر
·
نوازش های این، آن را تسلی بخش
·
تسلی های آن، این را نوازشگر
·
خطاب ار هست:
·
«خواهر جان»
·
جوابش:
·
«جان خواهر جان»
·
بگو با مهربان خویش، درد و داستان خویش
·
نگفتی، جان خواهر، اینکه خوابیده است، اینجا کیست؟
·
ستان (بر پشت) خفته است و با دستان فرو پوشانده، چشمان را
·
تو پنداری، نمی خواهد ببیند، روی ما را نیز کاو را دوست
می داریم.
·
نگفتی، کیست، باری سرگذشتش چیست؟
·
پریشانی غریب و خسته، ره گم کرده را ماند
·
شبانی، گله اش را گرگ ها، خورده
·
و گرنه تاجری، کالاش را دریا، فرو برده
·
و شاید عاشقی سرگشته ی کوه و بیابان ها
·
سپرده با خیالی دل
·
نه ش، از آسودگی، آرامشی، حاصل
·
نه ش، از پیمودن دریا و کوه و دشت و دامن ها
·
اگر گم کرده راهی، بی سرانجام است
·
مرا به اش پند و پیغام است
·
در این آفاق، من گردیده ام، بسیار
·
نماندستم (نمانده است، مرا)، نپیموده به دستی هیچ سویی
را
·
نمایم (نشانش می دهم) تا کدامین راه، گیرد پیش:
·
از این سو، سوی خفتنگاه مهر و ماه، راهی نیست
·
بیابان های بی فریاد و کهساران خار و خشک و بی رحم است
·
وز آن سو، سوی رستنگاه ماه و مهر هم، کس را پناهی نیست
·
یکی دریای هول هایل (هراس انگیز) است و خشم توفان ها
·
سه دیگر سوی تفته دوزخی پرتاب (سوزان)
·
و ان دیگر بسیط زمهریر (سرمای شدید) است و زمستان ها
·
رهایی را اگر راهی است
·
جز از راهی که روید زان گلی، خاری، گیاهی، نیست.
ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری